دوست دارم ساده ترین نیازهات رو برطرف کنم
برات لقمه درست کنم، موهات رو شونه کنم، بند کفشات رو ببندم، روی زخمت چسب بزنم، پتو رو بکشم روت، سیگارت رو روشن کنم و وقتی خوابیدی بزارمت توی جیبم و ازت مراقبت کنم..
همه تو زندگیشون یه آدمی دارن هرچقدرم باهاش حرف بزنن خسته نمی شن و حرفاشون تکراری نمی شه، اون یک نفر برای من تویی.
اواخر زمستون بود.
هوای سرد زمستونی غیرقابل تحمل بود ولی قرار مهمی داشت.
روی نیمکت پارک منتظر نشسته بود و به موبایلش زل زده بود
استرس و هیجان عجیبی داشت، با پوست و استخون انتظار کشیدن رو حس کرد و با خودش زمزمه کرد انتظار چیز خوبی نیست!
شمارشو گرفت و صدای عزیزدلش پیچید توی گوشش، توی ترافیک گیر کرده بود، ترافیک لعنتی از دل بی قرار چی میدونست؟!
چند دقیقه گذشت تا اینکه دوباره موبایلش زنگ خورد، بلاخره انتظار به سر رسید و با جیغ و خنده پریدن بغل هم؛
بغلی که یک سال گیف بود،
خنده ای که یک سال ایموجی بود،
فکر میکرد خواب میبینه، هضم کردنش سخت بود.
تو بغلی که یک سال حسرتشو خورد لش کرده بود و میخندید
نگاهش میکرد و باورش نمیشد که الان کنارش نشسته و بغلش کرده،
لبخندش
چشاش
صورتش
دستاش
لپاش
صدای خندههاش
همش حک شده بود توی ذهنش!
علی رغم میل باطنیشون مجبور به رفتن شدن،
اون روز تموم شد ولی خاطرات قشنگش تا مادام العمر توی ذهنش میمونه؛
"1400/12/28"♥️
چيه اين كلمهی بمون؟
كه وقتى ميشنويش انگارى دنيارو بهت دادن.
- بمون باهام
- بمون تو زندگيم
- بمون تا بمونم
و قشنگترين و شيرينترينش اينه كه بگه: بمونى برام
اگه قراره بیای توی زندگی من بدون من همیشه حالتو قراره بپرسم که بدونم ناراحت نیستی و اتفاقی برات نیوفتاده، من قراره وقتی ناراحتی تمام تلاشمو بکنم تا خوشحالت کنم، من قراره تک تک چیزایی که خوشحالت میکنن رو حفظ کنم، من قراره روزایی که ناراحتی پیشت بمونم. من همه این کارا رو میکنم چون کسی نبود که برای من بکنه و من خوب میدونم احساس تنهایی داشتن توی ناراحتی چجوریه.