eitaa logo
محله باحال
93 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
11 فایل
فوروارد حلال (ترجیحا با لینک کانال )
مشاهده در ایتا
دانلود
همه زنان و دختران بخوانند 👇 حیف و صد حیف  زمانی، را با می‌شناختیم  با گره خورده زیر گلویش، با ادب و متانتش با وقار و سکوتش،   با که ارزش زن و مادر بودنش را صد چندان زیباتر می‌کرد.  با که با زیر می‌گرفت تا مبادا از باد حوادث  آسیبی ببیند  و دست کودکی دیگر که گره خورده بود به لای چادرش و سرشار بود از حس زیبای   ... چه گذشت بر ما؟  به کجا می‌رویم ؟؟؟   چادرها که کنار رفت   واژه‌ی مادر هم سقوط کرد   در پرتگاه بی‌ اصالتی ، در چاله‌ی بی حیایی ،   از مادر  مژه‌هایی چسب زده، ناخن‌هایی کاشته شده  و صورتی رنگی باقی ماند که نه رنگی از داشت، نه رنگی از   کودک هم از آغوش مادر محو شد جایش با هزینه‌ای گزاف جانشین شد    که زمانی تمام وجود مادر را مزین و مستور می‌کرد  آب رفت! و بدن نمایی شد ،   شد ، شد   دست در دست نامحرم شد حرم   ... و آغوش شد آغوش رایگان یا به واقع براستی زیر پای کدامین است ؟؟ و کدام  از دامن چنین زنانی به خواهد رسید ؟؟؟ آیا وقت آن نرسیده که واژه‌ی زیبای مادر و زن را با حیا و حریم،  دهیم ؟؟؟ و جای این  اهریمنی، اندکی  خوی الهی خود را دهیم   و با ، به خود دهیم ؟؟؟؟ حواسمان باشد آغوش در همه‌ی ماست   و این جوانی چند صباحی بیش نیست و خداوند نظاره‌گر ماست....... والسلام
✨﷽✨ ⏪روزگاری زن کمیاب بود دست نیافتنی 💙 🔹در زمان‌هایی نه‌چندان دور، زن نیازی به تلاش برای جذب مرد نداشت. 🔻مرد، خود به‌دنبال او می‌دوید، چشم‌انتظار لحظه‌ای که شاید سایه‌ای از او را در کوچه ویا خیابانی ببیند، یا دستی که برای خریدن کالایی در دکان و یا مغازه ای یا گرفتن نانی از نانوایی دراز شده باشد. چقدر شیرین و عاشقانه بود برای مردی که معشوق را به یکبار زیارت کند زن، کمیاب بود و دست‌نیافتنی؛👌 در خیابان‌ها و کوچه‌ها پرسه نمی زد ونمی‌گشت،بلکه در پشت درهای شخصیت و وقار کدبانو بودنش، در عزتی از سکوت و وقار، چشم‌به‌راه سرنوشتی بود که خود را تا آستانه‌ی در خانه‌اش می‌رساند. و با ادبی سرشار از عشق درونی و با رعایت اصول خانوادگی همراه با قواعد خاص فرهنگی هر روستا و یا منطقه و محله اورا درخواست می کرد ازدواج، عاشقانه وتقدیری و گاهی مصلحتی ناگزیر بود، ولی عشق و دلبری به دنبالش موج می زد عشق دوطرفه پاک میان اندو سال ها همدیگر را به انتظار می کشید که یادآور عشق لیلی و مجنون را تداعی می کرد نه انتخابی پرزحمت به همراه طلاق های بیشمار... ❗️ ▫️اما ورق برگشت... زن، به نام ، و دفاع از حقوق گذشته خویش از خانه بیرون آمد... بی‌آنکه بداند این آزادی، هدیه‌ای نیست، بلکه بهایی دارد؛ بهایی که خود او باید بپردازد که شاید به بهای عمرش باشد❗️ مرد، بی‌هیچ هزینه‌ای، از حضور زن بهره‌مند شد. دیگر نیازی نبود که برای دیدن او کند، دیگر انتظار و اشتیاق و آرزوی دستیابی به او در کار نبود.❗️ زن، که روزگاری چون الماسی کمیاب در پسِ پرده‌ی عزت و پاکدامنی خویش پنهان بود، حالا در کوچه و خیابان، در محل کار، با لبخندهایی بی‌دریغ، با آستین‌هایی کوتاه‌تر، با لباس‌هایی باز و با مرزهایی نامرئی‌تر، بی‌آنکه بداند، خود را به حراج و فروش خودباختگی گذاشته است❗️ مرد، که روزگاری برای رسیدن به زن، باید از هفت‌خوان ازدواج می‌گذشت، حالا بی‌آنکه زحمتی بکشد، از وجود او بهره‌مند می‌شود. کافی است لبخندی بزند، حرفی از دوستی و عشق ظاهری و دروغین به میان آورد، و زن، که در این دنیای جدید، تنهاتر از همیشه است، و پناهگاه واقعی خود که همان عزت و وقار واقعی خویش است به دست فراموشی سپرده است و به آرزوی زندگی مشترک شیرین دل به او بسپارد❗️ ، دیگر نیازی به ازدواج ندارد؛ چرا که همه‌چیز را بدون تعهد، بدون هزینه، بدون مسئولیت به دست آورده است.... و این‌گونه، مردی که روزی عاشق‌پیشه و خواهان بود، و برای رسیدن به معشوق برخی وقت ها رقابت می کرد و تا مرز فرهاد زمان خود تلاش می کردد حالا بر تختِ انتخاب بدون تحقیق راستین تکیه زده است. زن است که حالا می‌دود، وتجمیل مضاعف می کند زن است که منتظر پیام و نگاه است، زن است که خود را تحقیر می‌کند و گاهی وقتها خود راتحمیل می کند، خود را تقدیم می‌کند، امید دارد که شاید مرد، از خوابِ اشباع‌شده‌اش برخیزد و بگوید: «می‌خواهمت و دوستت دارم»‼️ اما مرد دیگر نمی‌خواهد؛ زیرا همیشه و همه‌جا، زن هست. و هرچه در دسترس‌تر، بی‌ارزش‌تر. و ، که روزگاری رویایی بود که باید توسط پسر فتح می‌شد، حالا سایه‌ای است که به دنبال مرد می‌دود...! و برای توجه مرد در کوچه و خیابان گدایی میکند 💔و چه بسیار زنان و دخترانی که در اتاق مشاوره میبینم و با آن ها، ساعت ها به گفتگو مینشینم که از این موضوع رنج میبرند. به راستی چه کسی مقصر است ؟؟؟؟ ودر این کارزارنابرابر بیشترین ضربه را زن دیده و خواهد دید ━═━🍃❀🌹❀🍃━═