eitaa logo
علی ، غدیر، مباهله
136 دنبال‌کننده
53 عکس
65 ویدیو
2 فایل
اطلاع رسانی در خصوص فعالیت های مرتبط با اعیاد سعید غدیر و مباهله اشعار با موضوع غدیر و مباهله (قدیم و معاصر) ارتباط با ادمین ؛ @alirezaghorbankhan
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر از ؛ این پنج نور، علت زیبای خلقتند  اسرار پنج حرفِ حروف «کرامت»ند  این خانواده اشرف اولاد آدمند  اینها طبیب درد طبیبان عالمند  این پنج تن خلاصه‌ی احساس خالقند  اندازه دل همه‌ی خلق، عاشقند  خاکی شدند تا ره افلاک وا کنند  «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»  زیباترین سپاه به میدان رسیده بود پای ابوتراب به نجران رسیده بود  آنان که لاف، پیش شه لافتی زدند  تا چشمشان به هیبتش افتاد، جا زدند  یک اخم مرتضی علی و ختم غائله  اینگونه‌ شد خلاصه‌ی روز مباهله  https://eitaa.com/mobahelerey
شعر از ؛ ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب رجز مأذنه‌ها لرزه به ناقوس انداخت راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوسته‌ست نان یک عده به گمراهی مردم بسته‌ست ننوشتند که باران نمی از این دریاست یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است لاجرم چاره‌ای انگار به جز جنگ نماند قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است بر حذر باش که زنّار، گریبان‌ گیر است کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است بهراسید که این معرکه خون‌‌ریزتر است بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد با خود آورد به هنگامه عزیزانش را بر سر دست گرفته‌ست نبی جانش را عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند به صف‌ آرایی آن چند نفر خیره شدند پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده آفتابان ازل تا به ابد تابنده دفترم غرق نفس‌های مسیحایی شد گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد با طمانیۀ خود راه می‌آمد آرام دست در دست یدالله می‌آمد آرام دست در دست یدالله چه در سر دارد حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد ایها الناس من از پارۀ تن می‌گویم دارم از خویشتن خویش سخن می‌گویم آن‌که هر دم نفسم با نفسش مأنوس است آن‌که با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم او علی هست و محمد من و او خویشتنیم نه فقط جسم علی روح محمد باشد یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد دیگر اصلا چه نیازی‌ست به طوفان، به عذاب زهرۀ معرکه را اخم علی می‌کند آب الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند بادها گوش به فرمان عبایش گشتند می‌رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام https://eitaa.com/mobahelerey
شعر از ؛ با نور خدا مقابله یعنی چه! با امر خدا مجادله یعنی چه! جایی که علی نفس محمد باشد ای عیسویان، مباهله یعنی چه! یک عمر در انجیل نخواندید احمد؟ ناگفتن این مطالعه یعنی چه! چه مسئله ایی! پنج تن و صد راهب حل کردن این معادله یعنی چه! یک دست اگر دعا کند زین ده دست فهمید عذاب عاجله یعنی چه! دو کودک و یک زن و دو مرد آمده اند با لشگر حق مقاتله یعنی چه! نه سازش و تسلیم نه تحریم نه جنگ جایی که علیست غائله یعنی چه! در اوج مذاکره قوی باید بود تسلیم امور باطله یعنی چه! بر غیر نبی دمی تقرب هرگز از آل رسول فاصله یعنی چه! از همقدمی و دست دادن پرهیز با خصم علی مغازله یعنی چه! جایی که هدایتی نگیرد صورت با دشمن دین معامله یعنی چه! در روز ظهور، خوب و بد می فهمند جامانده گی ز قافله یعنی چه! روزی که مسیح یار مهدی گردد فهمید که دین کامله یعنی چه! https://eitaa.com/mobahelerey
شعر از ؛ گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است این بس مرا که سایه ی مهر تو برسر است دولت به کام و محنت گردون حرام باد تا ساغرت بگردش و تامی به ساغر است ای دل چرا به غیر خدا تکیه می کنی؟ امید ما و لطف خدا از که کمتر است؟ بهر دو نان خجالت دونان چه می کشی؟ ای دل صبور باش که روزی مقدّر است خاطر ز گفتگوی مکرّر شود ملول الاّ حدیث دوست که قند مکرّر است فرخنده نامه ای که موشّح به نام اوست زیبنده آن صحیفه که او زیب دفتر است نامی که با خدا و پیمبر ز فرط قدس زیب اذان و زینت محراب و منبر است پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب در حال سجده روی به درگاه حیدر است شمس ضحی، امام هدی، نور هل اتی چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است در آیه ی مباهله این مهر و ماه را جانها یکی و جلوه ی جان از دو پیکر است وجهی چنان جمیل که از شدّت جمال وجه خدا و جلوه ی الله اکبر است نازم به دست او که یکی ناز شست او از جای کندن در سنگین خیبر است با اشک چشم، ابر کرم بر سر یتیم با برق تیغ، صاعقه ای بر ستمگر است جز راه او بسوی خداوند راه نیست یعنی که شهر علم نبی را علی، در است بر تارک زمان و مکان تاج افتخار در آسمان فضل: درخشنده اختر است قبرش درون دیده ی آدم که چشم او در خاک هم بنور جمالش منوّر است آوازش از ورای زمان ها رسد بگوش تصویرش از فراز افق ها مصوّر است کمتر ز ذرهّ ایم و فزون تر ز آفتاب ما را که خاک پای علی بر سر افسر است وصف علی ز عقل و قیاس و خیال و وهم وز هرچه گفته اند و شنیدیم برتر است شد عرض ما تمام و حدیث تو ناتمام حاجت به مجلس دگر و وقت دیگر است طبع لطیف و شعر «ریاضی» به لطف و شهد شاخ نبات خواجه ی شیراز و شکّر است https://eitaa.com/mobahelerey
شعر از گواهی می‌دهد انجیل هم آیات قرآن را نمی‌فهمم تقلای مسیحی‌های نجران را محمد، اهل‌بیتش را به همراه خودش آورد که رو در رو ببینند اهل نجران، اهل ایمان را کسانی را به همراه خودش آورد پیغمبر که بر هم می‌زند یک ذکرشان رؤیای شیطان را.. چه در این خاندان می‌دید آیا اسقف نجران؟ که وقتی دیدشان از دور، خالی کرد میدان را هر آن‌کس شک به حقانیت این پنج تن دارد بخواند آیه‌ای از آیه‌های «آل عمران» را https://eitaa.com/mobahelerey
شعر از ؛ شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت از فاطمه و اباالحسن باید گفت تا خاطره ی مباهله گم نشود پیوسته، سخن، سخن، سخن باید گفت آیات چو آفتاب از خاور نور نازل شده بر سینه پیغمبر نور ابناء و نساء و انفس اقدس حق یعنی حسنین و علی و کوثر نور آن پنج وجود صاحب عصمت حق یعنی همه عصاره ی خلقت حق کردند فنا بنای اسقف بازی با هیمنه ی شگفت و با هیبت حق مهری که به شأنش آمد از حق، «لولاک» روشن شده از جلوه ی رویَش، افلاک با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد تا ریشه ی تثلیث برآرد از خاک دُردی کش جام درد باید بودن آگاه دل از نبرد باید بودن چون شیر خدا حقیقت حق محور در جنگ عقیده مرد باید بودن آن روز دو صف مقابل هم بودند تحلیلگر دلایل هم بودند آن سو همه در تجزیه ی یکدیگر این سوی ولی، مکمل هم بودند فرمانده ی جنگ، مصطفی بود آنروز سردار سپاه، مرتضی بود آن روز لشکر، حسنین و فاطمه، پشتیبان در عرصه، سلاحشان دعا بود آن روز آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود نه نیزه ی جان شکار و نه خنجر بود پیروزی پنج تن به اهل نجران از باور بالنده ی بارآور بود با ذکر عَلَی الدّوام، آن پنج نفر کردند به پا قیام، آن پنج نفر با باور خود به مشرکین حجت را کردند به حق تمام، آن پنج نفر فرمود نبی، علی ولی الله است خورشید ولایت و دلیلِ راه است زهراست دل من و حسن، دلبندم عشق است، حسین و عشق حق دلخواه است مهر آمد و پشت شب بیداد شکست اندیشه تثلیثی شیّاد شکست هنگام مباهله ز اِعجاز رسول هم اسقف و هم صلیب فولاد شکست اسقف که گل روی محمد را دید افتاد صلیبش از کف و جامه درید گفتا که به حق و راستی در انجیل حق کرده وجود اقدست را تایید با اهل جدل مجادله باید کرد با تیغ زبان مقابله باید کرد بر منطق وحی سر اگر نسپردند بی چون و چرا مباهله باید کرد شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت از فاطمه و اباالحسن باید گفت تا خاطره ی مباهله گُم نشود پیوسته، سخن، سخن، سخن باید گفت https://eitaa.com/mobahelerey
بسمه تعالی جشنواره شعر مباهله ؛ هیات زنجیرداران حضرت علی اکبر (ع) معروف به ( محمدهاشم ) در نظر دارد به مناسبت عید بزرگ مباهله جشنواره شعر به شرح ذیل برگزار نماید ؛ یک. موضوع اشعار ؛ واقعه ی مباهله دو. قالب اشعار ؛ کلاسیک شامل ( غزل، قصیده، قطعه، مسمط، ترجیع بند، ترکیب بند، رباعی، دوبیتی، مثنوی، غزل مثنوی، نوخسروانی ) آزاد شامل‌ ( نیمایی، سپید، موج نو ) سه. مهلت ارسال آثار ؛ تا روز شنبه بیستم خرداد ۱۴۰۲ نحوه ارسال ؛ یکی از راه های ذیل Mobahelerey@gmail.com ایمیل https://eitaa.com/alirezaghorbankhan ایتا @alirezaghorbankhan بله چهار. جشن مباهله در روز سه شنبه ۱۴۰۲/۴/۲۰ بعد از نماز مغرب و عشا الی ساعت ۲۳ شب با پذیرایی شام و با شعرخوانی شاعرانی که اثر ارسال کرده اند و مداحی و برنامه های متنوع دیگر برگزار خواهد شد. پنج. محل برگزاری جشن ؛ شهرری ضلع جنوبی حرم حضرت عبدالعظیم اتوبان سلمان فارسی میدان امام هادی (ع) حسینیه زنجیرداران حضرت علی اکبر (ع) ( محمدهاشم ) شش. اشعار ارسالی در مجموعه ای با عنوان مباهله و به نام شاعر اثر چاپ و شاعران ارجمند مورد تقدیر قرار خواهند گرفت. به کانال اختصاصی مباهله بپیوندید؛ https://eitaa.com/mobahelerey
شعر از ؛ قرار شد دو طرف تن به احتجاج دهند که دین مردم خود را مگر رواج دهند قرار شد همگی با کسان خود باشند مگر علاج به یک زخم لاعلاج دهند نبرد شک و یقین بود و باز، اهل یقین بنا نبود به اهل لجاج باج دهند به حکم امر «تعالوا...» قرار بود آن روز مسیحیان همه پایان به یک لجاج دهند و در قبال تمام مخالفت‌هاشان به رسم روز، به اهل یقین خراج دهند شعاع نور حقیقت به هر طرف می‌رفت که از حجاز به نجرانیان سراج دهند   جهان به نور تو وابسته است، ای خورشید خوشا که با «تو» به اهلِ تو تخت و تاج دهند دعوتید به کانال اختصاصی اشعار مباهله https://eitaa.com/mobahelerey