🌹طنز جبهه!😜
🌿... شام دیر شده بود و نیامده بود😇 همراه با فریبرز برای گرفتن شام به عقبه, تدارکات لشگر رفتیم و غذا را گرفتیم و آوردیم😬 موقع برگشتن، دشمن دیوانه وار منطقه رو زیر آتش گرفت.به مقرمان, پایگاه موشکی که رسیدیم بچه ها رو برای گرفتن غذا صدا زدیم...😵چند نفری که ما را می شناختند😘 کنار سنگر خودشون نشسته بودند و کارهای ما را نظاره می کردند😋 همه با قابلمه های خودشان به خط جلوی سنگر تدارکات ایستاده بودند.😋😜دوباره دشمن شروع کرد به خمپاره زدن😬
🌿... فریبرز برای اینکه به بچه ها "روحیه" بدهد 😵رفت بالا👈 پشت تویوتای تدارکات👥 و با صدای بلند فریاد زد:👋 "اگر با کشته شدن من، پایگاه موشکی پا بر جا میماند،✌️ و فاو حفظ👌می شود👈 پس ای خمپاره ها مرا دریابید!" 😇در همین لحظه یه خمپاره ۱۲۰ زوزه کشان در کنارمان منفجر شد!😀همگی خوابیدند.😜👱♂️فریبرز هم از پشت ماشین خودش رو به کف جاده پرت کرد😇وگرد وخاکی شد ....😄بلند شد و خودش رو تکاند و گفت: 👈 «آهای صدامِ 😈الاغِ زبون نفهم! شوخی هم سرت نمیشه؟😬 شوخی کردم بی پدر مادر!»😇😣وهمه زدند زیر خنده. 😄😛
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🌹طنز جبهه😂 :👇
🌿... تو پدافندي شلمچه👈 سه راه شهادت, که همیشه زیر آتیش توپ و خمپاره بود😍 يك هم سنگري داشتیم به نام "آقا فریبرز"😄 كه بالای سرش روی یه مقوا نوشته بود😵 هرگونه نماز با تضرع و خشوع ممنوع😵 نمازهای مستحبی, نافله, غفيله, جعفر طیار و... ممنوع😀دعا همراه با گریه ممنوع😍 خواندن زیارت عاشورا و خصوصا نماز شب در سنگر اکیدا ممنوع 😳 و مقوا را چسبانده بود بالای سرش😇 وراحت و بی خیال 👈 می خوابید زیر این نوشته اش....😄
🌿... يك روز با مسئول گردان رفتيم بهشون سر بزنيم،✌️رسیدیم و رفتیم داخل سنگرشان 😁فرمانده گردان گفت نماز عصرم را نخوندم و شروع كرد به نمازخوندن🙌اون هم با چه حال خوبی... 😵 يك دفعه چند تا خمپاره خورد كنار سنگر😬 فریبرز, سریع رو به فرمانده گردان کرد و گفت👈 پدر صلواتي😄دیدی معنویت رفت بالا و خمپاره آمد😇فریبرز در یک حرکت سریع😟 و غافلگیرانه😵 تا ديد معنويت سنگر زياد شده يه قابلمه برداشت و شروع كردن به خواندن شعرهای فکاهی و خنده دار...😄در كمال تعجب ديدیم خیلی سریع آتش خمپاره ها قطع شد...😰 برگشت رو به فرمانده گردان گفت👈 عزیز دلم, من تمام زحمتم اینجا این است که, داخل این سنگر معنویت شکل نگیرد 😚و شما آمدید داخل سنگر, معنویت ترزیق می کنید😝 حالا ديديد من حق دارم تمام مستحبات را اینحا ممنوع اعلام کرده ام😎
🌿...تا یادم نرفته بگم موقع شروع عملیاتها ودر زیر آتش دشمن همه یکصدا فریاد می زدند👈 "حسین جان, کربلا ولی فریبرز بر خلاف همه می گفت, یا "امام رضا (ع) غریب" میشه یه بار دیگه زیارت مشهد را نصیب ما کنی, وکار بدین جا هم ختم نمی شد👈اگر شدت آتیش دشمن زیاد میشد😞 تمام امامزاده ها را از حضرت معصومه (س) و شاهچراغ و شاه عبدالعظیم و... همه رو یکی یکی ردیف می کردبرای خدا😍 و در مناجات هائی بی نظیر روبه خدا 🙌 می گفت شما ما را نجات بده از دست این بعثی ها👈 بهت قول میدم هرچی امامزاده تو ایران است, زیارت کنم😉 و بعد عملیات هم به بچه ها می گفت👈 دیدید "شهادت, لیاقت منو نداشت"...😄
#کتاب_گلخندهای_آسمانی
#ناصر_کاوه
#شهید_شهادت
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر