سه دقیقه در قیامت 35.mp3
30.07M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه سی و پنجم
* چرا به کسی که مسئولیت میگیرد، تبریک بگوییم؟؟!!
* معروف امیرالمومنین علی علیه السلام است و منکر دشمن اوست
* فشار قلب منجر به فشار قبر میشود
* نهجالبلاغه کتاب انسانساز است
* مدیریت از بالا، اشکال مدیریت
* ویژگی خوارج، نگاه جزئینگر
* با بحث معاد، قدرت فهم و ادراک خودمان را بالا ببریم
* ماجرای امیرالمومنین علی علیه السلام و اشعث در نامه ۵ نهجالبلاغه
* در جریان حضرت موسی و ساحرها، ترس حضرت از چه بود؟
مبلغان نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2
🔰باب مناجات چگونه برای انسان باز میشود؟
🔰احساس نیاز به مناجات، احساسی است که در اثر «بلوغ معنوی» پدید میآید
🔸 انسان در اثر بلوغ معنوی، یک احساس وابستگی به خدا پیدا میکند، شبیه وابستگیِ یک کودک به پدر و مادرش. با این تفاوت که احساس نیاز انسان به پروردگار، بسیار شدیدتر است و با نوعی تضرع، احساس تقصیر، احساس ذلت و فروتنی همراه است.
🔸 اگر این احساس در کسی پیدا شد، آنوقت موانعی بین خودش و خدا میبیند و از این موانع، دلش میگیرد. این موانع ممکن است موانع طبیعی باشند؛ مثل طول عمر. یا ممکن است انسان این موانع را از طرف خودش میبیند که غالباً از این جنس است. اساساً یکی از احساسات خوبی که یک عبد-در بلوغ معنوی خودش- نسبت به مولا پیدا میکند این است که همیشه نسبت به مولای خودش احساس تقصیر میکند و این احساس، سرمایۀ دلشکستگی او خواهد شد و باب مناجات را باز میکند.
🔸 در بلوغ معنوی، انسان به یک «احساس نیاز» میرسد، همانطور که در بلوغ سنی هم از یک سنی به بعد، انسان احساس نیاز به همدم و همراه پیدا میکند و همانطور که آدمها احساس نیاز به اجتماع اطراف خود پیدا میکنند و دلشان از تنهایی میگیرد. وقتی انسان رشد بکند، به آن احساس نیاز به مناجات هم میرسد.
🔸 تمام مناجاتها در آن فضا قابل تحلیل است، اگر باب آن فضا برای انسان باز نشده باشد طبیعتاً نمیتواند این مناجات را درک بکند. خوب است مناجات شعبانیه را با این احساس و با این تمنا بخوانیم که «خدایا این باب را برای ما باز کن!» یا با این احساس بخوانیم که «چقدر ما دور هستیم از آن فضایی که علی(ع) حس میکردند!» همین حسرتخوردن و تحسینکردنِ آن رابطۀ زیبا، میتواند انسان را نزدیک کند.
#استادپناهیان
🚩شرح مناجات شعبانیه - ۹۹.۱.۱۲
─┅─═🍃🌹🍃═─┅─
اللهم عجل لولیک الفرج
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
مبلغان نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2
هدایت شده از مبلغان نور 🌍
27.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ هرڪس صبح ڪند و سه بار بگوید:
🌺«الحَمدللهِ ربِّ العَالَمِین،
🌸الحمدُلِلّهِ حَمدًا کَثِیرَا
🌺طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ»
✨حق تعالے هفتاد بلا را از او
دفع مےڪند✨
🙏🌺🙏🌺🙏🌺🙏🌺🙏
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🙏🌺الـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💜امين يا رب العالمین💜
🙏🌺🙏🌺🙏🌺🙏🌺🙏
مبلغان نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2
مشكل علمى خود را از قائم ما بپرس!
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
سيد امير علام مى گويد:
شبى براى زيارت حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام مشرف شده بودم، آخر شب بود در حال گردش در حرم بودم ناگاه متوجه شخصى شدم كه به طرف ضريح امامعليهالسلام مى رود. وقتى نزديك تر شدم، او را شناختم. او استاد دانشمند و فاضل متقى، مولا احمد اردبيلى بود.
من در گوشه اى خود را پنهان نمودم و مراقب او شدم. (كه او در اين ساعت از شب و در تاريكى و خلوت به دنبال چيست؟)
او به طرف در ضريح كه طبق معمول بسته بود رفت، وقتى نزديك در رسيد، در ضريح به روى او گشوده شد! داخل شد. كمى كه وقت كردم، متوجه شدم كه گويا آهسته با كسى نجوا مى كند.
وقتى بيرون آمد، در بسته شد، و به سوى مسجد كوفه به راه افتاد.
من نيز در پى او به راه افتادم. مقابل مسجد كوفه رسيديم، او وارد شد و در محرابى كه اميرالمؤمنين عليهالسلام در همان جا به شهادت رسيده بود، ايستاد، پس از مدت زيادى بازگشت و از مسجد خارج شد و به طرف نجف به راه افتاد.
من همچنان در تعقيب او بود تا اين كه به مسجد حنانه رسيديم. ناگهان سرفه ام گرفت: و نتوانستم خود را كنترل كنم، او متوجه شد.
برگشت و مرا شناخت. گفت: تو مير علام هستى؟
گفتم: آرى.
گفت: اين جا چه مى كنى؟
گفتم: از زمانى كه شما وارد حرم اميرالمؤمنين عليهالسلام شديد، همراه شما بودم. شما را به صاحب آن قبر قسم مى دهم جريان امشب را از ابتدا، تا انتها براى من تعريف كنيد؟
گفت: به شرطى مى گويم كه تا من زنده ام، آن را براى كسى تعريف نكنى.
وقتى به او كاملا اطمينان دادم، گفت: مسايل مشكلى برايم مطرح شده بود كه پاسخ آن ها را نمى دانستم. به دلم افتاد كه آن ها را از حضرت علىعليهالسلام بپرسم. همان طور كه ديدى وقتى مقابل در ضريح رسيدم، بدون استفاده از كليد، در ضريح به رويم گشوده شد. داخل ضريح مقدس شدم و در آنجا به درگاه خداوند تضرع نمودم. تا اين كه صدايى از قبر به گوشم رسيد كه به مسجد كوفه برو و آن را از قائم ماعليهالسلام كه امام زمان تو است بپرس!
و همان طور كه ديدى، در محراب مسجد كوفه پاسخ آن ها را از ايشان دريافت كرده، بازگشتم.[1]
پی نوشت
[1] بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴ و ۱۷۵.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
مبلغان نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2
❣شاید این متن زندگی خیلی ها رو تغییر بده...
ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ …
ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ …
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ …
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!
ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﺗﻮﻥ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ .
ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .…
ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ …
ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﺎ ﺷﻨﻮﺍﺳﺖ .
دﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !
❣ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨد
مبلغان نور
http://eitaa.com/joinchat/3011379201C7afdd551c2