eitaa logo
پرویزن
511 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"روایت عطار از رفتار امام علی(ع) با ابن‌ملجم پیش از شهادت" چونک آن بدبخت آخر از قضا ناگهان آن زخم زد بر مرتضی مرتضی را شربتی کردند راست مرتضی گفتا که خونریزم کجاست؟ شربت او را ده نخست آنگه مرا زانک او خواهد بُدن همره مرا شربتش بردند او گفت اینت قهر حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر مرتضی گفتا به حقّ کردگار گر بخوردی شربتم این نابکار من همی ننهادمی بی‌او به هم پیش حق در جنت‌الماوی قدم پ.ن: روایت عطار از ماجرا، بعد عرفانی_ تاویلی دارد؛ هرچند مستندات تاریخی و دینی هم، سفارش امام(ع) به رفتاری انسانی با ابن‌ملجم را تایید می‌کند. البته روایت سنایی در باب سوم حدیقه، نشان‌دهنده‌ی قتل ابن‌ملجم در مکان نزدیک به شهادتگاه امام است؛ گویا ماخذ تاریخی او، متفاوت با بسیاری از منابع شیعی است. @mmparvizan
"به بهانه‌ی یادروز عطار" استاد گران‌قدر جناب دکتر شفیعی کدکنی در تصحیح مختارنامه‌ی عطار، رباعی زیر را از نسخه‌ی مورخ ۷۳۱، در بخش افزوده‌ها، به صورت زیر ثبت کرده است: ای کرده پسند از دو جهان چاره منت حقّا که دریغ دارم از خویشتنت چون بی‌خورشید ذرّه را نتوان دید بی‌روی تو در چشم کی آید دهنت (مختارنامه، ص ۳۵۰) مصرع نخست این رباعی از منظر معنا، چندان رسا نیست و به نظر می‌رسد، ضبط درست این مصرع به صورت زیر بوده‌است: ای کرده پسند از دو جهان، جانِ منت مویّد این ضبط، صورت مکتوب نسخه‌ی مختارنامه، مورخ ۸۱۹ کتابخانه‌ی مجلس و همچنین نسخه‌ی کتابخانه‌ی حکیم اوغلو است که ترکیب مصرع چهارم را به‌صورت "جانِ من" ضبط کرده‌اند و به نظر می‌رسد، به دلیل شباهت "چاره/جان" در رسم‌الخط، این خوانش به تصحیح راه یافته است. @mmparvizan
"ذکر ابن محمد جعفر صادق(ع): تذکره‌الاولیای عطار" آن سلطان ملّت مصطفوی، آن برهان حجّت نبوی، آن عامل صدّیق، آن عالم تحقیق، آن میوه‌ی دل اولیا، آن جگرگوشه‌ی انبیا، آن ناقد علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق: جعفرالصادق رضی الله عنه. گفته بودیم که اگر ذکر انبیا و صحابه و اهل بیت کنیم کتابی جداگانه باید ساخت؛ این کتاب شرح اولیاست که پس از ایشان بوده‌اند اما به سبب تبرّک به صادق ابتدا کنیم که او نیز بعد از ایشان بوده است. و چون از اهل بیت بود و سخن طریقت او بیشتر گفته است و روایت از وی بیشتر آمده است کلمه‌ای چند از آنِ او بیاوریم که ایشان همه یکی‌اند. چون ذکر او کرده شود از آن همه بود. نه‌بینی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند. یعنی یکی دوازده است و دوازده یکی. اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بی‌تکلف به‌کمال بود، و قدوه‌ی جمله مشایخ بود، و اعتماد همه بر وی بود، و مقتدای مطلق بود. هم الهیان را شیخ بود، و هم محمدیان را امام، و هم اهل ذوق را پیشرو، و هم اهل عشق را پیشوا. هم عباد را مقدم، هم زهاد را مکرم. هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار تنزیل بی‌نظیر بود، و از باقر رضی الله عنه بسیار سخن نقل کرده است و عجب دارم از آن قوم که ایشان خیال بندند که اهل سنت و جماعت را با اهل بیت چیزی در راه است که اهل سنت و جماعت اهل بیت را باید گفت به حقیقت. و من آن نمی‌دانم که کسی در خیال باطل مانده است، آن می‌دانم که هر که به محمد ایمان دارد و به فرزندانش ندارد به محمد ایمان ندارد. تا به حدی که شافعی در دوستی اهل بیت تا به حدی بوده است که به رفضش نسبت کرده اند و محبوس کردند و او در آن معنی شعری سروده است و یک بیت این است: لو کان رفضا حب آل محمد فلیشهد الثّقلان انّی رافض که فرموده است یعنی: اگر دوستی آل محمد رفض است، گو جمله جن و انس گواهی دهید به رفض من؛ و اگر آل و اصحاب رسول دانستن از اصول ایمان نیست، بسی فضولی که به کار نمی‌آید، می‌دانی... . @mmparvizan
