هدایت شده از روزنگاریهای یک ارتباط شناس
ادامه مطلب از بالا: >>>> مرحوم عادل خان رفائی، پدرزنم، که الان آسوده از غم روزگار در بهشت زهرا خوابیده، از قدیمی های صنعت کفش دست ساز ایرانی در تهران بود، از کارگرانی بود که در اثر همین واردات کفش چینی، وضع اقتصادی اش افت کرد و تا آخر عمرش از چین و چینی ها بد می گفت که صنعت کفش ایران را با آن کفش های آشغالی شان نابود کردند.او مرد و ندید این روزها را که همراه من بخندد!😂 کمونیسم گزاره های مذهبی را نه تنها در حکومت بلکه در زندگی عادی مردم هم رد می کند و ظاهرا این خطای دید که حکومت مذهبی در ایران مردم را به ستوه آورده اپوزوسیون را دلگرم کرده که آبی از آتش کمونیسم در ایران کنونی چهل سال بعد از انقلاب اسلامی گرم می شود! خب! با این حساب رضاخان از همه کمونیست تر بود که هم حوزه های علمیه را محدود کرد و هم حجاب را سرکوب! آخرش هم که مملکت را به قحطی و نداری کشید و هنوز هم کوپن های نان دوران آقا رضا قلدر در عتیقه فروشی های تهران امروز پیدا می شود! می فهمید نان کوپنی یعنی چی؟ نان کلا نبود و خیلی ها هم که کوپن به دست در صف نان بودند می شندیدند که:تمام شد!بروید! اعلیحضرت رضاخان هم که زورش به قحطی نمی رسید، دست به اقدامات نمایشی و پوپولیستی می زد! مثلا نانوایی که به او اتهام احتکار نان زده بودند را بدون بررسی راست و دروغ ماجرا در تنور نانوایی انداخت! اما خب! این کارها که شکم مردم گرسنه را سیر نمی کرد! سابقه عملکرد اعلیحضرت باعث شد که در شهریور20 وقتی از تهران به تبعیدگاهی در جنوب آفریقا تشریف فرما شد، مردم در یک جشن ملی به شادمانی دست زدند! آیا ملت ایران دوباره علاقمند به تجربه دوران رضاشاه است؟ مگر عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده می شود؟
تشدید مشکلات معیشتی و اقتصادی ( که از حدود سال 90 به بعد به دلیل تحریم خارجی و البته کاسبی داخلی ها از تحریم شروع شد و تا کنون هم ادامه دار است) و نیز حس شدید نابرابری های اقتصادی در مردم، باز باعث این خطای دید شده که مردم ایران کمونیسم را نجات بخش خواهند یافت چون به هر حال کمونیسم نوید دهنده برداشتن فاصله های طبقاتی و برابری همه خلق است و همه را رفیق همدیگر می داند که در کمون باید مثل هم از امکانات برابر استفاده کنند. اما عملا در تاریخ کشورهای کمونیستی اثبات شد این حرف ها فقط روی کاغذ و در شعارها باقی ماند و خود رهبران کمونیست با استفاده از امکانات ملت زندگی مرفهی داشته اند و مردم در فلاکت بوده اند و عملا در کشور همه چیز بر اساس سبک رفتار اجتماعی آن کشور و باند بازی و انحصار و سوء استفاده پیش می رفت و خبری از برابری آرمانی کمونیستی نبود.پس دیگر کمونیست ها می آیند که چه برگ برنده ای رو کنند؟ تجربه شوروی گویای همه چیز است! خاطرات جان به در بردگان از چنگ استالین را بخوانید تا حساب کار دستتان بیاید! کتاب سفر به شوروی جلال آل احمد هم بد نیست!او خودش در جوانی کمونیستی دو آتشه بود! خلاصه کلام این که:کمونیست های عزیز! بی خیال شوید! ✅مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس)
(توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است)
وبلاگ شخصی مسعود نوروزی راهی برای دریافت مشاوره: www.bf.blogfa.com
#کمونیسم#دروغ #جنگ #فریب #جنگ #رضاشاه #تفکر #اندیشه #قحطی #تبعیض #چین #شوروی #آمریکا #حقوق_کارگر #کارگر #ارتباط_شناس #مسعودنوروزی #مسعودنوروزی_راهی #جامعه #جامعه_شناسی #تاریخ #ایران #آموزش #مسعود_نوروزی_راهی #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #یادداشت #نوشته #آدم #دختر #پسر #ارتباط_شناسی_سیاسی
هدایت شده از روزنگاریهای یک ارتباط شناس
✅شعری که سردار سلیمانی سفارش سرودن آن را داده بود!🇮🇷اردیبهشت سال 95، در مراسم یادواره شهدا ، آقای سلیمانی را دیدم.گفتم سردار! اون متن "یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم" که توی فلان مصاحبه ات خوانده بودی رو از کجا آورده بودی؟(
یک مصاحبه قدیمی از ایشان دیده بودم که در آن کلمات شعرگونه ای را خوانده بودند با این مضمون:
یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم
حسرتا این گل خارا، همه جا رانده منم
پیر ره آمد و طریق رفتن آموخت
آنکه نا رفته و جا مانده منم)
خندید. گفت:چطور؟؟
فاتحانه گفتم چون نه وزن داره نه ردیف نه قافیه!
حالا نوبت او بود که پاتک بزند.دست گذاشت روی شانه ام و گفت:شعر اصلی ما در میدان جنگ است!وزن ما روی سینه دشمن! ردیف ما صف بچه های رزمنده! قافیه ما فریاد الله اکبراست!
بعد رو کرد و با بقیه گپ زد و من مبهوت از این حاضر جوابی او بودم که پاتک توی پاتک زد و ناگهان رو کرد به من و گفت:خدا کنه شهید بشم و تو برام شعر با وزن و قافیه بگی!
هیچی دیگه!
از اردیبهشت 95 تا دی ماه 98 راه دوری نبود! سردار!
این هم آن شعری که سفارش دادی!
7 صبح جمعه 13 دی از شهادتت خبردار شدم.معطل نکردم و همان آن شروع کردم به سرودن این شعر! تو هم معطل نکن!دعا کن ما هم با شهادت بیاییم پیشت!
قسم به سرخی انگشتر سلیمانی
به مرگ دیو! شهیدا تو زنده می مانی
چه پادگان تو ای عشق خاک بی مرزیست
صفوف پاکی و افغان، عراقی، ایرانی
به دشمنان تو چشاندی همیشه طعم ترس
همیشه با شهدا داشتی تو مهمانی
نداشتی سر ترس و مصافشان رفتی
میان مرکز دشمن گذشته از جانی
نریخت قطره ای از این مذاکره بر جام
که ریخت خون تو اکسیر ابر بارانی
به جام سرخ شهادت زدی تو بوسه عشق
چه مست در شب جمعه ترانه می خوانی
جهان اگر شده آباد، از شهیدان است
که جوی خون به درخت وطن دهد جانی
مباد تا به ابد خانه کسی ویران
که هر شهید شده ضامن خیابانی
برای نام شهیدان بمیرم ای وطنم
که زنده ایم همه از چنین جوانانی
سزای خامنه ای عزیز تبریک است
که دارد این همه او قاسم سلیمانی
چه باک از تن صد پاره تا که هست حسین
تو مرد جنگی و راهی میان میدانی
مسعود نوروزی راهی
@rooznegari bf.blogfa.com #شعر
#شهادت
#حسین
#قاسم_سلیمانی
#سلیمانی
#سردارسلیمانی
#مسعود_نوروزی_راهی
#میم_نون_راهی
#م_ن_راهی
#مسعودنوروزی
#عکسنوشت
هدایت شده از روزنگاریهای یک ارتباط شناس
چون کسی به آنها شک نمی کند ! #عکسنوشت از #گفته های #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس @mnrahi
#میم_نون_راهی#م_ن_راهی
#دیکتاتور#دیکتاتورها
#چهره#مهربان#خطر
دیکتاتور و پرچمش! #عکسنوشت از #گفته های #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس @mnrahi
www.bf.blogfa.com
#میم_نون_راهی#م_ن_راهی
#دیکتاتور#دیکتاتورها
این کاشی شکسته زهراست ای خدا☄️
افتاده کنج مسجد پیغمبر شما🕌
معمار عرش غیرتش آمد که زود برد🕊️
این کاشی شکسته نادیده قدر را🥀
هم ریختند و کاشیِ حُرمت شکسته اند🔥
هم خون فرق ، از سر مولای مرتضا⚡
در معبد و کنیسه همه در عبادتند🕍⛩️
این مسجد است یا طرف جنگ و ماجرا🕌💥
کنج کلیسیا بت مریم ستوده اند⛪
دخت پیمبر است به مسجد چرا رها🥀
گرچه شنیده اند که زهرا چه خطبه خواند👂🏼
مردم نمی کنند به این خطبه اعتنا🤦🏻♂️
در کربلا تو روضه زهرا بخوان که رفت🌊
از ماجرای فاطمه در کربلا چه ها🌹
راهی شوم به هر طرف از یاد فاطمه🕊️
باز آخرش به فاطمه من میرسم،خدا🥀
مسعود نوروزی راهی
#م_ن_راهی
برای دسترسی به بقیه محتواها با موضوعات تحلیلی تاریخی ادبی از این نویسنده، نام ((مسعود نوروزی ارتباط شناس)) را در گوگل ، اینستاگرام،تلگرام،توییتر، یوتیوب یا آپارات سرچ کنید)
تولدت قشنگترین قصه روزگارمه
حتی توی زمستونم،تولدت بهارمه
اینشبیلداییکهشدبهونهتولدت
خداخودشخوبمیدونهکهصبحروزگارمه
دختر روزگارمن،برسبهفصلزن شدن
برسبهفصلمادریکه باعث قرارمه
امید بودن بابا، تو دنیا چشمای توئه
چشماتو از بابا نگیر...چشمات دار و ندارمه
#م_ن_راهی
امان از غربت پیغمبر و آل پیمبر
که دارد سایه روی خاک شان بال کبوتر
.
تو هستی ای کبوتر عاشقان را حامل راز
سلام آوردهای از غربت و پاسخ ببر باز
.
بیا بنشین کبوتر میهمان آب و دانی
سلام ما غریبان را به عالم می رسانی
.
پیمبر خسته توی کوچه ها تنها قدم زد
خدا تقدیر او را آشنایی ها رقم زد
.
بیا بابای زهرا... شهر شد نامهربانی
به اشک فاطمه کو آشنای همزبانی
.
به فرزندان پیغمبر خدا رحمی نماید
به شام تیره نور یاری مهدی بیاید
.
بیا راهی شویم ای همسفر تا آسمانی
که آنجا سایه دارد پرتو حق، جاودانی
#م_ن_راهی
جدیدترین تحلیلها
در این نشانی @mnrahi
🇮🇷
این کاشی شکسته زهراست ای خدا☄️
افتاده کنج مسجد پیغمبر شما🕌
معمار عرش غیرتش آمد که زود برد🕊️
این کاشی شکسته نادیده قدر را🥀
هم ریختند و کاشی حرمت شکسته اند🔥
هم خونِ فرق ، از سر مولای مرتضا⚡
در معبد و کنیسه همه در عبادتند🕍⛩️
این مسجد است یا طرف جنگ و ماجرا🕌💥
کنج کلیسیا بت مریم ستوده اند⛪
دخت پیمبر است به مسجد چرا رها🥀
گرچه شنیده اند که زهرا چه خطبه خواند👂🏼
مردم نمی کنند به این خطبه اعتنا🤦🏻♂️
در کربلا تو روضه زهرا بخوان که رفت🌊
از ماجرای فاطمه در کربلا چه ها🌹
راهی شوم به هر طرف از یاد فاطمه🕊️
باز آخرش به فاطمه من میرسم،خدا🥀
مسعود نوروزی راهی
#م_ن_راهی
جدیدترین محتواها
در این نشانی ایتا @mnrahi
برای دسترسی به بقیه محتواها با موضوعات تحلیلی تاریخی ادبی از این نویسنده، نام ((مسعود نوروزی ارتباط شناس)) را در گوگل ، اینستاگرام،تلگرام،توییتر، یوتیوب یا آپارات سرچ کنید)
حکایت محبت...❤️
نوشته: #م_ن_راهی
گفت: محبت نکن! به هیچکس!
گفتم:چرا؟
گفت:وقتی محبت شروع میشه،هر چی پیش بره، چاهی که قراره توش بیفتی عمیقتر میشه!
گفتم:چاه؟کدوم چاه؟
گفت:عاهاااا! فرض کن اندازه یه سال... دو سال...بیست سال به یکی محبت کردی،دیگه محبت تو براش میشه زندگی! خب تو هم آدمی،یه روزی یه جایی کم میاری،حالا اگه یه روز محبتت دیگه براش نیومد... حدس بزن چی کار میکنه؟ اون وقت اندازه همون بیست سال محبتت،ازت کینه به دل میگیره! بیست سال کینه! دیدی؟هر چی بیشتر از محبت کردنات بگذره،کینه ش از تو عمیقتره! محبت نکنی،بده اما محبت کنی و تهش بیفتی تو چاه،بدتره!
گفتم: خب!پس با این حساب دیگه به هیشکی محبت نکنیم؟مگه میشه؟خدا دل آدمو بند محبت کرده!
خندید و گفت:آفرین!اسم خوب کسی رو آوردی!خدا! راهش اینه که هر وقت به یکی خوبی میکنی،تهش بگی خدا برات رسوند،من کاره ای نبودم! اینجوری دیگه چاهت عمیق نمیشه! پله پله میری بالا! هم به چشم اونی که بهش خوبی کردی میای و هم به چشم بقیه آدما! فقط مراقب باش توی این مسیر، از خط خدا بیرون نزنی و از چشم خدا نیفتی!
گفتم:خب! فرضا زدیم بیرون! دیگه توی چاه که نمیافتیم!
گفت:عوضش هر چی از پله ها بالا رفتی،از همون بالا جلوی چشم همه با مخ سقوط میکنی پایین! هر چی بالاتر،سقوط مرگبارتر! این دیگه خیلی بدتره!
گفتم:عجیبه!
گفت:دیدی به یکی خیلی محبت میکنی اما طرف تهش دستتو گاز میگیره؟
بیرون از خط خدا،محبت هر چی هم زیاد باشه،تهش میشه کینه! تهش میشه سقوط!
محبت توی خط خداس که معنی پیدا میکنه!
مسعودنوروزی(راهی)
محتواهای دست اول
در این نشانی 👈 @mnRahi
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
هدایت شده از مسعودنوروزی،ارتباطشناس
این کاشی شکسته زهراست ای خدا☄️
افتاده کنج مسجد پیغمبر شما🕌
معمار عرش غیرتش آمد که زود برد🕊️
این کاشی شکسته نادیده قدر را🥀
هم ریختند و کاشی حرمت شکسته اند🔥
هم خونِ فرق ، از سر مولای مرتضا⚡
در معبد و کنیسه همه در عبادتند🕍⛩️
این مسجد است یا طرف جنگ و ماجرا🕌💥
کنج کلیسیا بت مریم ستوده اند⛪
دخت پیمبر است به مسجد چرا رها🥀
گرچه شنیده اند که زهرا چه خطبه خواند👂🏼
مردم نمی کنند به این خطبه اعتنا🤦🏻♂️
در کربلا تو روضه زهرا بخوان که رفت🌊
از ماجرای فاطمه در کربلا چه ها🌹
راهی شوم به هر طرف از یاد فاطمه🕊️
باز آخرش به فاطمه من میرسم،خدا🥀
مسعود نوروزی راهی
#م_ن_راهی
جدیدترین محتواها
در این نشانی ایتا @mnrahi
برای دسترسی به بقیه محتواها با موضوعات تحلیلی تاریخی ادبی از این نویسنده، نام ((مسعود نوروزی ارتباط شناس)) را در گوگل ، اینستاگرام،تلگرام،توییتر، یوتیوب یا آپارات سرچ کنید)