#هشتم_شوال
#بقیع
#غزل
🔹فانوس شرم ماه🔹
اینجا نشانی از نگاه آشنایی نیست
یا از صدای آشنایی، ردّ پایی نیست
طوفانی از اندوه، دلتنگی، پریشانی
جاریست در این دشت، اما ناخدایی نیست
مرزی فراتر از زمین و آسمان دارد
بیوسعت این خاک، گویا ماورایی نیست!
قندیل آه عاشقان، فانوس شرم ماه
مشتی ستاره، بیش از اینش روشنایی نیست
در غربت این دشت، اما آنچه میپیچد
تنها هیاهوی سکوت است و صدایی نیست
هر یک بقیع کوچکی در سینهمان داریم
ماییم و اندوهی که آن را آشنایی نیست
بر شانههای غربت ما، زخم میروید
زخمی که او را ابتدا و انتهایی نیست
ماییم و، ارث چارده قرنِ عزا، آری!
غمگینتر از این قصه، گویا ماجرایی نیست
در شعلههای شرم میپیچم که میبینم
شعرم به یاد غربتش، شعر رسایی نیست
📝 #سیدمهدی_حسینی
@mkomeit
هدایت شده از شعر هیأت
اى جوهر عقل! عشق را مفهومی
همچون شب قدر، قدر نامعلومی
قم با تو مدینهٔ ولایت شده است
تو، فاطمهٔ چهارده معصومی
📝 #سیدمهدی_حسینی
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
💠 یادی از شاعران ولایی - انقلابی دهه شصت
🔹 یکی از موضوعات مهم در ادبیات ولایی و انقلابی، معرفی شخصیت امام خمینی(قدسسره) در شعر شاعران معاصر است؛ به ویژه شاعران دهه ۶۰ که همعصر با امام بودند.
مرور اشعار این شاعران- که عموماً در سوگ رحلت امام سروده شده است- قابل اهمیت است؛ در این اشعار میتوان نوع نگرش شاعران به فاجعه رحلت امام را بررسی و تحلیل کرد.
🔸 برخی از موضوعات و مضامین زیر در اشعار شاعران انقلابی دهه شصت، تجلّی یافته است:
- اسوهپردازی بر اساس شخصیت امام
- تبیین عمق فاجعه از دست دادن ایشان
- امید بخشی به امت امام و ترسیم آینده روشن
- عهد بستن با امام و طرح اندیشه ادامه راه ایشان
- معرفی جایگاه ولی فقیه و امام مسلمین و جانشین پس از ایشان
- دعوت به وحدت فکری
- دشمنشناسی و پرهیز از وسوسههای شیاطین
🔹 همچنین از منظر سبکشناسی میتوان بین زبان و بیان آنان و شاعران امروز به راحتی مقایسه و تحلیل داشت. نکته قابل تأمل و نیز الگوبخش این است که بسیاری از شاعران پیشین در مواجهه با حادثه عظیم رحلت امام خمینی(قدسسره) با رعایت اصل شاعرانگی کلام و پختگی اندیشه، گنجینهای از مضامین ارزشمند شیعی و انقلابی و میراثی مکتوب با بیانی شاعرانه در اختیار آیندگان گذاشتهاند.
🔸 در شعر زیر احمد شهدادی برخی از ابعاد شخصیت اجتماعی و الهی امام را به تصویر کشیده است:
کجاست آنکه نشان نجابت قم بود
کجاست آنکه دلش جانماز مردم بود
ضریح چشم عقیقش صفای رؤیا داشت
درست مثل غروب گرفتۀ قم بود
خروش بود؛ خروشی پر از تغزل بود
سکوت بود؛ سکوتی پر از تلاطم بود
فرشتههای خدا شرمگین او بودند
و او میان همین پا برهنهها گم بود
به چشم آینه رنگین کمان عاطفه بود
به قلب صاعقهها دشنۀ تهاجم بود
اگرچه باغ نگاهش تب شقایق داشت
دلش به خرّمی خوشههای گندم بود
در التهاب نفسگیر، در کویر سکوت
به گوش خستهدلان جاری ترنم بود
میان سفرۀ درویشی تواضع او
همیشه نان صفا، پونۀ تبسم بود
فدای معرفت فصلها که ملتهباند
ز هُرم سوگ بهاری که فصل پنجم بود
عرق نشسته به پیشانی غزل از شرم
دگر مپرس که این شرم شعر چندم بود...
📝 #احمد_شهدادی
نام #امام_خمینی (قدسسره) و یاد رهروانشان گرامی باد...
✍🏻 استاد #سیدمهدی_حسینی
🏷 #یک_نکته_از_این_معنی
✅ @smhroknabadi
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
چو آفتاب رُخت را غبار ابر گرفت
شکوه نام علی غربتی ستبر گرفت
جهان و کُن فیکونش در اختیار تو بود
عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟
خمید قامت او زیر بار اندوهت
اگرچه دست علی را عصای صبر گرفت
پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد
تو را ز دست علی در میان قبر گرفت
تمام غربت خود را گریست در دل چاه
که تا همیشه دل چاه مثل ابر گرفت
📝 #سیدمهدی_حسینی
🌐 shereheyat.ir/node/93
✅ @ShereHeyat