#رمان
جان شیعه
#فصل_دوم
رنگ مادر پریده بود و از درد، روی شکمش خم شده بود که با نگرانی به سمتش رفتم و گفتم: «مامان! دراز بکش تا برات نبات داغ بیارم.»
چشمانش را که از درد بسته بود، به سختی گشود و با صدای ضعیفی پاسخ داد: «نمیخواد مادرجون! چیزی نیس!» وقتی تلخی درد را در چهرهاش میدیدم، غم عمیقی بر دلم مینشست و نمیدانستم چه کنم تا دردش قدری قرار بگیرد که دستم را گرفت و گفت: «الهه جان! دیشب که شوهرت نبوده، حالا هم که اومده، تو اینجایی، دلخور میشه! پاشو برو خونهات.»
📌📌📌📌📌📌📌📌📌📌📌📌📌📌📌
دستش را به گرمی فشردم و گفتم: «مامان! من چه جوری شما رو با این حال بذارم و برم؟» که لبخند بیرمقی زد و گفت: «من که چیزیم نیس! عصبی شدم دوباره دلم درد گرفته! خوب میشه!»
و بلاخره با اصرارهایش مجبورم کرد تا تنهایش بگذارم و به طبقه بالا نزد مجید بروم.
#قسمت_صدـو_پنجاهـوـهفت
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
نقاشی دیواری برای کودک یک جور تمرین فکر کردن به شیوه حسی است و این معنی را به کودک منتقل میکنه که من فکر میکنم، پس هستم.
پس مواظب عصبانیت خودتان باشید، چسباندن کاغذ به قسمت پایینی دیوار راه حل خوبی است.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_دوم
درِ اتاق را که باز کردم، دیدم مجید روی مبل نشسته و مثل اینکه منتظر بازگشت من باشد، چشم به در دوخته است. لبخندی زدم و گفتم: «فکر کردم خسته بودی، خوابیدی!»
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
با دست اشاره کرد تا کنارش بنشینم و با مهربانی پاسخ داد: «حالا وقت برای خوابیدن زیاده!» کنارش که نشستم، دست در جیب پیراهن سورمهای رنگش کرد و بسته کوچکی که با زَر ورق بنفشی کادوپیچ شده بود، در آورد و مقابل نگاه مشتاقم گرفت که صورتم از خنده پُر شد و هیجان زده پرسیدم: «وای! این چیه؟» خندید و با لحن گرم و گیرایش پاسخ داد: «این یعنی این که دیشب تا صبح به فکرت بودم و دلم برات خیلی تنگ شده بود!»
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
هدیه را از دستش گرفتم و با گفتن «خیلی ممنونم!» شروع به باز کردن کاغذ کادو کردم.
#قسمت_صدـو_پنجاهـوـهشت
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#عتماد_به_نفس
📌 صحبت کردن با فرزندتان به او کمک
می کند که سخن گفتن و مهارت های
اجتماعی را یاد بگیرد
🌸 این کار باعث می شود که اعتماد
به نفس کودک افزایش یابد.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🌱سلام_امام_زمانم
لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا
سالیانی است که دل تنگ شماییم بیا
آسمان خواهش یک جرعه نگاهت دارد
نه که ما فاطمه(س)هم چشم به راهت دارد
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔰علی" علیه السلام "در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست: اصحاب جمل، که خود آنان را (ناکثین) نامید.
اصحاب صفین آنها را (قاسطین) خواند.
اصحاب نهروان یعنی خوارج که خود آنها را (مارقین) میخواند
قبل از آن حضرت، رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله وسلم، آنان را به این نام ها نامید که به وی فرمود: «سَتُقاتلُ بَعدی النّاکثینَ وَ القاسطینَ وَ المارقینَ»
پس از من با قاتلین و ناکثین و مارقین مقاتله خواهی کرد.»
پس چون به امر خلافت قیام کردم طایفه ای نقض بیعت کردند،جمعیتی از دین بیرون رفتند، جمعیتی از اول سرکشی و طغیان کردند.
📚کتاب سیره امیر المؤمنين صفحه ۶٨
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔸💠
💠🔸💠
❗️ صیاد برای گرفتن ماهی، قلاّب بکار میبرد. بر سر قلاّب، طعمهای که ماهی دوست دارد میگذارد. ماهی قلاب را همراه طعمه میبلعد.
قلاّب که بلعیده شد، تکانی به نخ قلاب وارد میشود؛ اگر ماهی کم وزن باشد، صیاد با یک ضرب آن را بالا میکشد و اگر سنگین باشد، صیاد بطور متناوب آن را میکشد و رها میکند تا خسته و بیجان شود. وقتی مطمئن شد که ماهی دیگر توانی ندارد آن را بیرون میکشد. شیطان گاهی قلاّبش به انسانی گیر میکند. طعمه سر قلاّب، آرزوی دراز،رابطه با نامحرم, ریاست طلبی و در یک کلمه علاقه به دنیا است
بعد از اینکه انسان را به دنیا علاقه مند کرد، قلاب را شل و سفت میکند. ولی مواظب است بند قلاب پاره نشود . چندین بار او را میآورد و میبرد تا بالاخره او را اسیر خود کند
مواظب وسوسه های شیطان باشید
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
#شیطان
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر