برادران و خواهرانم!
دنیا مزرعهای برای آخرت است و این لحظاتی که در آن به سر می بریم فرصتی است تا توشهٔ لازم را برای سفر طولانی که همه در پیش داریم جمعاوری کرده و خود را مهیای مرگ سازیم.
همچنان که مرگ به سوی من امد،خلاصه روزی خواهد رسید که نوبت یکیک شما هم بشود.
#شهید علیجان ابراهیمی
@mojkhorooshan
3.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹دلیل چفیه انداختن امام خامنه ای از زبان #شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#خاطرات_شهدا
🌹 نمیخواهم عکسش رو ببینم
👶🏼 چند روز پیش بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبه ی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون.
🌾 گفتم: «هان، آقا مهدی خبری رسیده؟»
🌟 چشم هایش برق زد. گفت: «خبر که ... راستش عکسش رو فرستادن».
📸 خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم. با عجله گفتم: «خب بده، ببینم».
🎈 گفت: «خودم هنوز ندیدمش». خورد توی ذوقم.
💌 قیافه ام را که دید، گفت: «راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحه ی عملیات، اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش».
✴️ نگاهش کردم. چه می توانستم بگویم؟
🅾️ گفتم: «خیلی خب، پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می بینم».
✅ خاطره ای از #شهید محمدرضا عسگری
⏹ پرواز در قلاویزان، ص 132
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🌹 قسمتی از #وصیت_نامه #شهید نورعلی رئیسی
❇️ هدفي كه مرا وادار به جبهه آمدن نمود، ياري دادن به دين خدا و لبيك گفتن به كمك خواهي حسيني بود كه هزار و چهارصد سال پيش فرياد برآورد: «هـل من ناصـر ينصـرني» كه اين پيام در اين زمان از لسان فرزند او، امام به گوشم رسيد و با جان و دل به آن پاسخ مثبت دادم و خدايا تو گواه باش كه هر چه در توان داشتم، از براي دين دريغ نورزيدم.
📣 منافقين بدانندكه ما هيچ وقت كوركورانه راه خود را انتخاب نخواهيم كرد، بلكه پيمودن اين راه با كمال آگاهي و بصيرت است.
🛎 منافقين داخلي و كفار خارجي بدانند كه از هر قطره خون ما، هزاران حزب الله ديگر بپا خواهد ايستاد و اسلحه به زمين افتاده مان را برخواهند داشت و عليه آنان خواهند جنگيد.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر غواص مفقودالاثر محسن جاویدی
مادر چیه واقعا؟!
میگه "اگه ماهی طلا بشه نه میخورم نه نگاش میکنم، بچمو ماهیا خوردن من ماهی بخورم؟!"
#مادر
#شهید
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🌿 شفاعت کننده🍂
🥀بعداز شهادتش حسرت به دل ماندم که به خوابم بیاید. بلاخره آمد. نزدیک های صبح بود. خواب دیدم که پشت یک میز ایستاده ام و شخصی پشت آن نشسته و به امور دانشجویی رسیدگی می کند. کارت دانشجویی ام را می خواستم که ناگهان صدایی را شنیدم. به من گفت: برای من هم کارت میگیری؟! رویم را برگرداندم و محمدرضا را دیدم. لباس سفیدی تنش بود و انگار قدش بلند تر شده بود. در خواب می دانستم که #شهید شده است. گفتم تو جان بخواه و بغلش کردم. محکم گرفتمش و شروع کردم به گریه کردن و حرف زدن. پرسیدم که مرا شفاعت می کنی؟! لبخندی زد و گفت: این حرف ها چیست، معلوم است. مطمئن باش!!
این بار محکم تر بغلش کردم و گریه هایم بیشتر شد... 🥀
#شهدا
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر