باز دین خدا به مشکل خورد
باز پیغمبر خدا تنهاست
هر چه او گفت گوش را بستند
تیغ لج تیغ دشمنان خداست
خسته، آزرده از لجاجتها
آمد و روبروی دست نشست
او رسول خداست میداند
در یدالله راه حلی هست
دستِ آن که نوشت قرآن را
از زبان خدا و پیغمبر
آن که خوابید زیر چل شمشیر
تا به جای نبی شود پرپر
آن که با ذوالفقار رد می کرد
دین حق را ز سدّ بدر و اُحد
همرهش خسته میشد عزرائیل
او ولی هیچ گاه خسته نشد
دست او بود که به زیر کشید
لاتهای منات و عُزّی را
روی دوشِ نبی شد ابراهیم
و به پایین کشید بتها را
دست خندقکَنی که در سر راه
با خودش رأسِ عبدُوَد آورد
دست خیبرکَنی که مرحَب هم
در مصافش عجیب بد آورد
یا علی جان تهیست دستانم
دست زهرا و بچههاش بگیر
وسپس دست را به من بسپار
دست مشکلگشای بیشمشیر
دستها را بلند خواهم کرد
روز دست تو و مباهله است
خصم نصرانی من آن طرف است
لعن کن چارهام فقط گله است
خصم نصرانی ایل ایل آمد
دید در روبرو فقط یک دست
یک نبی یک زن و دو تا بچه
و یک انسان از دعا سرمست
ترس و وحشت به جانشان افتاد
اگر این پنج تن دعا بکنند
خود عیسای ما چه خواهد کرد
اگر آنها خدا خدا بکنند
یا علی جانم ای تو شیر خدا
نه فقط از صدات می ترسند
که فراری شدند زیرا از
تو ودست دعات می ترسند
#احسان_پرسا
#مباهله
ارسالی به #اولین_جشنواره_شعر_مباهله
سال ۱۴۰۲
https://eitaa.com/mobahelerey