"او که می‌داند..." پس هر کسی سنگی می‌انداختند. شبلی موافقت را گلی انداخت. حسین منصور آهی کرد. گفتند: ازین‌همه سنگ هیچ آه نکردی؛ از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آنها نمی‌دانند؛ معذورند. ازو سختم می‌آید که او می‌داند که نمی‌باید انداخت. "تذکره‌الاولیا/ داستان منصور حلاج" https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"روایت عطار از رفتار امام علی(ع) با ابن‌ملجم پیش از شهادت" چونک آن بدبخت آخر از قضا ناگهان آن زخم زد بر مرتضی مرتضی را شربتی کردند راست مرتضی گفتا که خونریزم کجاست؟ شربت او را ده نخست آنگه مرا زانک او خواهد بُدن همره مرا شربتش بردند او گفت اینت قهر حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر مرتضی گفتا به حقّ کردگار گر بخوردی شربتم این نابکار من همی ننهادمی بی‌او به هم پیش حق در جنت‌الماوی قدم پ.ن: روایت عطار از ماجرا، بعد عرفانی_ تاویلی دارد؛ هرچند مستندات تاریخی و دینی هم، سفارش امام(ع) به رفتاری انسانی با ابن‌ملجم را تایید می‌کند. البته روایت سنایی در باب سوم حدیقه، نشان‌دهنده‌ی قتل ابن‌ملجم در مکان نزدیک به شهادتگاه امام است؛ گویا ماخذ تاریخی او، متفاوت با بسیاری از منابع شیعی است. @mmparvizan
"ذکر ابن محمد جعفر صادق(ع): تذکره‌الاولیای عطار" آن سلطان ملّت مصطفوی، آن برهان حجّت نبوی، آن عامل صدّیق، آن عالم تحقیق، آن میوه‌ی دل اولیا، آن جگرگوشه‌ی انبیا، آن ناقد علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق: جعفرالصادق رضی الله عنه. گفته بودیم که اگر ذکر انبیا و صحابه و اهل بیت کنیم کتابی جداگانه باید ساخت؛ این کتاب شرح اولیاست که پس از ایشان بوده‌اند اما به سبب تبرّک به صادق ابتدا کنیم که او نیز بعد از ایشان بوده است. و چون از اهل بیت بود و سخن طریقت او بیشتر گفته است و روایت از وی بیشتر آمده است کلمه‌ای چند از آنِ او بیاوریم که ایشان همه یکی‌اند. چون ذکر او کرده شود از آن همه بود. نه‌بینی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند. یعنی یکی دوازده است و دوازده یکی. اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بی‌تکلف به‌کمال بود، و قدوه‌ی جمله مشایخ بود، و اعتماد همه بر وی بود، و مقتدای مطلق بود. هم الهیان را شیخ بود، و هم محمدیان را امام، و هم اهل ذوق را پیشرو، و هم اهل عشق را پیشوا. هم عباد را مقدم، هم زهاد را مکرم. هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار تنزیل بی‌نظیر بود، و از باقر رضی الله عنه بسیار سخن نقل کرده است و عجب دارم از آن قوم که ایشان خیال بندند که اهل سنت و جماعت را با اهل بیت چیزی در راه است که اهل سنت و جماعت اهل بیت را باید گفت به حقیقت. و من آن نمی‌دانم که کسی در خیال باطل مانده است، آن می‌دانم که هر که به محمد ایمان دارد و به فرزندانش ندارد به محمد ایمان ندارد. تا به حدی که شافعی در دوستی اهل بیت تا به حدی بوده است که به رفضش نسبت کرده اند و محبوس کردند و او در آن معنی شعری سروده است و یک بیت این است: لو کان رفضا حب آل محمد فلیشهد الثّقلان انّی رافض که فرموده است یعنی: اگر دوستی آل محمد رفض است، گو جمله جن و انس گواهی دهید به رفض من؛ و اگر آل و اصحاب رسول دانستن از اصول ایمان نیست، بسی فضولی که به کار نمی‌آید، می‌دانی... . https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"او که می‌داند..." پس هر کسی سنگی می‌انداختند. شبلی موافقت را گلی انداخت. حسین منصور آهی کرد. گفتند: ازین‌همه سنگ هیچ آه نکردی؛ از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آنها نمی‌دانند؛ معذورند. ازو سختم می‌آید که او می‌داند که نمی‌باید انداخت. "تذکره‌الاولیا/ داستان منصور حلاج" https://eitaa.com/mmparvizan