eitaa logo
پرویزن
510 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"بداهه‌های پاییزی" بیا که گستره‌ی روح را قدم بزنیم هوای این دلِ مشروح را قدم بزنیم بیا به لحن تماشا! بیا به طرز سکوت! تمامِ این غمِ انبوه را قدم بزنیم قدم‌زدن، به فرازِ شُکوه دشوار است بیا که دستِ کم آن "کوه" را قدم بزنیم به شوق شعر و ترانه، بیا شبی تا صبح پیاده، واژه‌ی اندوه را قدم بزنیم چقدر خسته‌ی امواج روزگار شدن؟ بساز قایقَکی، نوح را قدم بزنیم بیا که باز به شُکر سلام و فاتحه‌ای مسیرِ این درِ مفتوح را قدم بزنیم جراحتی است گِران از غمی به سینه‌ی ما شفای این دل مجروح را قدم بزنیم * دلم گرفته از این کوچه‌های بسته‌ی تن بیا که گستره‌ی روح را قدم بزنیم https://eitaa.com/mmparvizan
"چرا ابوالفضل زرویی؟/ به بهانه‌ی سال‌روز درگذشت" در این یادداشت که بیشتر رنگ ذوق و پسند فردی دارد، تنها به این پرسش پاسخ خواهم داد که چرا در میان صدها اهل طنز فعال و غیر فعال، دست کم از گروه ، ابوالفضل زرویی را موفق‌تر از دیگران می‌دانم؟ ۱_ اغلب طنزپردازان دو دهه‌ی اخیر؛ صرفا در یک شاخه‌ی یا آثاری ارجمند خلق کرده‌اند؛ حال آنکه او طنزپردازی ذوفنون بوده است.‌ این ویژگی را از هم‌عصران او در هم می‌توان دید؛ هرچند جنس آثار زرویی متفاوت با او و دیگران است. ۲_ تنوع شکلی و معنایی در طنز از دیگر ویژگی‌های هنر اوست. از میان قالب‌های شعری هرچند ابوالفضل زرویی مثنوی‌هایی درخشان‌تر در طنز دارد؛ تجربه‌هایش در غزل، نیمایی و ... هم از زاویه‌ی ارزش هنری سزامند است. مضامین و گونه‌های آثار او نیز یکسان و تکراری نیست؛ او از طنز ، ، و ... تا گونه‌های فردی طنز را تجربه کرده است. ۳- شگردهای ایجاد طنز در آثار او متنوع است. ، و از اصلی‌ترین آن‌هاست؛ با این حال در کاربست‌های ادبی طنز نیز آثار او رنگارنگ است. ۴_ او در طنز سیاسی و ، صاحب سبکی ویژه‌ی خود است. این ویژگی را بیش از همه در می‌توان دید. طنز سیاسی او خلاف اغلب معاصران، مصادره‌شده یا متعلق به یک حزب یا گروه نیست و شوخی و انتقاد از اغلب نام‌های جریان‌ها و تفکرها را در این دست آثارش می‌توان دید. ۵_ خلاف اغلب طنزسرایان همزمان یا بعد از او که برای جلب مخاطب به و ، روی آورده‌اند؛ در اشعار و نوشته‌های او، در کنار زبان ساده و که نخست جلب نظر می‌کند؛ توجه به عمق و معنای مورد نظر مخاطب نیز دیده می‌شود؛ به‌طوری که با گذشت زمان، همچنان طنزهایی از او را می‌توان خواند و محظوظ شد. ۶_ با این حال  خلاف فضای و اعتراضی طنز ، طنز او مثبت، سفید و امیدبخش است و با پیشینه‌ی طنز کهن فارسی، پیوندی منطقی دارد. نوع انتخاب نام مستعار و نگاه به سنت‌های طنز کهن در آثار او، موید همین ویژگی است. ۷_ در نقیضه‌های او، متن‌های اساس؛ اغلب مناسب و مخاطب انتخاب شده است. متون اساس او در نقیضه متنوع و حتی گاه برآمده از است. ۸_ چنانکه از آثار نظری و مصاحبه‌هایش می توان دریافت؛ او علاوه بر خلق اثر، کوشیده است بیانیه یا برای طنزهایش در نظر بگیرد و از این زاویه نیز تلاش‌های او ارجمند است. ۹_ بی‌هیچ تردیدی، بسیاری از طنزپردازان امروز در نهادهای فرهنگی به‌ویژه و ، علی الخصوص در ؛ متاثر از زبان، نوع انتخاب کلام و شیوه ی اویند. مخلص کلام، مناجات‌نامه‌ای از او، به روایت می‌آورم که شاید با حال و روز این ایام بیگانه نباشد و برای روحش از ایزد منان غفران و شادی طلب می‌کنم: خدایا! دل شکسته‌ای داریم و بار و بندیل گسسته‌ای داریم. الهی! دلی دارم زیر بار بدهی گم، تنی دارم تکیده و لرزان از تورم، هیچ کس هم نمی‌پرسد که این بنده‌ی بیچاره‌ی تو، آدم است یا منار جم‌جم؟ الهی! دلو تعادل اقتصادی در چاه است و دستمان کوتاه است! ... https://eitaa.com/mmparvizan
📔بزرگداشت استاد مرحوم دکتر سید امیرمحمود انوار 🗓 پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت 16 🏡 سالن فردوسی 🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد. 🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است. 💢گروه زبان و ادبیات عربی خانه اندیشمندان علوم انسانی💢 🆔 @Albaitalarabia
"پرواز قو در آسمان رها" «شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده‌زاد و فریبا بمیرد شبِ مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه‌ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل‌ها بمیرد گروهی برآنند کاین مرغِ شیدا کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد» انجمن‌علمی زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه شیراز برگزار می‌کند: ششمین نشست از سلسله‌نشست‌های «کم‌خوانده‌های ادبی» معرّفی، تحلیل و خوانشِ گزیده‌ای از «اشعار مهدی حمیدی شیرازی» با حضورِ دکتر محمّد مرادی، عضو هیأت‌علمی دانشگاه شیراز زمان: یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶ مکان: چهارراه ادبیات، بخش زبان و ادبیات فارسی، سالن حکمت https://eitaa.com/mmparvizan
"همایش بین‌المللی علامه سید علیخان شیرازی" https://eitaa.com/mmparvizan
"سمبولیسم انتقادی و شعر شاملو" سمبولیسم انتقادی، با نگاهی انسانی و معتدل به انتقاد از وضعیت موجود می‌پردازد و به‌سازی رابطه‌ها و رفتارهای اجتماعی را تنها راه رسیدن به جامعه‌ای نسبتا آرمانی می‌داند؛ بی‌آن که الگویی از یک جامعه ی کاملا آرمانی ارائه دهد. پس از نیما بسیاری از اشعار اجتماعی شاعرانی چون: احمد شاملو، فروغ فرخزاد و برخی شعرهای اخوان، شفیعی کدکنی، محمدعلی سپانلو و... را از این دست می‌توان دانست. سمبولیسم انتقادی از منظر بستر انتقادها و تاکیدی که شاعر بر فرد یا جامعه دارد به دو موج سمبولیسم انسانی و شهری نیز قابل تقسیم است؛ البته در کنار این دو شاخه‏‌ی اصلی، می‏‌توان از نوعی دیگر با عنوان سمبولیسم طبیعت‏گرا نیز نام برد که در حد فاصل سمبولیسم فردی و اجتماعی قرار می‏گیرد. دیگر ویژگی‌های اصلی سمبولیسم انتقادی را می‌توان این گونه طبقه‌بندی کرد: -نزدیکی به بوطیقای شاعرانه‌ی نیما بیش از دیگر جریان‌های شعر اجتماعی و امکان برداشت چندلایه از شعرها. -استفاده از تمام امکانات موسیقایی شعر نیمایی، بلند و کوتاه‌شدن قابل توجه مصراع‌ها، کاربرد نسبی قافیه و استفاده‌ی بیش‌تر از وزن‌های مرسوم بحر رمل، مضارع و هزج. - تکرارشوندگی نمادهای طبیعی و عمدتا منفی در شعرها و همچنین بهره‌گیری از فضاسازی برای ترسیم وضعیت نابه‌سامان جامعه. - غلبه‌ی سیاهی و فضای یاس‌آلود بر شعر و توجه بیش‌تر به فردیت در مقایسه با جریان سمبولیسم سیاسی. -گستره‌ی دامنه‌ی واژگان و تنوع لحن و شگردهای زبانی شاعران. - اندیشه‌محوری، توجه به مخاطب خاص و وسعت دایره‌ی تفسیر اشعار و نمادهای آن. شعر زیر از احمد شاملو را می توان نمونه‌ای موفق از سمبولیسم انتقادی دانست. "مه" بیابان را سراسر مه گرفته‏ است. چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است. بیابان – خسته لب‌بسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق می‏‌ریزدش آهسته از هر بند. «-بیابان را سراسر مه گرفته است. (می‏‌گوید به خود عابر) «سگان قریه خاموشند. «در شولای مه پنهان، به خانه می‏‌رسم، گل‏کو نمی‏‌داند. مرا ناگاه در درگاه مي‏‌بیند به چشمش قطره‌اشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت: «-بیابان را سراسر مه گرفته است … با خود فکر می‏‌کردم اگر مه همچنان تا صبح [می‌پايید مردان جسور از خفیه‌گاه خود به دیدار عزیزان باز می‌گشتند». بیابان را سراسر مه گرفته‏‌است. چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است. بیابان- خسته لب‌بسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق می‏‌ریزدش آهسته از هر بند... "نیما و پیروانش: جریان‌شناسی شعر نیمایی" https://eitaa.com/mmparvizan
مناقب_فاطمي_در_شعر_فارسي.pdf
2.57M
"مناقب فاطمی در شعر فارسی" احمد احمدی بیرجندی: بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی با اشعاری از و... پ.ن: شعر دینی فاخر بخوانیم. https://eitaa.com/mmparvizan
"معزی و نخستین تلمیح به سوگ فاطمه(س) در شعر فارسی" در ادبیات فارسی، از سده‌ی چهارم اشاراتی را به حضرت زهرا(س)، در دیوان‌ها و نسخ و منظومه‌ها می‌توان ردگیری کرد. در سروده‌های دقیقی و حکیم میسری و کسایی و فرخی و ازرقی، برخی از این اشارات ثبت شده؛ هرچند از شاعران سده‌ی پنجم، هیچ‌یک چون: ناصرخسرو به نام و القاب آن حضرت توجه نکرده‌است. از دیگر شاعران نیمه‌ی دوم سده‌ی پنجم که اشارات دینی در دیوانش بازنمودی موثر دارد، امیرالشعرا معزی (مرگ‌ بین ۵۱۸ تا۵۲۱) است. او در خلال اشعار مدحی‌اش، بارها به شخصیت‌های شیعی از جمله حضرت زهرا(س) تلمیح کرده است. برای مثال در ستایش تاج‌الدین خاتون، مادر سنجر، از زهد و پاکدامنی زهرا(س) یاد کرده است: ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا ای عابده چو مریم ای زاهده چو زهرا (دیوان، ص ۷) همراهی نام فاطمه(س) و مریم(س) از دیگر ویژگی‌های تلمیحات اوست. (بنگرید به دیوان، ص ۵۵۸) در دیگر ابیات دیوان هم اشاراتی به آن حضرت دیده می‌شود. (همان، صص ۵۶۴ و ۳۷ و ۷۵۳) معزی، در مرثیه‌ی تاج‌الدین، بیتی نیز در ماجرای رحلت آن حضرت سروده که در خلال آن برای امام علی(ع) صبر آرزو می‌کند؛ بیتی که از نخستین ابیات باقی‌مانده با این مضمون در شعر فارسی است: وگر ز قالب زهرا برفت روح لطیف به صبر باد علی را مدد ز روح امین (همان، ص ۴۹۳) https://eitaa.com/mmparvizan
"سنایی و ثنای فاطمه (س) " در شعر فارسی سده‌های چهارم و پنجم، اغلب از حضرت زهرا(س) در خلال مدایح علوی و ستایش حسنین(بر آنان درود باد) یاد شده است. مقام همسری علی(ع) و جایگاه مادری سبطین(ع) و افتخار دختری پیمبر(ص)، مهمترین اوصافی است که درباره‌ی آن حضرت در اشعار نمود یافته است. در دیوان سنایی، حکیم چندبار به آن حضرت با القاب زهرا و خیرالنساء اشاره کرده است: سراسر جمله عالم پر زنانند زنی چون فاطمه خیرالنسا کو؟ (دیوان، ص ۵۷۱) حکیم، پس از ناصرخسرو، دومین شاعری است که در شعری زهدی، به داستان فدک تلمیح کرده است. (همان، ص ۴۰۵) در فخری‌نامه (حدیقه) هم بارها به آن حضرت اشاره شده؛ ابیاتی که بیش از همه توصیفگر پیوند زهرا(س) و علی(ع) است(ر.ک. حدیقه، صفحه‌های ۲۴۵و ۲۵۵و ۲۵۶و ۲۵۸ و ۲۶۱): در خیبر بکند شوی بتول در دین را بدو سپرد رسول (همان، ص ۲۵۱) سنایی در بخش‌هایی از این منظومه، فاطمه را سوگوار حسنین(ع) معرفی می‌کند. (همان، صفحه‌های ۲۶۱ و ۲۶۲ و ۲۶۴ و ۲۷۰). همچنین او را مونس علی(ع) وصف کرده است: صاحب صدر سدره‌ی ازلی است مونس فاطمه، جمال علی است (همان، ص ۳۴۸) پ.ن: تصویر نسخه‌ی حدیقه، کتابخانه‌ی بغدادلی، مورخ ۵۵۲ هجری: ابیات پایانی بخش ستایش علی(ع) و آغاز مدح حسنین(ع). https://eitaa.com/mmparvizan
یا هو یلدا سلام! یلدا سلام! و آمدنت خوش! یلدای سرد و تیره‌ی بی‌پایان یلدایِ داغ‌های نمایان یلدایِ گاه، دورِهمی، خندان * یلدا! یلدا! یلدا سلام! یلدای هندوانه و شیرینی یلدای فال حافظ یلدای شاهنامه و کف‌بینی یلدای بازی و هوس و آجیل یلدای پرستاره‌ی تزیینی ... یلدای برف و سرما یلدای سیب سرخ و انار و یخ یلدای کو؟ کجاست؟_ آن روزهای کرسی و گرما * یلدا سلام و آمدنت خوش! هرچند شهر ما چندی است مهمان شامِ ممتدِ یلداست و قرن‌هاست که ننه‌سرما اینجاست * یلدا سلام! یلدای شام آخرِ زایش یلدایِ " پس کجاست گشایش؟" ای شامِ آفتاب و مسیح و صلح ای وقت آرزو و نیایش! یلدای صد گروه: تحمّل آن‌سمت یک‌گروه: تجمل پس تا به‌کی دروغ و نمایش؟ * در چشم‌های من یلدا پرنده‌ای است که می‌خواند بر شاخه‌های خیس زمستان یلدا زن شکسته‌ی غمگینی است در چارراهِ پول‌پرستان یلدا گرسنه‌ای است که می‌نالد در خلوت دلار به‌دستان * این سو: یلدای باستانی محبوب یلدای شادِ تا به ابد مطلوب یلدای یک کُرور "ژنِ خوب" آن سو: یلدای سخت‌جانی و شب‌کاری یلدای رنج‌خواری و دشواری یلدای درد و حسرت یلدای بی‌پناهی و بیماری ... یلدای "هِی زدن به درِ بسته" یلدای بی‌ترانه‌ی بی‌پسته یلدای نان خشک یلدای قبض برق یلدای مالیات نمی‌دانی از کجا یلدای قسط بانک یلدای " هر چقدر بپرسی می‌گویمت که باز ندارم" یلدای "دردهای دلم را این روزها به کی بنگارم؟" یلدای باز، مدرسه و آتش یلدای داغ خون سیاوش یلدای فقر پشت تورم یا شام درد ممتد مردم * آن سمت‌تر ولی یلدا حساب بانکی سرشاری است که آرزوی مردم یک شهر جا می‌شود در آن یلدای میز و نفت یلدای بودجه یلدای جاودانه‌ی خورشیدِ"خاوری‌" یلدای چای "دبش" یلدای پول مفت یلدای بی‌صدا یلدای چرت و قهقهه و خنده در انجماد مجلس شورا یلدای "بَه! چه خوشمزه شلغم در ازدحام این‌همه بلغم" یلدای جز دلار ندیدن یلدای فحش و گمرک یلدای خوردن و ترکیدن * یلدا! یلدا! یلدا سلام و آمدنت خوش! اما با این همه مصیبت طولانی این شام را امید طلوعی هست؟ آیا فردا که شد دلیل شروعی هست؟ https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از سیاوش نریمان
⭕️ فراخوان جشنواره ملی شعر مهدوی اقوام🇹🇯 از سری برنامه‌های سومین جشنواره علمی، فرهنگی و هنری امامت و مهدویت. 🔹دانشگاه آزاد اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد 🔹 پذیرای اشعار مرتبط با فرهنگ انتظار و مهدویت از تمامی قومیت‌ها و گویش‌های ایران‌زمین هستیم. شرکت در جشنواره برای عموم آزاد است. ✅ مهلت ارسال آثار: ۵ بهمن ۱۴۰۲ ✅ تاریخ اختتامیه جشنواره: ۸ اسفند ۱۴۰۲ ✳️ سامانه همایش و ارسال اشعار: https://emamat.iau.ir/fa/form/303 🔹شماره هماهنگی: ۰۹۳۶۷۱۴۹۹۷۹ 🔹🔹🔹 ⭕️ مزایای شرکت در جشنواره: ۱. دریافت گواهینامه معتبر. ۲. چاپ اشعار در مجموعه اشعار برگزیده جشنواره. ۳. کسب جوایز. 🏆 جوایز جشنواره: به ۵ شعر برگزیده اول هر نفر: تندیس جشنواره + ۳۰ میلیون ریال. به ۵ شعر برگزیده دوم هر نفر: تندیس جشنواره + ۲۰ میلیون ریال. به ۵ شعر برگزیده سوم هر نفر: تندیس جشنواره + ۱۰ میلیون ریال. ♦️نشانی دبیرخانه: یاسوج، دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت فرهنگی و دانشجویی. 🔹🔹🔹
هدایت شده از غلامرضا کافی
36.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎جشنواره مسیح عصر 💎 گفت و گو با محمد محمدی رابع 🤩 داور جشنواره مسیح عصر😍 📌تنها تا ۱۰ دی ماه مهلت شرکت در جشنواره مسیح عصر می باشد 👈🏻شما میتوانید با ارسال آثار خود به 📨ایمیل:              masih.asr1402@gmail.com و 📞یا شماره تماس : ۰۹۱۳۶۶۹۲۱۰۸ ارسال کنید 📥
یا هو آبستن است این شبِ طولانی، خورشید کودکی است که می‌آید بعد از غروبِ آخر آذرماه، فردایِ کوچکی است که می‌آید فردای این جهانِ پر از سرما، شاید هوای تازه‌تری باشد فردا: بخاری‌ای است که می‌سوزد، فردا چکاوکی است که می‌آید * یلدایِ لحظه‌لحظه غم و سرما! یلدای درد و رنج بگو آیا؟ نوروز غنچه‌ای است که خواهد رُست؟ خورشید کودکی است که می‌آید؟ می‌دانم ای مصیبتِ طولانی، بعد از تو ای عروسِ زمستانی شب‌های تیره‌ای است که خواهد رفت، عیدِ مبارکی است که می‌آید * با اینکه با یقین و گمان گاهی، اینجا به نور و آینه شک دارم در هر گمان گلی است که می بوید، با هر یقین شکی است که می‌آید * هرچند در تکدّرِ این کابوس، پایان داستان جهان تلخ است در شعر من کسی است که می‌خندد، در قصه‌ها یکی است که "می‌آید" https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"نسیم غدیر: دهمین کنگره‌ی ملی شعر غدیر" در دو بخش شعر سنتی و قالب‌های نو مهلت ارسال آثار دهم دی‌‌ماه ۱۴۰۲ نفرات اول: تندیس جشنواره و ۸۰ میلیون ریال. نفرات دوم: تندیس جشنواره و ۶۰ میلیون ریال. نفرات سوم: تندیس جشنواره و پنجاه میلیون ریال. نفرات چهارم و پنجم و تقدیری: ۴۰ تا ۲۰ میلیون ریال. آثار خود را از طریق شماره‌ی واتساپ یا ایمیل فراخوان به دبیرخانه ارسال کنید: ghadirfars395@gmail.com ۰۹۳۹۷۶۲۱۲۵۵ *فراخوان را به نام امیرمومنان(ع) به اشتراک بگذارید. https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی آغاز زمستان" در ادبیات فارسی، از دیرباز به فصل‌ها و جلوه‌های آن‌ها بسیار توجه شده است. شاعران سنتی، بیش از همه به تصویر بهار رنگارنگ و گل‌های آن پرداخته‌اند و پس از آن، فصل پاییز(خزان) به دلیل پیوندش با مهرگان و یادکرد از انگور به‌ویژه در اشعار مدحی و خمریات، بازنمودی فراوان در ادب کهن داشته است. زمستان(دی) از منظر انعکاس وصفی، کمتر مطمح نظر شاعران بوده و در آثار سده‌های چهارم تا آغاز هفتم، گاه در وصف آتش و جشن سده و گاه در تصویر آبگیرها و فضای یخ‌زده یا برفی به آن اشاره شده است. زمستان در شعر عراقی، بیش از بازنمود عینی، انعکاسگر جهان درون شاعران است و فقر انسان را در برابر خداوند نمایندگی می‌کند؛ چنانکه در اشعار مولوی و سعدی می‌توان دید یا یادآور اندوه روزگار فراق از معشوق یا دشواری حوادث روزگار است. در شعر معاصر، برخی شاعران با نگاهی تغزلی و رمانتیک به زمستان نگریسته‌اند. این زاویه را نخست‌بار در چارپاره‌ی "زمستان" از جعفر خامنه‌ای می‌توان رد گرفت؛ اما زمستان و فضای سرد و بورانی‌اش در اشعار نیما چون "در شب سرد زمستانی"، رنگی چندلایه یافته و سرآغاز تلقی‌ای متمایز از آن شده است. زمستان در شعر نیما، مولّد نمادهایی پیکره‌ای و اندامواره است؛ اما به‌مرور در شعر پیروانش، کاربردی واضح‌تر یافته است؛ تجربه‌ای که اشعاری چون: زمستان اخوان و ایمان بیاوریم فروغ و آرش کمانگیر کسرایی و... آن را نمایندگی می‌کند. پ.ن. تصویر جنگ گنج‌بخش پاکستان، حدود سال۷۰۰، فصل ۱۳ در وصف زمستان.‌ https://eitaa.com/mmparvizan
"یادی از رودکی/ به بهانه‌ی چهارم دی و انتساب آن به پدر شعر فارسی" اگر در نظري كلي اشعار رودكي(ف.۳۲۹) را از زاویه‌ی انواع ادبي واكاوي كنيم، خواهيم ديد كه وصف و اندرز و مدح‌هاي ساده (غير اغراقي و باورپذير) و تغزل ومرثيه و شكوه و داستان‌هاي منظوم و در كنار آن خمریه، زيرشاخه‌هاي اصلي شعر رودكي را تشكيل مي‌دهد. رودكي همان‌گونه كه ويژگي ديگر شاعران اين دوره نيز هست، به خردورزي و عقل‌گرايي در اشعارش توجهي ويژه دارد و چون اين جهان را گذرا و فاني مي‌داند، مخاطب را به بهره‌گيري از لذت حيات تا پيش از رسيدن زمان مرگ دعوت مي‌كند و مي‌كوشد با استمداد از آموخته‌هاي ايراني و اسلامي، اين مفهوم را به نحوی نیکو به مخاطب منتقل کند. نگاه رودكي را به جهان، مي‌توان از سويي مقدمه‌ي دیدگاه دهري و دم‌غنیمت‌شمار خيام دانست؛‌ و از سویی دیگر مقدمه‌ای بر خردگرايي شاعراني چون ناصرخسرو به شمار آورد؛ شايد همين تفاوت نگرش رودكي به جهان در مقايسه با خيام و وجه نيمه‏‌مذهبي شعر او باشد که او را با دیگر شاعران بزرگ کهن متمایز کرده است: مهتران جهان همه مردند مرگ را سر همه فرو کردند (رودكي، 498:1341) نگاه اندرزي و اخلاقي رودكي و هم‌چنين ديدگاه خاصي كه درباره‌ي جهان دارد، يكي از زمينه‌هاي روي آوردن او را به مفاهيم و اشارات ديني و حكمي فراهم ساخته است. انديشه‌ي اندرزمدار او را به‏‌وضوح در رعايت زمينه‌هاي معتدل مدح‌ها مي‌بينيم. او هم‌چنين در توجهي كه به نظم حكايت‌هاي اخلاقي به¬‌ويژه در «كليله و دمنه»‌ دارد، اين تمايل را آشکارا نشان داده است. رودكي خلاف ديگر شاعران عصر ساماني كه هجو را يكي از ويژگي‌هاي سبكي در اشعار خود می‌دانند، ‌به اين نوع ادبي بي‌توجه بوده است (دست کم بر اساس ابیات باقی مانده) و اين نكته نيز با زمينه‌هاي اخلاقي و شايد ديني در شعر او سازگار است. اخلاقي بودن او به اندازه‌اي واضح است كه شاعران خردگرا و عرفان‌مدار بيش از ديگران از مفاهيم اشعار او بهره برده‌اند و تاثير شعر او را در سده‌هاي بعد بر اشعار فردوسي،‌كسايي، ناصر خسرو،‌ سنايي،‌ سعدي و مولوي مي‌بينيم. حتي ناصرخسرو كه با شاعران مداح ميانه‏‌ای ندارد، شايد به سبب همين پيوند اخلاقي و خردمندانه، از او به نيكي ياد مي‌كند و او را شاعر روشن‌بين مي‌خواند: اشعار پند و زهد بسي گفته است اين تيره‌چشم شاعر روشن‌بين (ناصر خسرو،‌90:1368) احتمالا گرايش نزديك به شيعيان اسماعيلي يكي از زمينه‌هاي بهره‌گيري رودكي از مفاهيم ديني را فراهم ساخته و اين نكته را در برخی از ابيات منسوب به او مي‌توان ديد. گويي در دیوان رودكي پيش از دوران تعصب‌هاي ديني، آن‌قدر ابيات شيعي و ديني بوده كه ناصرخسرو او را شاعري منقب‌گو دانسته و با حسّان مقایسه کرده است: جان را ز بهر مدحت آل رسول گه رودكي و گاهي حسّان كنم (همان:372) https://eitaa.com/mmparvizan
"مسیح صبا: به بهانه‌ی میلاد عیسی (ع) " عيساي مسيح، یکی از مهمترین پیامبران الهی است که از دیرباز در شعر فارسی حضور یافته و مضامین مربوط به زندگی و معجزاتش، در وصف‌ها و مضمون‌آفرینی‌ها، بازنمود داشته است. آن حضرت(ع)، چهارمين نام ديني پر تکرار در مجموع شعر عصر ساماني است. اگر حكايتي را كه در ديوان رودكي با او پيوند دارد، از آنِ شاعر بدانيم، قديم‌ترين اشاره‏‌ در شعر فارسي،‌ تلميح به داستان عيسي و ديدن كشته‏‌اي بر سر راه است؛ حكايتي كه در دوره‏‌هاي بعد به ناصرخسرو انتساب يافته است: عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده حیران شد و بگرفت به دندان سرِ انگشت گفتا که چرا کشتی تا کشته شدی باز؟ تا باز که اورا بکشد آنکه تورا کشت؟(رودکی، ۱۳۴۱: ۴۹۴) پيشينه‏‌ي تلميح به عيسي در شعر فارسي متاخر از زمان رودكي نيست؛‌ چنانكه رابعه‌ی كعب در وصف بهار و طبيعت، جان‏‌بخشي باد را به دم عيسي مانند كرده است: مثال چشم آدم شد مگر ابر؟ دلیل لطف عیسی شد مگر باد؟(مدبری، ۱۳۷۰: ۷۷) خسروی سرخسی هم ابر بهاری را چون مسیح، حیات‌بخش تصویر کرده است: مرده است زمی ابر بر او دست مسیحا بیمار جهان باد صبا داروی بیمار تا ابر، مسیحا شد و بلبل همه انجیل بر خوانَد بر کوه پدید آید زنار (همان، ۱۷۶) در شعر شاعران اواخر قرن چهارم، كسايي در توصيف‏‌هايش از طبيعت، نسيم نيمه‏‌شبان بهاري را به جبرئيل مانند كرده كه دختر درختان خشك را چون مريم بارور ساخته است: نسیم نیم‌شبان جبرئیل گشت مگر که بیخ و شاخ درختان خشک مریم گشت (کسایی، ۱۳۶۷: ۷۷) او همچنين در شعري انتقادي، از احترام ترسايان به «سمّ‌خر مسيحا» سخن مي گويد؛ مضمونی که در دوره‌های بعد، اغلب در شعر عرفانی انعکاس یافته است. كمال عزي، ديگر شاعر اواخر قرن چهارم، در مدح، به سخن‌گفتن مسيح در گهواره گريز زده و مخلّد گرگاني هم در قطعه‌اي كه پس از او به نام عنصري و عسجدي و مجلّدي و شاه علي ابورجاي غزنوي و سنايي ثبت شده، رگ‏زن ممدوح را به مسيح مانند كرده است. جدا از اشعار غنايي، در شاهنامه‌ي فردوسي هم مسيح از شخصيت‌هاي ديني نسبتا پرکاربرد است كه حكيم در داستان اسكندر و پس از او شاپور و قباد، بارها به نام او تلميح كرده است. از عيسي در دوره‏‌ي ساماني و حتي غزنويان محمودي، ‌بيش‌تر با لقب مسيح ياد شده و از دوره‌ي سلجوقي غلبه‏‌ی نام عيسي را در وصف‌ها و تلمیح‌ها مي‌توان ديد. https://eitaa.com/mmparvizan
پرتال انجمن آثار و مفاخر فرهنگی | آغاز نخستین رویداد فرهنگی آیینه‌ها در شیراز: آشنایی با سید کمال‌الدین غیاث شیرازی https://fars.anjom.ir/fa/news/%d8%a2%d8%ba%d8%a7%d8%b2-%d9%86%d8%ae%d8%b3%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%af%d8%a7%d8%af-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%db%8c-%d8%a2%db%8c%db%8c%d9%86%d9%87%d9%87%d8%a7-%d8%af%d8%b1-%d8%b4%db%8c%d8%b1%d8%a7%d8%b2-%d8%a2%d8%b4%d9%86%d8%a7%db%8c%db%8c https://eitaa.com/mmparvizan
«گفتا تو از کجایی کآشفته می‌نمایی؟ گفتم منم غریبی از شهرِ آشنایی گفتا سرِ چه داری کز سر خبر نداری؟ گفتم بر آستانت دارم سرِ گدایی گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی؟ گفتم که خوش‌نوایی از باغِ بی‌نوایی گفتا ز قیدِ هستی رو مست شو که رَستی گفتم به می‌پرستی جُستم ز خود رهایی» انجمن‌علمی زبان و ادبیّات فارسی با همکاری مرکز پژوهش‌های زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه شیراز برگزار می‌کنند: هفتمین نشست از سلسله‌نشست‌های «کم‌خوانده‌های ادبی» معرّفی، تحلیل و خوانشِ گزیده‌ای از «شعرِ خواجوی کرمانی» با حضورِ دکتر محمّدصادق بصیری، عضو هیأت‌علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان زمان: پنج‌شنبه ۷ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۸ این نشست به‌صورت مجازی در اسکای‌رومِ مرکز پژوهش‌های زبان و ادبیّات فارسی برگزار می‌شود: https://www.skyroom.online/ch/shirazuiec/markaz https://eitaa.com/mmparvizan
"پرواز" بپر تا اوج، این‌حجم از شگفتی را نمی‌بینی؟ شب زیبای شیراز است، از بالا نمی‌بینی؟ بپر بالاتر از بالاتر از بالاتر از بالا که زیباتر، ازین معراج جان‌افزا نمی‌بینی ببندی چشم اگر اینجا، سلیمان می‌شوی روزی شبیه شهر موران است این دنیا، نمی‌بینی؟ اگر با چشم سِرّ یکسر بخوانی دفتر دل را به غیر از آیه‌ی تطهیر در آنجا نمی‌بینی در اینجا "لا الهی" نیست، چشم روح را واکن که غیر از خنده‌ی اللّه در الّا نمی‌بینی به کوهستان نظرکن، مهبط وحی است هر سنگش شبیه رحلِ سی‌جزء است گل، آیا نمی‌بینی؟ به آن کل متّصل کن پاره‌های جزء جزءت را که جز آیات عقل کل، در این اجزا نمی‌بینی اگر دیروزها را در مسیر آسمان بودی غم امروز را جز توشه‌ی فردا، نمی‌بینی اگر یک‌موج، چون قطره دچار رودها باشی سلوک ابر را جز قصّه‌ی دریا نمی‌بینی * دمی در قابِ باران زل بزن، خود را تماشا کن به سمت اطلسی‌ها خیره شو، اورا نمی‌بینی؟ پ.ن. در پرواز شیراز_تهران. https://eitaa.com/mmparvizan
"از فروغ فردگرا تا فرخزادی اجتماعی" عمده‌ی محققان شعر معاصر، در تحلیل اشعار فروغ بر نگاه زنانه و دغدغه‌های ساخت‌شکنش در این حوزه، تاکید کرده‌اند. اما آنچه در سیر تحول شعر فروغ می‌توان دید، چیزی فراتر از نگاه‌های یک‌جانبه است. خلاف شاملو که در سیر شاعری‌اش، از دهه‌ی چهل، به فردیت نزدیک می‌شود، در اشعار فروغ، این جمع‌محوری است که در سال‌های پایانی حیات شاعر اهمیت می‌یابد. سیر تحول شعر فروغ را از این منظر، می‏‌توان، بر اساس حرکت از لحن و بیان عصیانگر و فردی زنانه در سه دفتر اول، به سمت نگاه خاکستری و فردی_جمعی با اعتدال زنانگی در دفتر "تولدی دیگر"و از آنجا، ورود به ساحت نگاه اجتماعی و مبارزاتی با زنانگی محدود در "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد"، ترسیم کرد. اوج شاعرانگی فروغ، نشان‌دهنده‌ی نوعی سمبولیسم شهری است که در دفتر "تولدی دیگر" و برخی اشعار دفتر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" شکل گرفته و می‌توان، ویژگی‌های آن به شرح زیر بر شمرد: -اهمیت‌دادن به جمع و انتقادهای جمع‌محور در اشعار، در مقایسه با شاخه‌ی سمبولیسم انسانی به نمایندگی شاملو. -حضور عناصر و جلوه‌های روزمره و واژه‌های شهری در شعر. - کم شدن زمینه‌های نمادین سمبولیسم مبهم و وضوح نسبی برآمده از نزدیک‌شدن به شگرد شاعران واقعیت‌نویس. -طول قابل توجه اشعار، استفاده از روایت، گره‌افکنی وزنی و تلاش برای کم‌کردن جنبه‌های موسیقایی شعر و نزدیک‌شدن به ساختار شعر سپید گفتاری. - التزام به تکرار عبارت‌ها و تلاش برای ساختن ترکیب‌های نو زبانی با تلفیق مفاهیم ذهنی و عینی. -اعتدال در زنانگی و توجه به احساسات فردی در شعر. اگر شعرهای «تولدی دیگر» و «پنجره»‌ی فروغ را با اشعاری چون «دلم به حال باغچه می‌سوزد» و «کسی که مثل هیچ‌کس نیست» مقایسه کنیم، به‌وضوح حرکت شعری فروغ را از سمبولیسم انتقادی_شهری به سمت سمبولیسم سیاسی می‌توان تشخیص داد؛ شاخه‌ای که برخی آن را سرآغاز شعر چریکی در سروده‌های او می‌دانند: "تولدی دیگر" همه‌ی هستی من آیه‌ی تاریکی‌ست که تورا در خود تکرارکنان به سحرگاه شفکتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد برد من در این آیه تورا آه کشیدم، آه من در این آیه تورا به درخت و آب و آتش پیوند زدم زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می‌گذرد زندگی شاید ریسمانی‏‌ست که مردی با آن خود را از شاخه می‌آویزد زندگی شاید طفلی‌ست که از مدرسه برمی‌گردد … زندگی شاید آن لحظه‌ی مسدودی‌ست که نگاه من، در نی‌نی چشمان تو خود را ویران می‌سازد و در این حسی است که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت در اتاقی که به اندازه‌ی یک تنهایی‌ست دل من که به اندازه‌ی یک عشق‌ست به بهانه‌های ساده‌ی خوشبختی خود می‌نگرد به زوال زیبای گل‌ها در گلدان به نهالی که تو در باغچه‌ی خانه‌ی‌مان کاشته‌ای و به آواز قناری‌ها که به اندازه‌ی یک پنجره می‌خوانند آه … سهم من این‌ست سهم من این‌ست سهم من، آسمانی‌ست که آویختن پرده‌ای آن را از من می‌گیرد سهم من پایین رفتن از یک پله‌ی متروک‌ست و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن سهم من گردش حزن‌آلودی در باغ خاطره‌هاست و در اندوه صدایی جان‌دادن که به من می‌گوید: «دست‌هایت را دوست می دارم» دست‌هایم را در باغچه می‌کارم سبز خواهم شد، می‌دانم، می‌دانم، می‌دانم... https://eitaa.com/mmparvizan
"آیینه‌ها: با شاعران دیار فارس از قرن نهم تا دوران معاصر" کمال غیاث‌ شیرازی (ف۸۴۸) از شاعران کمترشناخته‌ی دیار شعرخیز شیراز و میراث‌دار شعر سعدی و حافظ و حلقه‌ی اتصال به بابافغانی و اهلی است. شعر او از جنبه‌های مختلف صنعتگری و توجه به قالب‌های خاص اهمیت دارد. آشنایی با اشعار او علاوه بر بیان نوآوری‌هایش در ردیف و برخی قالب‌ها، یادآور دو آسیب جدی تجربه‌شده در سنت شعر فارسی است که در روزگار ما تکرار شده است؛ از سویی تفنن‌طلبی و از دیگرسو، اغراق‌های رایج در برخی شاخه‌های شعر مذهبی که در دوران معاصر نیز فراوانی دارد. برای آشنایی با او دعوتید به نخستین محفل از نشست‌های "آیینه" ویژه‌ی شاعران فارس از قرن نهم‌تا دوران معاصر. زمان: یکشنبه دهم دی‌ماه، ساعت ۱۶ مکان: چهارراه حافظیه، مجموعه‌ی حافظ، سالن غزل با کارشناسی دکتر مهدی فاموری و سخنرانی دکتر محمد مرادی https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر نوتغزلی طبیعت گرا و گلچین گیلانی" برخی پژوهندگان شعر معاصر در جریان‏‌شناسی شعر تغزلی و رمانتیک، از شاخه‏‌ای با عنوان شعر طبیعت‏‌گرا یاد کرده‏‌اند. طبیعتی که در اشعار شاعران جریان رمانتیک نوگرا نمود دارد، عمدتا طبیعتی تصویری، مبهم، اثیری، درونی شده و حتی گاه ماورایی است که شاعر آن را بستری برای انعکاس عواطف خود قرار داده است. خلاف شاعران نوتغزلی طبیعت‏‌گرا، که جلوه‏‌های بیرونی و طبیعی در اشعار آنان هویتی مستقل از شاعر دارد و طبیعت مورد نظر آنان را می‏‌توان ادامه‏‌ای از نگاه به طبیعت در اشعار کهن فارسی دانست. با این حال، تصویری که شاعران نوتغزلی از طبیعت ارائه می‏‌دهند، پویاتر و انسانی‌تر از شاعران سنتی؛ برای نمونه شاعران سبک خراسانی است. اگر شعر باران(سروده‌ی 1323) و کتاب« گلی برای تو» از گلچین گیلانی را نماینده‌ی این جریان بدانیم؛ خواهیم دید که«تجربه‌ی عاطفی واحد در تمام شعر پابه‌پای تصویرها پیش می‌رود؛ تصویرها به حرکت در می‌آیند؛ درست مانند تصویرهای یک فیلم. شاعر پشت پنجره می‏‌ایستند، تماشا می‏کند. باران می بارد، گنجشک‌ها می‌پرند. سرعت، شتاب، پیوستگی و تداوم و پویایی تصویرهای شعر گیلانی بسیار قوی‌تر از شعر منوچهری است».(فتوحی، بلاغت تصویر، ص ۱۳۹) علاوه بر اشعار گلچین گیلانی، برخی اشعار خانلری، شهریار(برای مثال حیدر بابایه سلام)، اسلامی ندوشن؛ فریدون مشیری و مفتون امینی را نیز می‏‌توان در این شاخه قرار داد؛ البته باید تصریح کرد که طبیعت حاضر در این دست اشعار با طبیعتی که در اشعار احساسی شاعرانی چون نیما و توللی می‏‌بینیم، تفاوت دارد. در نگاهی کلی، ویژگی‏‌های شعر نوتغزلی طبیعت‏گرا در موارد زیر خلاصه می‏‌شود: -انعکاس تجارب عاطفی بومی در اشعار و زیباشناسی ساده؛ -استفاده از رکن‏‌های بحر رمل، بلندی و کوتاهی ساده‌ی سطرها و اصرار بر استفاده از قافیه؛ -توجه به قالب‏‌های نزدیک به شعر کلاسیک چون: نیمایی- مثنوی، بحر طویل و شکل‏‌های مستزادگونه؛ -تاثیر پذیری از زبان و شیوه‌ی بیان شاعران انجمن دانشکده؛ -توجه به جنبه‌های مثبت هستی، فضای امیدبخش؛ -نمود عانصر و واژه‏‌های محلی و بومی در اشعار؛ -زبان ساده و فراوانی تصاویر و جلوه‌های طبیعت در اشعار؛ -توجه کم‏تر به ترکیب سازی‌های خوش‌آهنگ در مقایسه با شاعران رمانتیک؛ -بازسازی رویاها و خاطرات کودکانه و یادکرد از آن‏‌ها؛ -تصویر گری و توصیف شاعر از طبیعت در حد فاصل رمانتیسیسم و رئالیسم. از این منظر شاعران نه چون شاعران سبک خراسانی صرفا مشاهده‏‌ی خود را ارائه می‏‌دهند و نه چون شاعران رمانتیسیسم و بیش از آن سمبولیسم، با طبیعت یکی می‏‌شوند. در ادامه بخشی از شعر بلند «باران» سروده‏‌ی گلچین گیلانی را که نمودی کامل از شعرنوتغزلی طبیعت‏گرا دارد، از نظر می‏‌گذرانیم: باز باران، با ترانه، باگهرای فراوان، می‏‌خورد بر بام خانه. من به پشت شیشه، تنها ایستاده، در گذرها، رودها راه اوفتاده. شاد و خرم، یک دو سه گنجشک پرگو، باز هر دم می‏‌پرند این‌سو و آن‌سو. می‏‌خورد بر شیشه و در مشت و سیلی، آسمان امروز دیگر نیست نیلی. یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل‏‌های گیلان: کودکی ده‌ساله بودم، شاد و خرم، نرم و نازک، چست و چابک، ...برکه ها آرام و آبی برگ و گل هرجا نمایان، چتر نیلوفر درخشان، آفتابی. سنگ‌ها از آب جسته، از خزه پوشیده تن را، بس وزغ آنجا نشسته، دم‌به‌دم در شور و غوغا. رودخانه، با دوصد زیباترانه، زیر پاهای درختان چرخ می‏‌زد... چرخ می‏‌زد همچو مستان. چشمه‌ها چون شیشه آبی. نرم و خوش در جوش و لرزه، توی آن‌ها سنگ‌ریزه سرخ و سبز و زرد و آبی، با دوپای کودکانه می‌دویدم همچو آهو، می‏‌پریدم از سر جو دور می‏‌گشتم ز خانه... "کتاب نیما و پیروانش/ محمد مرادی" https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی درگذشت امیربانو کریمی و به یاد سید کریم امیری فیروزکوهی و محمد قهرمان" صائب از پرکارترین شاعران ادبیات فارسی است که بیش از همه به غزل شناخته شده و از مقبول‌ترین شاعران فارسی در فاصله‌ی سده‌های نهم تا دوازدهم بوده است. کامل‌ترین تصحیح دیوان او به همّت استاد محمدقهرمان منتشرشده که بیش از ۷۰۰۰ غزل و تعدادی قصیده و اشعار پراکنده را در بر گرفته است. البته به دلیل تعدد نسخ دیوان صائب و پراکندگی اشعارش در زمان حیات او، همچنان هزاران بیت از این شاعر بزرگ در نسخ خطی موجود است که می‌توان بر دیوان او افزود. از آن جمله است مسمّطی مخمّس در حدود ۱۵۰ بند (بیش از ۳۷۰ بیت) که تصویر آن از نسخه‌ی مورخ ۱۰۶۶ (حدود ۱۵ سال پیش از مرگ شاعر) آورده شده و نشان‌دهنده‌ی طبع‌آزمایی صائب غزل‌سرا در دیگر قالب‌های شعر فارسی است. https://eitaa.com/mmparvizan
"تقدیم به او که وزن حیات دو عالم است" ای قطره‌ی گوشه‌ی ابرویت، صدآینه آبروی قمصر ای سوره‌ی مکّی لبخندت، یک‌آیه گل و صدفی: گوهر قرآن لبت همه خوش‌ترتیل، اعجاز سرت هدف تنزیل معراج تو حسرت جبرائیل،  همراز حرای دلت: حیدر یونان: غم فلسفه‌ی خشمت، عرفان: نمِ عاطفه‌ی چشمت مبهوت پیمبری‌ات کسری، مسحور سخنوری‌ات قیصر ابیات مرا بشکن از بن، فع‌لن فَعَلن فَعَلن فع‌لن تقطیع مرا تو دگرگون کن، با وحی‌ات حضرت پیغمبر: * شعری بگو از غم انسان‌ها، ای علّت رحمت دوران‌ها تا پیر دوپاره کند خرقه، تا شیخ به شعله کشد منبر بر خیز و مغازله کن دل را، آیات کریم مزّمل را این روح رمیده‌ی بسمل را، جانی بده از نفسی دیگر برخیز تو ای شرف عالم، ای فخر رسل نبی خاتم شکرانه‌ی این نباء اعظم، قُم صلّ ِ لربّک قُم وَانحَر ای صفوت قلب صفاجویان،  عشق تو علاج سیه‌رویان دیگر چه غم از همه بدگویان، ماشانئُک الا الاَبتر بخشیده خدا به تو زهرا را، صدیقه‌ی مرضیه حورا را این صوت خداست که می‌خواند: انّا اعطیناک الکوثر https://eitaa.com/mmparvizan