#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
😢کنج اتاق چمباته زده و دل شکسته از تلخ زبانیهای پدر، بیصدا گریه میکردم و میان گریههای تلخم، هر آنچه نتوانسته بودم به پدر بگویم، با دلم نجوا میکردم.
😐 فرصت نداد تا بگویم من از همنشینی با کسی که در معرفی خودش فقط از شغل و تحصیلاتش میگوید، لذت نمیبرم و به کسی که به جای افکار و عقایدش از حسابهای بانکیاش میگوید، علاقهای ندارم که درِ اتاق با چند ضربه باز شد و گریهام را در گلو خفه کرد.
👨🏻🦱 عبدالله در چهارچوبِ در ایستاده بود و با چشمانی سرشار از محبت و نگرانی، نگاهم میکرد. صورتم را که انگار با اشک شسته بودم، با آستین لباسم خشک کردم و در حالی که هنوز از شدت گریه نفسهایم بُریده بالا میآمد، با لحنی پر از دلشکستگی سر به شِکوه نهادم: «من نمیخوام! من این آدم رو نمیخوام! اصلاً من هیچ کس رو نمیخوام! اصلاً من نمیخوام ازدواج کنم!»
😞 عبدالله نگران از اینکه پدر صدایم را بشنود، به سمتم آمد و با گفتن «یواشتر الهه جان!» کنارم نشست. با صدایی آهسته و بریده گفتم: «عبدالله! به خدا خسته شدم! از این رفت و آمدها دیگه خسته شدم!» و باز گریه امانم نداد.
😔 چشمانش غمگین به زیر افتاد و من میان گریه ادامه دادم: «گناه من چیه؟ گناه من چیه که تا حالا یکی نیومده که به دلم بشینه؟ مگه تقصیر منه؟ خب منم دلم میخواد کسی بیاد که ازش خوشم بیاد!»
#قسمت_هفتاد_و_شش
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرچه دیشب #لیله_الرغائب بود و این کلیپ دیر به دست ما رسید ولی دیدنش خالی از لطف نیست و چه بسا برای ادامه #ماه_رجب مفید باشه🌹
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
👩❤️👩 نکته های ناب #همسرداری
💠پذیرش سهم خود در ایجاد مشکل
❇️وقتی شما در مییابید كه در ایجاد مشكلات زندگی خود سهم داشتهاید و آن را به همسرتان بگویید، عشق و محبت بار دیگر در زندگیتان شكوفا میشود.
🔺زیرا بعد از آن همسرتان نیز سهم خود را میپذیرد و با كمك شما درصدد رفع مشكل بر میآید.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
😥با سر انگشتانم قطرات اشک را از روی صورتم پاک کردم و با لحنی حق به جانب گفتم: «عبدالله! تو میدونی، من نه دنبال پولم، نه دنبال خوشگلیام، نه دنبال تحصیلات، من یکی رو میخوام که وقتی نگاش میکنم، آرومم کنه! این پسره امروز فکر میکرد اومده خونه بخره! خیلی مغرور پاشو رو پاش انداخته بود و از اوضاع کار و کاسبی و سود حسابهای بانکیش حرف میزد. عبدالله! من از همچین آدمی بدم میاد!»
😌 نگاهش را به چشمان پر از اشکم دوخت و گفت: «الهه! تو رو خدا اینجوری گریه نکن! تو که بابا رو میشناسی. الآن عصبانی شد، یه چیزی گفت. ولی خودشم میدونه که تو خودت باید تصمیم بگیری!»
😊 سپس لبخندی زد و ادامه داد: «خُب تو هم یه کم راحتتر بگیر! یه کم بیشتر فکر کن...»
🤨 که به میان حرفش آمدم و با دلخوری اعتراض کردم: «تو دیگه این حرفو نزن! هر کی میاد یا بابا رَد میکنه یا اونا خودشون نمیپسندن...»
😉 و این بار او حرفم را قطع کرد: «بقیه رو هم تو نمیپسندی!»
#قسمت_هفتاد_و_هفت
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔰پیاده کردن مشاهدات🔰
♨️کودکان در تصویربرداری بسیار پر قدرت هستند و در ذهن خود با خیال پردازی آن را پرورش میدهند.
⭕️سپس به دنبال فرصتی هستند تا آنچه دیدند را با بی باکی عملی سازند و #تجربه کنند....📛
#تربیت_جنسی
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
💑نکته های ناب #همسرداری
💠رفتار مهربانانه همراه با روی گشاده در برابر شوهر حتی در موارد جزئی، نشانگر درک و توجه همسر نسبت به نقاط مثبت شوهرش است.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
سرم را پایین انداختم و او با لحنی مهربان و امید بخش ادامه داد: «الهه جان! منم قبول دارم که علف باید به دهن بُزی شیرین بیاد! به تو هم حق میدم که همچین آدمهایی رو نپسندی، پس از خدا بخواه یکی رو بفرسته که به دلت بشینه!» و شاید از آمدن چنین کسی ناامید شده بودم که آه بلندی کشیدم و دیگر چیزی نگفتم. عبدالله نگاهی به ساعت مچیاش انداخت و به خیال اینکه تا حدی آرامم کرده، گفت: «من دیگه برم که برای نماز به مسجد برسم. تو هم بیا بیرون. میترسم بابا دوباره عصبانی شه.» و در برابر سکوت غمگینم، با دلواپسی اصرار کرد: «الهه جان! پاشو بریم دیگه. اصلاً برو تو آشپزخونه پیش مامان و لعیا. باور کن اوندفعه هم معجزه شد که بابا آروم شد.» دلم برای این همه مهربانیاش سوخت که لبخندی زدم و با صدایی گرفته پاسخ دادم: «تو برو، منم میام.»
از جا بلند شد و دوباره تأکید کرد: «پس من برم، خیالم راحت باشه؟» و من با گفتن «خیالت راحت باشه!» خاطرش را جمع کردم. او رفت، ولی قلب من همچنان دریای غم بود. دستم را روی زمین عصا کرده و سنگین از جا بلند شدم. با چهارانگشت، اثر اشک را از صورتم پاک کردم و از اتاق بیرون رفتم. سعی کردم نگاهم به چشمان پدر نیفتد و مستقیم به آشپزخانه پیش مادر رفتم.
#قسمت_هفتاد_و_هشت
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔢 اصول کلی درباره حفظ قرآن در کودکان
🔸حفظ هر آیه به نیت یک معصوم یاشهید
🔹توکل به خداوند متعال
🔸برنامه ریزی منظم و دقیق
🔹غذای ساده و حلال
🔸عزم، همت، پشتکار، امید و تلاش
📔برگرفته از کتاب ریحانه بهشتی
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
༻﷽༺
پدرت شاه خراسان و خودت گنج مقامی
پدرت حضرت خورشيد و خودت گنج تمامی
غنچهای نيست که عطر نفست را نشناسد
تو که ذکر صلواتی و درودی و سلامی
🌸میلاد امام جواد (ع) مبارک باد🌸
#ميلاد_امام_جواد
#جواد_الائمه
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر