حکایت عجیب شهیدی که #حر #خراسان شد .
محمدعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای #گُراخک #شاندیز، به مندلیطلا معروف بود .
او اقدام به تولید و پخش #مشروبات الکلی به صورت بشکهای میکرد، تا اینکه دستگیر و به #شلاق محکوم شد و جلوی #مسجد روستا در برابر مردم، #حدّ شلاقش زدند.
بعد از حد، پدرش گفت:
خیر نبینی که آبروی منو بردی و از #نمازِ تو مسجد محرومم کردی .
مندلی به دوستش گفته بود:
حرف پدر، دلمو خیلی شکست.
وقتی که زیر بغلامو گرفته بودن و از روی چهارپایه پایین میاوردن، رو به خونه خدا (#مسجد) کردم و از خدا طلب بخشش کردم.
بعد از چند روز هم دلم هوای #جبهه کرد.
متوسل به اباعبدالله شدم و تصمیم گرفتم به #جبهه برم اما #بسیج روستا و چند بسیج دیگر بهخاطر سابقه خرابم، ثبتنامم نکردند.
دوستش او را از طریق پایگاه بسیج روستای #زشک ثبت نام کرد.
وی میگوید:
"مندلیطلا هنگام #اعزام به جبهه به من گفت:
من ۲۷روز دیگه شهید میشم و بدنم ۲۰ روز تو بیابون میمونه.
وقتی بعد از ۴۷ روز جنازمو تو روستا آوردن، تو همون نقطهای که شلاقم زدن، بدنمو رو زمین بذارین و بگین پدرم کنار سرم وایسه و جلوی مردم حلالم کنه و بگه:
مندلیطلا توبه کرد تا هم خودش خدایی بشه و هم مایهٔ آبروی پدرش بشه.
دقیقا ۴۷ روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا میآورند و تشییع میکنند
مردم روستا میگویند:
با اینکه پیکر این شهید ۲۰ روز تو بیابون رو زمین مونده بود، تو فضای مسیر تشییع جنازه بوی عطری پیچیده بود که همه به هم میگفتن تو عطرزدی؟
#شهیدوالامقام
#محمدعلی_پورعلی
تولد: ١٣٣٧/٠١/٠٢
شهادت: ١٣۶۵/٠۴/١٢
•💛🕊•
🔸♡حسینیـہ معلی♡
💠 " حسینیه ای به وسعت ایران "
☑️ کانال ♡حسینیـہ معلی♡
┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
@hoseiniyehmoalla
┈┉┅━❀💠❀━┉┉┈