🎉 به مناسبت جشن ولادت اقا امام علی(ع) و روز پدر فکر کردم که چه کاری انجام بدم که هم مهارتی یاد بگیرند و هم جشن امام علی در ذهنشون بمونه!!!!! ⏳به همین خاطر از دو هفته قبل قلک گرفتم و بهشون گفتم پولی 💰که برای تغذیه هر روز ممکنه با خودتون داشته باشند مقداریش خرید کنید، باقی‌مانده پولتون 💵در قلک میندازیم که هم پس انداز یاد بگیرید و هم با پولی که خودتون جمع کردید هدیه ای🎁به مناسبت روز پدر خرید کنید.....🛍 (خانم نغمه سنج پایه دوم)

نامه خانم معلم به پدران 💌 تقدیم به پدران خوب کلاسم.سلام وسپاس واحترام مرا بپذیرید. چه خوشبختم که در کلاسی اموزش میدم که سایه پدران دخترانم بر سرشان گسترده است. امسال به همت ولطف شما نگران دخترانم نبودم .لقمه هایم در گلو گیر نمیکرد که مبادا عزیزی گرسنه باشد. لباسهای گرمم بر تنم سنگینی نمیکرد چرا که دخترانم بهترینها را بر تن داشتند. انگشتی از کفشی بیرون نزده بود که به دنبال بهانه ای باشم کپای تابلو صدا نزنم . هر چه خواستم فراهم بود .شما نقش بزرگی در کلاسم داشتید. دخترانم نگاه پرتمنای خود را به کسی نمیدوزند که شما عزتتان را به او بخشیدید ونیازی به غیر ندارند.چه خوب که هستید وارزو میکنم سالهای سال باشید وسعادت و خوشبختی عزیزانم را ببینید. روز ولادت مولای متقیان روز شما نامیده شده .با فضل وبزرگی وبزرگ منشی که در شما سراغ دارم میدانم در روزتان به شکرانه پدر بودنتان برای یتیمی پدری میکنید.میدانم که هر کدام از شما جستجو میکنید ودست پر مهر پدریتان را بر سر عزیزی میکشید. کار آسانی است .درست هر کداممان در بیخ گوشمان یکی را داریم. انان که با سیلی صورتشا ن را سرخ کرده اند و شاید روزهایی را به دلیل نداشتن وسایل ضروری در کلاس درسشان غیبت میکنند. میدانم که همگی اعتقاد دارید دستی که بر سر یتیمی کشیده شود خدا دست پر مهرش را بر سر عزیزتان خواهد کشید. خورشید آسمان ♧♧ دخترم ،خورشید باش☀️ وبتاب (سرکار خانم نجاتی سرگروه پایه اول ابتدایی استان)

جشن غافلگیری سپاس از مادر کلاس اول آموزگار خانم حاجبی مدرسه22بهمن روستای خلیلی

🎉در آستانه ولادت باسعادت مولی الموحدین امیرالمومنین علی بن ابیطالب و روز پدر، مراسم تجلیل از بابای مهربان مدرسه، جناب آقای رزمخواه، در فضایی سرشار از شادی و شور و نشاط برگزار گردید.👏🎈🌺✨ دستهای مهربان و جیغ و هورای دخترای گلمون که بابای مدرسه رو از آبدارخانه تا محل اجرای مراسم همراهی کردند بسیار دیدنی و پرشور و هیجان بود. (خانم مریم خودکامه مدیر دبستان آوازه لارستان)

دهه ی پر فروغ فجر انقلاب اسلامی و ورود امام امت خمینی کبیر(ره)به ایران عزیز را گرامی می داریم 🌸🌸

💌میلاد مولود کعبه، اولین اختر تابناک امامت و ولایت، مولی الموحدین، حضرت علی ( علیه السلام ) تهنیت باد. 🍃🌸🍃🌺🍃🌼🍃

🇮🇷 از جمله برنامه های دبستان دخترانه تمدن سازان شهرستان خرامه به مناسبت میلاد امام علی علیه السلام و آغاز دهه فجر.🎉🎊 🌼مسابقه طناب کشی پدرها ⚽️مسابقه فوتبال بین پدران 🎼سرود گل دخترهای نازنین 🎯اجرای مسابقات شیرین و جذاب 😘دست بوسی پدران و....

✨🌈 چوپان راستگو 🐑🐏🐐🐑 🌱کاری از خانم یگانه آموزگار پایه دوم دبستان عابدی روستای کورده لارستان

📕بخوان و بیندیش کتاب فارسی / کی بود؟ کی بود؟ کاری از خانم یگانه و جمعی از شاگردان کلاس دوم دبستان عابدی روستای کورده لارستان. 📒📕📗📘📙📖📚

🍃به نام خالق یکتا🍃 🔰#شاید _در کلاس_ شما هم _اتفاق_ بیفتد 🔅کلاس ما تقریبا شلوغ است ، یعنی متشکل از بیش از ۳۰‌نفر دانش آموز، که اکثرا هم مشتاق جلب توجه و پاسخگویی به سوالات معلم هستند که البته بخاطر متقاضیان بالا و زمان محدود،  فرصت آن به همه نمی رسد 🔸زمان پاسخگویی به یک سوال، اغلب مواقع  با این وضعیت روبرو هستیم : 🔹تعداد زیادی از دست ها بالا رفته 🔹برخی روی صندلی بی قرار هستند تا دیده شوند 🔹جملات و کلماتی مثل : خانم من بگم ، تو رو خدا ما ... اینجا رو هم‌نگاه کنید ، مطمئنم جواب این میشه که من میدونم و... شنیده میشوند 🔹برخی هم که از شنیده شدن صدا و یا دیده شدن دست بالا رفته شان نا امیدند ، روی کاغذ می نویسند : (اجازه من صحبت کنم ؟) و بعد آن نوشته را مقابل چشمان معلم قرار میدهند ⬅️یعنی گاهی اوقات زبان اشاره،  گفتاری و نوشتاری همگی باهم مورد استفاده قرار میگیرند تا بهتر دیده شوند. 💠بعد از اینکه چند نفر به نمایندگی از بقیه ، فرصت بیان نظر خود را پیدا میکنند هم ماجرا برای دیگر دانش آموزان ادامه خواهد داشت: 🔺من دیگه دستم رو بلند نمیکنم 🔻همش فلان شخص رو صدا میزنید 🔺نشد یکبار هم من بگم 🔻حالا که اینطور شد دیگه نظر نمیدهم 🔺قهر _ ناراحتی و.... ♦️( که البته همه ی الفاظ و رفتار ها موقتی، زودگذر و فراموش شدنی هستند ) ❇️بارها و بارها در کلاس ذکر کرده بودم که در چنین زمان هایی ، امکان پاسخگویی برای همه فراهم نیست و سعی میکنیم در موقعیت های مختلف ، افراد گوناگون را انتخاب کنیم... 🌼ادامه در پیام بعد..

🌀 #معلمهای_کوچک 🔰تا اینکه فرصت تدریس های گروهی در درس های مختلف را ایجاد کردم و خود بچه ها در جایگاه معلم قرار گرفتند ❇️ آن لحظاتی که هرکدام در مقام یک معلم قصد پرسیدن سوال و انتخاب چند نفر از دوستانشان را برای پاسخگویی داشتند دیدنی بود؛ 👇🏻 ♦️مجددا تمامی الفاظ و حرکات توسط بچه ها تکرار میشد 🔸اما این بار یکی از خودشان باید آنها را انتخاب میکرد 🔅اصرار ها و تهدیدات بچه ها برای انتخاب شدن ، دیدنی و ظاهر مستأصل، سردرگم و درمانده و نگاه ملتمسانه دانش آموز به معلم برای کمک به انتخاب یکی از دوستانش، دیدنی تر بود... ✅حالا با گذشت زمان و درک چنین تجربه ای توسط دانش آموز در جایگاه معلم، عده زیادی از آنها هنگام اجازه گرفتن کمتر بی قراری میکنند و ناراحت میشوند...( حتی اگر ببینند دوست شان دوباره اصرار میکند، به طور کاملا منطقی او را قانع میکنند که معلم نمی تواند همه را انتخاب کند) 💠چرا که خود به طور کامل با اقتضای شرایط کلاس و درس آشنا شده و توانستند به خوبی معلم شان را درک کنند . شاید لازم باشد گاهی ما معلم ها خودمان را جای بچه ها بگذاریم و از دریچه چشم انها به خواسته ها و تمناهایشان بنگریم و متقابلا" شرایطی به وجود بیاوریم تا بچه ها درجایگاه یک معلم به پدیده ها بنگرند و انگاه خواسته های خود را تعدیل کنند. (تجربه و نگارش از یکی از آموزگاران منطقه فورگ)