eitaa logo
🍃موثران ظهور اندبیلیها واقع در دانشسرا 🍃
257 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
9.3هزار ویدیو
122 فایل
📣 برای تبادل اطلاعات محله و مراسمات و تبلیغ محصولات شما برای فروش، در کنار شما هستیم. 🌸شماره کارت گروه جهادی شهید تصمیمی،جهت مشارکت در امورات مسجد،5892107047013779 خیرات خود را به این شماره کارت واریز نمایید.🌸 اجرتون با حضرت فاطمه الزهراء س
مشاهده در ایتا
دانلود
به هر وسیله ای شده باید زن مسلمان را از حجاب اسلام خارج کرد تا مردها و جوانان فریفته شوند و فساد در خانواده ها رخنه کند. مستر همفر( جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی) ━━━
هدایت شده از حمید رسایی ✔️
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ♻️ همه خوبن، دوقطبی نکنید! خطّی که معاویه ترویج می‌کرد... قابل توجه یک عده افرادی که تا حرف می زنیم میگن دو قطبی نکنید. 🔺برای دیدن تحلیل‌های حمید رسایی عضو کانال شوید🔻 eitaa.com/joinchat/389677056C798a6dc5a1
هدایت شده از داستانهای آموزنده
✍درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . 🔹کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : است و . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟ 🔸درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد❗️ 🔹روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو : ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
✍درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . 🔹کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : است و . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟ 🔸درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد❗️ 🔹روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو : ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
مداحی_آنلاین_غربت_نشینم_و_هوای_آشنا_داریم_حاج_منصور_ارضی.mp3
14.95M
احوالات طفلان خانم زینب(س) غربت نشینم و هوای آشنا داریم 🎙 🏴🏴 چهارم محرم: روز طفلان حضرت زینب سلام الله علیها
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عروسی دختر قالیباف، خراب شد با گزارش من، اما تقصیر خودشان بود. دخترش را ببینم، عذرخواهی می‌کنم! یاشار سلطانی، روزنامه‌نگار: پارک لویزان را قُرُق کرده ‌بودند برای عروسی. من مطلبی نوشتم و انتقاد کردم. آنها تکذیب کردند. من هم عکس کارت عروسی را منتشر کردم. چون فرماندهان ارشد نظامی هم دعوت بودند، محل عروسی، لو رفت و عروسی، کنسل شد. ناراحت نبودم تا اینکه پسرم کیان، به دنیا آمد. آنجا حس پدرانه را تجربه کردم و از انتشار آن مطلب، ناراحت شدم. اگر دختر قالیباف را ببینم، از او عذرخواهی می‌کنم اما از خودش، نه! ‌
روضه روز چهارم از عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام. مسجد اندبیلیها پایگاه شهید تصمیمی
خیاطی. طرح تابستانی. پایگاه شهید تصمیمی