و تابستون هیچوقت فصل شادی نبوده؛ حداقل برای منی که توی این فصل از همیشه تنهاتر و غمگین‌ترم .

قشنگترین توصیف رابطه های لانگ دیستنس رو محمود درویش گفته: «دوستت داشتم با وجود اینکه تو را به آغوش نکشیدم و تو را همیشه نمی بینم! دوستت داشتم چون برایت نوشتم و برایت خواندم و بخاطرت خندیدم و بخاطر تو تغییر کردم! تو را دوست داشتم در حالی که دور بودی ولی نزدیکترین به قلبم..!»

صبح از خواب بیدار میشم تو ذهنمی، پیاده خیابونای شهرو قدم میزنم تو ذهنمی،آهنگ گوش میدم تو ذهنمی، فیلم میبینم هستی، درس میخونم ، غذا میخورم‌ و هرکاری که میکنم فکرم پیشِ توعه؛ دقیقا همونجاییم که شاعر میگه:"تو از من در من فراوان تری"

عمیقا دلم میخواد موهاشو دونه دونه دور انگشتام بپیچم،بعد یهو ول کنم و مثل سیم تلفن بپره بالا؛

_

-

مغز منه ولی فکر توئه قلب منه ولی مال توئه حواس منه ولی پرت توئه خیال منه ولی غرق توئه میبینی؟ تموم وجودم صرف توئه..!

یه دیالوگ تو سریال یاغی بود که میگفت: «+قهر نکن دیگه! حالا که سه روز با ما حرف نزنی! -من کجا با تو سه روز قهر بودم!تهش دو ساعته! +همین دو ساعت؛واسه من سه روزه!»

سیگارمو روشن کردم گفت میشه نکشي؟! ضرر داره، ترکش کن این لعنتيو آخرش تو رو میکُشه، سیگارمو نصفه خاموش کردم محکم بغلش کردم و زل زدم تو چشماش گفتم نریا تو برعکس سیگاري اگه ترکم کني، ضررش میکشه مَنو

-

در فرانسوی واژه ی وجود داره به نام «‏raison d'être» معنیش میشه دلیلی برای وجود داشتن، دلیلی برای زندگی کردن، دلیلی برای ادامه دادن، دلیلی برای پیشرفت کردن مثل وقتی که کسی رو پیدا میکنی که بی دلیل میشه دلیلی برای حال خوبت! دلیلی برای زندگی کردنت! مثل‌ وجود تو که شد دلیلی برای زندگی من.

فاضل نظری میگه که: جهان از دلبران خالیست یا من چشم و دل سیرم که میگردم ولی زلف پریشانی نمیبینم!