هدایت شده از دوره آوا آموزی
قصه صدای آ:
امین به مامانش گفت: مامان میشه قصه (آهو) کوچولو رو برام تعریف کنی؟ مامان گفت بله پسرم و شروع کرد به تعریف قصه
توی یه جنگل سرسبز که (آسمان) (آبی) و زیبایی داشت یه (آهو) کوچولو زندگی میکرد
(آهو) کوچولو تشنهاش بود رفت سمت رودخانه تا (آب) بخوره
تو راه درختهای (آلبالوی) زیبایی دید میخواست چند تا (آلبالو) بخوره چون تشنش بود اول رفت کنار رودخانه تا (آب) بخوره که یه دفعه توی (آب) افتاد
(آب) (آهو) کوچولو را با خودش برد (آقای) ماهیگیر که داشت ماهی میگرفت (آهو) کوچولو را نجات داد و آن را پیش مامان (آهو) برد
(آهو) کوچولو خیلی خوشحال شد (آهو) کوچولو سردش بود مامان (آهو) (آتش) روشن کرد و (آهو) کوچولو را کنار (آتش) برد چند تا (آلبالو) هم به آهو کوچولو داد که بخوره
👈 در این قصه کلماتی که صدای آ دارن داخل پرانتز گذاشتم که میزان فراوانی صدای آ که قصه در مورد اون هست رو بهتر ببینید
👈بعد از قصه به حالت پرسش گونه میتونید مروری بر کلماتی که صدای آ دارن داشته باشین
#قصه
هدایت شده از دوره آوا آموزی
قصه نشانه ج:
امین میخواست به مدرسه بره ولی هر چی دنبال (جورابش) میگشت پیداش نمیکرد آخه اتاقش خیلی بهم ریخته بود
مامان داشت اتاقو (جارو) میزد امین پیش مامانش اومد گفت مامان هر چی دنبال (جورابم) میگردم پیداش نمیکنم شما میدونید کجاس؟ مامان گفت امین (جان) همیشه بهت گفتم وقتی از مدرسه برمیگردی وسایلتو بزار سر (جای) خودش که نخوای این همه دنبالشون بگردی
اکرم به امین گفت داداش چرا (جیبت) این همه پف کرده چی توشِ؟ امین دست تو (جیبش) انداخت یادش افتاد (جوراباشو) گذاشته بود تو (جیبش) اکرم خندش گرفت گفت داداشی مگه (جای) (جوراب) تو (جیبِ)
امین به مامان قول داد از این به بعد بچه مرتبی باشه و هر چیزی رو سر (جای) خودش بزاره
بعد با خوشحالی (جوراباشو) پوشید و به مدرسه رفت
👈 در این قصه کلماتی که با ج آغاز میشوند داخل پرانتز گذاشتم که میزان فراوانی نشانه ج که قصه در مورد آن است را بهتر ببینید
👈بعد از قصه مروری بر کلماتی که با ج آغاز میشدن داشته باشین؛ مثلا بگین امین دنبال چی میگشت؟ اونو کجا پیدا کرد؟ مامان داشت چه کاری انجام میداد؟
✅در این قصه علاوه بر صدای ج بچهها با نظم و ترتیب هم آشنا میشن
#قصه
👕قصه پیشنهادی واحد کار پوشاک👚
نام قصه: لباسهای چهار فصل
آقا امیر یک کمد لباس داشت که توش لباسهای مختلف بود؛ اما خیلی نمیدونست هر لباس مخصوص چه زمانیه و چه موقع باید کدوم رو بپوشه.
یه روز وقتی میخواست بیرون بره، دید از تو کمد صدای همهمه میاد. در کمد رو باز کرد و متوجه شد لباسها دارن باش حرف میزنن.
اول از همه، کلاه پشمی با صدای بلند گفت: امیر جان، منو بردار! بیرون خیلی سرده، من سرت رو گرم نگه میدارم.
اما کلاه آفتابگیر صداشو بلندتر کرد و با اعتراض گفت: نه نه امیر، من بهترم! اگه خورشید تابید، من سایهای روی صورتت درست میکنم که گرمت نشه.
اینجا بود که بلوز تابستانی هم وارد صحبتا شد و گفت: امیر جان من خنکم! منو بپوشی احساس راحتی میکنی.
در همین وقت کاپشن ضخیم، با صدای مهربانی گفت: دوستان، آقا امیر باید ببینه هوا چهطوره.
لباسا بش گفتن یعنی چی؟
کاپشن ضخیم گفت: یعنی اگه سرد باشه، منو باید بپوشه، اگه گرم باشه، بلوز تابستانی مناسب پوشیدنه.
آقا امیر که از حرف زدن لباسها تعجب کرده بود، به پنجره نگاه کرد. هوا سرد و برفی بود.
بعد رو کرد به لباسا و گفت: فهمیدم باید چی بپوشم؛ امروز باید کاپشن ضخیم، شالگردن و کلاه پشمی رو استفاده کنم.
لباسهای تابستانی کمی ناراحت شدن.
اما آقا امیر بشون لبخند زد و گفت: نگران نباشید، وقتی هوا گرم شد، نوبت شما هم میرسه.
از اون روز به بعد آقا امیر ما یاد گرفت که هر لباسی برای یه هوایی خوبه.
او دیگه همیشه لباس مناسب آب و هوای فصل رو میپوشید و این طوری مراقب سلامتیش بود.
آقا امیر از داشتن لباسهای مناسب خوشحال بود و از مادر پدرش تشکر میکرد که لباسای خوب و مناسب براش میخرن.
--------------------------------------------------------------------
پیام آموزشی قصه:
در این قصه بچهها یاد میگیرن دقت کنن برای هر هوایی لباس مناسب بپوشن تا مراقب سلامتیشون باشن.
#قصه
#واحد_کار_پوشاک
🌸🍃کانال پیشدبستانی معلم ماهر
🌸https://eitaa.com/joinchat/2072248500Cde6119fcf7
🍃https://splus.ir/moallemmaher
هدایت شده از دوره آوا آموزی
قصه صدای آ:
امین به مامانش گفت: مامان میشه قصه (آهو) کوچولو رو برام تعریف کنی؟ مامان گفت بله پسرم و شروع کرد به تعریف قصه
توی یه جنگل سرسبز که (آسمان) (آبی) و زیبایی داشت یه (آهو) کوچولو زندگی میکرد
(آهو) کوچولو تشنهاش بود رفت سمت رودخانه تا (آب) بخوره
تو راه درختهای (آلبالوی) زیبایی دید میخواست چند تا (آلبالو) بخوره چون تشنش بود اول رفت کنار رودخانه تا (آب) بخوره که یه دفعه توی (آب) افتاد
(آب) (آهو) کوچولو را با خودش برد (آقای) ماهیگیر که داشت ماهی میگرفت (آهو) کوچولو را نجات داد و آن را پیش مامان (آهو) برد
(آهو) کوچولو خیلی خوشحال شد (آهو) کوچولو سردش بود مامان (آهو) (آتش) روشن کرد و (آهو) کوچولو را کنار (آتش) برد چند تا (آلبالو) هم به آهو کوچولو داد که بخوره
👈 در این قصه کلماتی که صدای آ دارن داخل پرانتز گذاشتم که میزان فراوانی صدای آ که قصه در مورد اون هست رو بهتر ببینید
👈بعد از قصه به حالت پرسش گونه میتونید مروری بر کلماتی که صدای آ دارن داشته باشین
#قصه