eitaa logo
موج خروشان
1.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
47 فایل
کانون فرهنگی تبلیغی موج خروشان شناسه سازمان تبلیغات: ۳۲۶۰۱۰۰۶۳ #همسرداری #حاج_قاسم #تربیت_فرزند #مبانی_فرایند_انقلاب پشتیبانی: ۰۹۱۰۷۷۴۷۵۲۱ https://rubika.ir/mjkh_ir ثبت نام و نوبت مشاوره دینی @mjkhir مدیر: @ehfakh
مشاهده در ایتا
دانلود
👈برای تقویت ارتباط کودک با والدین به احتـــــــــــــــ🙏ـــــــــــــــرام بگذارید ‼️ممکن است شما از رنگ پیراهن فرزندتان یا نداشتن هماهنگی شلوار و کفش او ناخشنود باشید ‼️یا حتی از عکس‌هایی که او به دیوار اتاق می‌چسباند، خوشتان نیاید 👌اما نباید از یاد ببرید که انسان‌ها متفاوتند و حتماً او از ابتکاری که به خرج داده راضی است ✅ پس شما هم بهتر است به او بگذارید. 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گوشه_به_گوشه_گوشه_ها_عوض☘ ⚡️برای این بازی و مثل قدیما، از گوشه های قالی استفاده کنید و یا با چسب کاغذی گوشه درست کنید. 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا صاحب العصر و الزمان(عجّل تعالی فرجه الشّریف) تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود، لطف تو گر نشود شامل موسای کلیم شامل حضرت او، آن ید بیضا نشود، وعده‌ ی روز ظهور تو که داده است خدای دارم امید که موکول به فردا نشود، تا تو ای منتظَر از پرده نیایی بیرون شادمان مادر تو حضرت زهرا نشود، کاخ ظلم و ستم افراشته سر تا به فلک پس چرا خیمه‌ی عدل تو، سرِ پا نشود، تا خداوند جهان اذن قیامت ندهد پاک از لوث ستم، صفحه‌ی دنیا نشود، دین و ایمان بشر وزر و وبالش گردد صحت آن اگر از سوی تو امضا نشود، هر که آزار دهد با عملش قلب تو را مورد مغفرت خالق یکتا نشود، روز محشر که سرائر همه ظاهر گردد در کف هر که بود خط تو، رسوا نشود. 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان شیعه 🤕 با رفتن او، پاهایم سست شد و دوباره روی مبل نشستم. مادر با گام‌هایی کُند و سنگین بازگشت و مثل من، سر جایش نشست. برای لحظاتی هر دو ساکت به نقطه‌ای نامعلوم خیره بودیم تا سرانجام این سکوت را مادر شکست: «اصلاً فکر نمی‌کردم به تو نظری داشته باشه!» 😅 نگاهش کردم و دیدم با نگاهی مات به دیوار روبرویش خیره مانده و پلکی هم نمی‌زند. در جواب جمله‌ای که حرف دلِ خودم بود، هیچ نگفتم که مادر به چشمانم خیره شد و پرسید: «تو خودت چیزی حس کرده بودی؟!!!» ☺️ در مقابل سؤال صادقانه مادر چه می‌توانستم بگویم؟ من از روزی که او به این خانه قدم گذاشت، پای دلم را در ساحل نمناک احساسش به آب زدم و تا امروز بارها در برابر امواج سهمگین احساسی مبهم، مقاومت کرده بودم تا عنان دلم را به دست شیطان ندهم! بارها ندای نگاهش تا پشت خانه قلبم آمد و من برای رضای خدا، درهای خانه را بستم! بارها نغمه نفس‌هایش را از پشت پنجره‌های جانم شنیدم و به نیت خشنودی پروردگار، پرده‌های دلم را کشیدم تا حتی نگاهم به نگاهش نیفتد! هرچند در این مدت، قلبم خالی از لغزش نبود و گاهی بی‌اختیار به تماشای خیالش می‌نشستم، اما خدا شاهد بود که هرگز نگاهش آنقدر بی‌حیا نبود که در آیینه چشمانش نقشی را به وضوح بخوانم و به راز درونش پِی ببرم که سکوتم طولانی شد و مادر جواب سؤال خودش را داد: «اگه نظر منو بخوای، همین نجابتی که این مدت به خرج داده کافیه تا این آدم رو بشناسی!» ادامه دارد ... 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکات تربیتی 🆔 @mjkh_ir برای رشد تفکر