ته بازار نشستیم که ما را نپسندند
حرف سود و ضررش نیست ؛
تو ما را بخر از ما حسین .
یاسیدتی_حسین_خیرالدین.mp3
850.4K
گیر کردم مامان
اومدم بهت بگم ؛
ایندفعه یجوری از خدا بخواه
که بشه . .
مُـؤَثِـر
میشنوی صدامو؟:)
موقعیت :
تو تنها میتوانی آخرین درمانِ من باشى ؛
و بیشک دیگران بیهوده میجویند تسکینم .
مُـؤَثِـر
خداحافظ . .
علی که دید ، ولی کاش بعد از این دیگر
میانِ شعله نبیند کسی نگارش را . .
شام خورده نخورده خودمون و رسوندیم هیئت دم هیئت رو پله ها دوتا پسر تقریبا ۷ ساله دو تا جارو دستشون بود ، داشتن گرد و خاک پله هارو میگرفتن .
بهشون گفتم بچه ها منم دعا میکنید؟
با زبون خیلی شیرینشون گفتن چشم🥺
نمدونم از کجا باید بگم . .
از ارامش خوندنِ حدیث کسا ،
یا شعر خونیِ آقای پویانفر همونجا که خوندن :
همین که نوکرم الحمدالله
غلامِ حیدرم الحمدالله
همین که با تمومِ رو سیاهیم
غلامِ این درم الحمدالله . .
یه لحظه همه اون روزایی که هیئت رفتم برام تداعی شد . .
چه شکر گذاریِ خوبی:))
وای وای وای امان از روضه خونیِ آقای نریمان پناهی💔
یعنی هر لحظه و با شنیدنِ خط به خطِ روضه به خودم میگفتم الانه که دیگه نفسم بند بیاد ...
جوری که امشب قلبم با سنگینیِ روضه شکست هیچوقت تجربهاش نکرده بودم:))
فقط خواستم بگم این روزا ، این شبا رو از دست ندین ، برا خودتون روضه بگیرین ، با مادر خلوت کنیم .
هیچکس جز مادر به داد بچهاش نمیرسه .
مادر همیشه سهمِ بچه رو کنار میزاره . .
- اندر احوالاتِ امشب و روضهی مادر همراهِ خانم زهرایِعلی -
#مـؤثـر_نوشت
برای یکی از ممبرا یه گرفتاریای پیش اومده ،
لطف میکنید براش #الهی_به_رقیه بگین:)!