✳️ قصه گویی و داستان سرایی
🔺با قصه گویی و داستان سرایی بسیاری از مفاهیم خوب را به کودک القا کنید.
🔆سعی کنید با سرگرمی های جذاب و داستانهای خوب و زیبا تا حد امکان او را از رسانه و انیمیشن دور نگه دارید.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
💑 نکته های ناب #همسرداری
✳️رازداری 🙊
🌟 وقتی همسرتان با شما درد دل میكند و راز دلش را با شما در میان میگذارد، احساساتش را بپذیرید...
🔸 و او را به خاطر احساسات و اسرارش سرزنش نکنید‼️
⚠️✍️ تذکر: تا جایی که امکان دارد از افشای رازهای خود حتی به همسر (محرم راز) خودداری کنید. این ویژگی علاوه بر فواید بیشمارش، توان رازنگهداری شمارا بالا می برد👌
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
❇️ نقش رنج و سختی در تربیتی سازنده...
💠 رفاه زدگی و فراهم بودن امکانات، آسیب بسیار جدی در تربیت کودک وارد می سازد.
✍️ فرزندان باید طعم سختی و رنج را بچشند (مانند: فقر و بی پولی، کمبود امکانات، نبود تغذیه های دلخواه و...) تا واقعیتها و سختی های زندگی را درک کنند و در بزرگسالی توان اداره زندگی و مسئولیت پذیری را داشته باشند.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
مهمترین عامل در #تربیت_کودک رفتار پدر و مادر است.
پس برای اصلاح کودک پیش از هرچیز باید رفتار خودمان را اصلاح کنیم.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
با لحنی گرم و صمیمی به همه سلام کرد و با نجابت همیشگیاش آغاز کرد: «شرمنده! نمیخواستم مزاحم بشم. ولی شیر دستشویی آشپزخونه خراب شده بود...»
که مادر با مهربانی به میان حرفش آمد: «حالا برای درست کردن شیر وقت زیاده. بفرمایید سر سفره، شما هم مثل پسرم میمونی.»
در برابر مهربانی مادر، صورتش به خندهای ملیح گشوده شد و با گفتن «خیلی ممنونم!» سر سفره، جایی که عبدالله بین خودش و محمد برایش باز کرده بود، نشست.
مادر بشقابی غذا کشید و با خوشرویی به دست آقای عادلی داد و گفت: «شاید مثل غذاهای خودتون خوشمزه نباشه! ولی ناقابله.» که لبخندی زد و جواب داد: «اختیار دارید حاج خانم! اتفاقاً غذاهای بندر خیلی خوشمزهاس!»
#قسمت_هشتاد_و_چهار
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
💑نکته های ناب #همسرداری
🔷همسرتان را به دوست نداشتن و گریزان بودن از همسر و زندگی متهم نكنید....
🔸زیرا وی اعتقاد دارد كه شریك زندگیاش را دوست دارد و از او گریزان نیست؛ و این حرف شما در حق خود نمیپذیرد و این مسئله موجب كدورت در روابط میشود.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
محمد ظرف ترشی را جلوتر کشید و با خنده گفت: «با ترشی بخور، خوشمزهترم میشه!» سپس دستی روی پای آقای عادلی زد و پرسید: «حالا خودت یاد گرفتی غذای بندری درست کنی؟»
از این سؤال محمد، خندید و گفت: «هنوز نه، راستش یه کم سخته!» ابراهیم همانطور که برای ساجده لقمه میگرفت، با شیطنت جواب داد: «باید بیای پیش مامان، بهترین غذاهای بندری رو بهت یاد میده!»
و پدر علاقه خاصی به کسب و کار داشت که بحث را عوض کرد و پرسید: «وضع کار چطوره آقا مجید؟» و او تنها به گفتن «الحمدالله!» اکتفا کرد که پدر دوباره پرسید: «از حقوقت راضی هستی؟»
لحظهای مکث کرد و سپس با صدایی آکنده از رضایت پاسخ داد: «خدا رو شکر! خوبه! کفاف زندگی من رو میده حاج آقا.»
که ابراهیم مثل اینکه یاد چیزی افتاده باشد، خندید و رو به محمد کرد: «محمد! عصری نبودی ببینی این پسره چجوری از حقوقش حرف میزد! اگه همسایهمون نبود، خیال میکردم پسر امیر کویته!»
#قسمت_هشتاد_و_پنج
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔆فطرت پاک، کودک را به خیر و کمال سوق می دهد
❇️هر کودک و نوزادی برپایه «فطرت» پاک و نورانیش، به سمت خیر و کمال گرایش می یابد...
⚠️فقط نباید فساد و تباهی خارجی باعث انحراف او شود....
♨️ این فساد و تباهی همان تأثیر رفتار بد پدر و مادر در سالهای اولیه و رفتار دوست منحرف در نوجوانی است.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
محمد لقمهاش را قورت داد و متعجب پرسید: «کی رو میگی؟»
و ابراهیم پاسخ داد: «همین لقمهای که عیال بنده گرفته بود!»
زیر چشمی به پدر نگاه کردم و دیدم با آمدن نام خواستگار، دوباره هالهای از اخم صورتش را پوشانده است که لعیا همچنانکه خُردههای غذا را از روی پیراهن ساجده جمع میکرد، پاسخ کنایه ابراهیم را با دلخوری داد: «من چه لقمهای گرفتم؟!!! من فقط راوی بودم.»
محمد که به کلی گیج شده بود، پرسید: «قضیه چیه؟»
#قسمت_هشتاد_و_شش
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر