"دشنه ای بر جگر: نقد مجموعهی سکوت کاهگلی "
رضا شیبانی اصل از شاعران نامآور آذربایجان در روزگار ماست. از او به صورت پراکنده اشعاری شنیدهام یا در صفحههای مکتوب خوانده ام؛ اما تنها مجموعه شعری که از او کامل از نظر گذراندهام؛ دفتر #سکوت_کاه_گلی است که در سال 91 به همت موسسهی #شهرستان_ادب منتشر شده است.
دفتر یادشده، در 31 سالگی شاعر منتشر شده؛ بنابراین نمی توان آن را با نگاهی سطحی و صرفا حمایتگر نقد و بررسی کرد.
این مجموعه 35 غزل یا قصیدهی کوتاه و چند چارپاره را در بر میگیرد. ترکیب قالبی این دفتر، نشاندهندهی غزلسرا بودن صاحب مجموعه است؛ هرچند در دیگر قالبها نیز طبع آزمایی شیبانی اصل را میتوان جدی گرفت.
در مجموعِ غزلها، از 13 وزن استفاده شده که در نگاه نخست، تنوعی نسبی را نشان میدهد؛ اما حدود هفتاد درصد از اشعار در دو وزن" مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن" و "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" سروده شده که این کلیشگی، میتواند یکی از ایرادهای موسیقایی این مجموعه باشد.
اشعار از منظر تعداد ابیات تنوع دارد و این مولفه موید تمرکز شاعر بر محتوا و بیان عواطف، در مقابل مضمونگرایی است.
در نگاهی کلی، اشعار صفحههای 7، 10، 44، 48، 54، 56، 58 و ... از سرودههای موفقتر شاعر است؛ اما در مجموع، نظمگرایی، کمی تنوع محتوا و مضمون و دودستگی زبانی از آسیبهای اصلی این دفتر است که در ادامه به برخی از این کاستیها به ویژه در زبان، به صورت مصداقی اشاره میشود:
- استفادهی نادرست از "بایست" به جای "باید":
هر ملتی در زمانه زنده است با قهرمانش
اما چه بایست گفتن با ملت قهرمانکش؟
*
آه ای رفیق نیمهراه، این راه را تنها
آخر چگونه پشت سر بایست بگذارم
البته در همین غزل "باید" بهدرستی استفاده شده است:
ای خوابهای آسمانی بیتو من تا صبح
باید ستاره در ستاره اشک بشمارم
- نمود "حشوهای زبانی" در کاربردهای واژگانی و نحوی؛ برای مثال ترکیب "ورید گردن" در بیت زیر؛ هرچند در ادب عامه یا حتی بهخطا در زبان پزشکی معاصر ممکن است این کلمه به معنای عام"رگ" استفاده شود، در اصل همان رگ گردن است:
ای تیغ عشق بوسه به نام خدا بزن
با تو ورید گردن خود را شناختم
- وسواس کم در کاربرد حروف عطف زاید؛ مثل دو "که" در بیت زیر در کنار "آنچه":
ای عمر من که رفتهای و ماندهای به دوش
کم می شوم از آنچه که بر من فزودهای
کاملا واضح است که از منظر زبانی، در اغلب موارد، استفاده از "که" پس از "هرچه" و "آنچه" زاید است.
یا کاربرد "که" و "مگرکه" در نمونهی زیر:
به این امید که هنگام رفتن پدرم
مگرکه عطسه کنم صبر چارهای بکند
-از کاربرد غیرضروری و همزمان "اگرچه" و "ولی" ص81 نیز درگذریم، نوع تالیف زبانی اجزای کلام در برخی ابیات چون بیت زیر چندان مناسب نیست:
همیشه باغ شما گرچه بود در مشتم
ولی به برگ گلی هم نخورد انگشتم
این کاربرد نامناسب زمانی برجسته می شود که در نظر بگیریم، همزمان چهار واژهی "اگرچه، ولی، همیشه، هم" در یک جمله ی "پایه و پیرو"ی استفاده شده است.
-دودستگیهای زبانی هم چنانکه اشاره شد در اشعاری متعدد نمود دارد؛ برای نمونه در ردیف "بفروشد" در ص 28، نوع زبان غزل نیمهسنتی است؛ اما برخی ردیف پها به سیاقی کاملا کهن استفاده شده است.
در کنار این کاستیهای عمدتا زبانی، در مجموعه ابیاتی متمایز هم دیده میشود که قدرت تخیل و تصویرگری شاعر را نشان میدهد یا احساس شاعر را در زبانی یکدست و شاعرانه منعکس کرده است. در پایان به برخی از این نمونههای موفق اشاره میکنیم:
ما هر دو، دل به یک نمکین چهره دادهایم
زخمی بزن به حرمت این عشق و این نمک
*
به چشمهات در این شط رنج بیپایان
به این دو عنصر زیبای کیش و مات خوشم
*
میکشی آه و در چشمهایت
میرمند آهوان دستهدسته
*
در گونههای فلسفهی عشق ناگزیر
من بوسه را به فلسفه ترجیح میدهم
*
شهر از سودابه پر شد آتشی روشن کنید
لاجرم هر کس که بر آتش نزد بیآبروست
*
دم تو گرم رفیقا دم تو گرم رفیق
که دشنه بر جگرم میزنی نه بر پشتم
در مجموع، این دفتر میتواند برای برخی مخاطبان و شعر پژوهان دلچسب باشد؛ هرچند اشعار رضا شیبانی اصل، در سالهای اخیر، عوالمی بهتر را تجربه کرده است.
#محمد_مرادی
#نقد_شعر
@mmparvizan