روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
اَلسلامُ على المعذَّبِ في قعرِ السجونِ...
وَ ظلمِ المطاميرِ...
آقا بیا که روضه ی موسی بن جعفر است
چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است
آجرک الله... یا بن الحسن...
جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه
دل ها به یاد غصه او پر ز آذر است
دلها رو روانه کنیم... کنار حرم با صفاش...
مرثیه خوان حضرت کاظم، خود خداست
بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است
امشب آسمان و زمین عزادار آقا
موسی بن جعفراند..امشب همه عالم عزادارند..
یا امام رضا آقاجانم آجرک الله بانی تمام روضه ها
مادرش زهراست...
زندان نگو، که گرم مناجات با خداست
غار حرای حضرت موسی بن جعفر است
قربون غریبیت برم آقا...
از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر
ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است
باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس
لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است
ای من فدای شال عزای شما شوم آقا جان...
یا بن الحسن...
ای من فدای شال عزای شما شوم
آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است
هر کجا نشستی حالا امام زمانت رو دعوت کن...
یبن الحسن کجایی ، آقا سرت سلامت
صاحب عزا کجایی ، آقا سرت سلامت
کی می شود بیایی ، آقا سرت سلامت
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
السلام علیک یا ابا الحسن یا موسی بی جعفر ، ایها الکاظم یابن رسول الله
زندانی که غیر خدا در نظر نداشت
عمری شکنجه دیدو کس از او خبر نداشت
هرروز روزه بود ولی موقع غروب
شما دیدید وقتی کسی روزه است میخواد
افطارکنه ، آب و نان و خرمابراش میارند
آخ بمیرم :
جزتازیانه ، قوت و غذایی دگر نداشت
وقتی که موقع افطار می شد در زندان باز
می شدیه نامرد با تازیانه وارد می شد اینقدر به بدن مولای من و شما میزد هر تازیانه ی
که به بدن مولای من و شما می خورد آقا
زیر لب می گفت یا زهرا یا زهراشاید یادش
می یومد از روزهایی که تو کوچه های
مدینه مادرش رو تازیانه می زدند م
جلس بابای امام رضاست امروز چه خبر
بود پشت درب زندان باشاخه های گل
اومده بودند درب زندان یکی می گفت
آقام بیاد رو قدماش میفتم یگی
می گفت دورش می گردم یکی می گفت
اگه آقارو ببینم به خونم دعوتش می کنم
اما یه وقت درب زندان باز شد یه بدنی
را آوردند با غل وزنجیر گلهایی که آورده
بودند روبدن آقا ریختند وقتی بدن و بلند
کردند از روی کل بلندش کردند اما لایوم .....
به روایتی 7 سال به روایتی 14 سال از
این زندان به آن زندان ، از این سیاه چال
به آن سیاه چال ، اما نمی دونم که زندان
آخر به آقا چه گذشت ، وقتی سجده
می کرد می گفت خدا مرگم و برسون .
بس که تاریک است زندان محنت بارمــن
هیچ فرقی نیست بین روز و شام تارمن
دست وپایم بسته درزنجیروخصمی سنگدل
گشته مامور ازپی آزار قلب زارمن
مادرم زهرا اگر سیلی نمی خورداز عدو
نیلی از سیلی نمیشد اینچنین رخسارمن
هرچه میگویم که من فرزند زهرایم نزن
بیشتر می کوشد آن جانی پی آزار من
کی می شود من آزاد گردم
راحت زِدست صیاد گردم
بر دیدن من با تازیانه
سندی شاهک ، آیدشبانه
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
.
#زمینه_امام_کاظم
#حضرت_موسی_بن_جعفر
#زمینه
حالا که نهادم به روی خاک سرم را
ای کاش ببینم گل روی پسرم را
باشد به روی لب پیوسته دعایم
کاید ز مدینه یک لحظه رضایم
آه و واویلا 4
....................
جان بر لب من آمده معصومه کجایی
تا بهر پدر گریه و زاری بنمایی
این دل به هوای دیدار تو باشد
من رفتم و دست حق یار تو باشد
.....................
گر چه دل زندان و شب و نافله سخت است
بیش از همه اما اثر سلسله سخت است
اندازه ندارد این غربت و اندوه
زنجیر گواه است ساقم شده مجروح
......................
آید به سیه چال عدو وقت مناجات
با سیلی و شلاق ستم بهر ملاقات
این جسم ضعیف و این دشمن بی رحم
گردیده خدایا پا تا سر من زخم
......................
کی دیده امامی تنش از جور زمانه
بر تخته رود دست به دست شانه به شانه
نشنیده کس اینسان رنج و محنی را
بین غل و زنجیر تشییع تنی را
......................
گر چه به قفس بی پر و بی بال شدم من
کی تشنه اسیر ته گودال شدم من
با دیده گریان گویم به دو صد آه
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
#علی_سلطانی ✍
#شهادت_امام_کاظم
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
هدایت شده از روضه ومدح اهلبیت رحمتی پور
.
#امام_کاظم_زمزمه
#حضرت_موسی_بن_جعفر_زمزمه
#زمزمه
بیا حضرت زهرا بیا به شهر بغداد
که فرزند غریبت ز زندان شده آزاد
واویلا...
نگشته احترامی بر آن پیکر اطهر
تنش با غل و زنجیر به روی تخته ی در
واویلا...
نشانه های زنجیر به دست و گردن اوست
که آثار شکنجه چو لاله بر تن اوست
واویلا....
به زندان دم آخر که از نفس فتاده
به لبهای شریفش کسی آب نداده
#میثم_مومنی_نژاد
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
مداحی موسی بن جعفر ع
یافاطمه گریم به پریشانی تو
وز اشگ عیان و ، غم پنهانی تو
امروز زبعد چهارده سال از بند
آزاد شده یوسف زندانی ما
روز شهادت موسی بن جعفر خیلی هاامروز
دلاشون می خواست مشهد باشند چقدر
التماس دعا کفتند سرت سلامت آقا
امروز یتیمت کردند امروز بی بابا شدی
السلام علیک یا موسی بن جعفر
ایها الکاظم یبن رسول الله یا حجه الله...
گرفتاری الان وقتش ، مدینه میخوای
الان وقتش ، کربلا میخوای ... یاوجیها عندا...
مجلس بابای امام رضاست علیه السلام ، امروزچه خبربودپشت درب زندان باشاخه های گل اومده بودند یکی می گفت اگه آقام بیاد رو قدماش میفتم یگی می گفت دورش می گردم یکی می گفت اگه آقارو ببینم به خونم دعوتش می کنم اما یه وقت درب زندان
باز شد دیدند چهارنفرنفرحمال یه بدنی رو با غل وزنجیرروتخته ی گذاشتند هی صدا میزنند
هذا امام رفضه ، گلهایی که آورده بودند
روبدن آقا ریختندبدن موسی بن جعفررو
گل باران کردند وقتی بدن و بلند کردند
از زیر کل بلندش کردند اما لایوم .....
............................................
آنقدر گل ریختند بربدن موسی بن جعفر که
اگه می خواست حضرت معصومه بدن بابا
را ببینه باید گلهارا کنار میزد ، با احترام
بدن را براشتند کفن کردند اما دلابسوزه
برای اون زینبی که صدا هل انت اخی
وبن اخی دنبال بدن برادر می گشت تا رسید به بدن حسینش ، یه وقت صدازد آیا تو برادر منی ، جایی را بوسید که پیعمبر نبوسید زهرا نبوسید علی نبوسید یه وقت رگها رو گذاشت به رگهای بریده .......
https://eitaa.com/mjnonraza_rahmatipoor
..................................................