eitaa logo
ره توشه مبلغین
3.7هزار دنبال‌کننده
452 عکس
23 ویدیو
351 فایل
📋📄کانال مخصوص محتوای تخصصی تبلیغ 🎤✔ 🎤سخنرانی های کوتاه⌛⏰ 📕 محتوای مناسبتی... سبکی متفاوت در ارائه ی محتوای تبلیغی... مدیر کانال جهت نظرات و پیشنهادات و تبادل و ... @abdolmahdi70 👆👈👈لطفا قبل از ترک کانال علت ترک را به مدیر بگویید🌟⭐
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم های اخلاقی که می توان از آنها استفاده کرد
🌸🍃🌸🍃 پیامبر اکرم ﷺ فرمودند: مومن را آنگاه عاقل و فرزانه توان دانست، که در وی ۱۰ خصلت باشد: ۱- آنکه خلق خدا به خیر و احساس او امیدوار باشند... ۲- مردم از شر بدی او در امان باشند... ۳- نیکویی دیگران را هر چند کم، و بی مقدار باشد بسیار شمرد... ۴- خوبی خـویش را هــر قـدر بسیار و فراوان باشد، اندک و ناچیز داند... ۵- در همه عمر از طلب دانش، سیر و خسته نشود... ۶- فروتنی را بر عزت ترجیح دهد... ۷- فقر و درویشی را از ثروت و مالداری بیشتر خواهد... ۸- از بهره دنیا به همان قوت و روزی خویش قناعت کند... ۹- کسی را نبیند مگر انکه با خود گوید از من بهتر و پارساتر است.. ۱۰- از مراجعه نیازمندان به نزد او ناراحت نمی‌شود... @mobaleqin20 @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 چهارتوصیه خداوندبه حضرت موسی (ع) خداوند، موسی علیه السلام را خطاب کرد که: «مراقب باش» تا نفهمیدی که گناهانت را بخشیده ام مشغول اظهار عیب دیگران مشو ... تا نفهمیدی که خزائن و ثروت من تمام شده غم روزی مخور ... تا نفهمیدی که قدرت من زایل شده به غیر من امیدوار مباش... تا هنگامی که یقین پیدا نکردی شیطان مرده است، از مکر و حیله او خود را در امان نبین. @mobaleqin @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 اربابی آوازه کنیزی نوجوان و زیباروی را شنید، که قدی بلند و چشمانی خمار و صدایی دلکش داشت. 20 هزار دینار قیمتش بود و هر کسی را توان پرداخت این مبلغ برای خرید آن نبود، این کنیز ماه‌ها در خانه بود، همه می‌دیدند، اما کسی توان خرید او را نداشت. ارباب به غلام خود یک گونی سکه داد و او را روانه شهر کرد تا آن کنیز ماهرخ را بخرد. پسر ارباب به پدر گفت: «پدر می‌خواهم دیوانگان شهر را لیست کنم تا به آن‌ها طعامی دهیم.» پدر گفت: «اول مرا بنویس و دوم غلام مرا.» پسر پرسید: «چرا پدرم؟» گفت: «اولین دیوانه منم که به غلامی اعتماد کرده و یک گونی زر به او دادم. اگر او هم کنیز را بخرد و برای من بیاورد او هم دیوانه است، چون من به‌جای او بودم، اگر پول را نمی‌دزدیدم، کنیز زیباروی را دزدیده و به بیابانی روان شده و تا آخر عمر با او زندگی می‌کردم. در این حالت هر دو دیوانه‌ایم.» غلام کنیز را خرید و در حال برگشت کنیز گفت: «بیا هر دو سمت بیابانی روان شویم، من دوست ندارم دیگر در بند و هم‌خوابی اربابی باشم. به خود و من رحم کن.» غلام گفت: «من غلامم و هیچ گنجی روی زمین ندارم، اما در دلم گنجی به نام امانت‌داری و صداقت است که هرگز آن را با آزادی و لذت خود عوض نمی‌کنم و جواب ارباب را با خیانت نمی‌دهم، چون اگر چنین کنم مرده‌ام و مرده از لذت بی‌نصیب است.» غلام کنیز را به خانه آورده و به ارباب تسلیم کرد. ارباب چون داستان را شنید از صداقت غلام گریست و کنیز زیباروی را به او بخشید و هر دو را آزاد کرد. @mobaleqin20 @DastaneRastasn
🌸🍃🌸🍃 ابراهیم نبی به جرم یکتاپرسی محکوم به سوزاندن در آتش شد. مردم چندین روز، هیزم جمع آوری کردند. حتی برخی ها برای شفا بیماران خود نذر کردند تا هیزم آتش برای مجازات ابراهیم را فراهم کنند. به حدی هیزم زیاد بود و آتش زبانه میکشید که نمیتوانستند به آتش نزدیک شوند. مجبور شدند از منجنیق استفاده کنند تا ابراهیم را از دور به سمت آتش پرتاب کنند. نمرود از بلندی در حال تماشا بود. وقتى ابراهیم را در منجنیق نشانده و میخواستند به سوى آتش پرتاب كنند، جبرئیل به نزدش آمد و گفت: آیا حاجتى دارى؟ فرمود: آرى ولى به شخص تو خیر، یعنى خداى من در برآوردن حاجتم مرا كفایت میكند. اما خدای ابراهیم برای او کفایت میکرد: قُلْنا يا نارُ کُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلي إِبْراهيمَ ( سرانجام او را به آتش افکندند ولی ما ) گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!» ٦٩ این است فایده باخدا بودن. هیچ کس حریفت نمیشود. حتی کوه آتش. ١٥٤ @mobaleqin20 @DastaneRastan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
💠دوش حمام دوش حمام ببین! آب از بالا میاد؛ اما از پایین تنظیم میشه. اینکه اصلا آب بیاد یا نه؛ کم باشه یا زیاد؛ سرد باشه یا گرم؛ به تو مربوط میشه؛ تا کدوم شیر بچرخونی؛ تا کدوم طرف بچرخونی؛ کم بچرخونی یا زیاد؛ اصلا بچرخونی یا نه؛ همه به خودت ربط داره. میخوام بگم ماجرای "رزق و روزی" یک چنین ماجرایی است. رزق ما تو آسمانه؛ به همین خاطر قرآن میگه : وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ ولی اینکه فرو بباره یا نه؛ ویا کم بباره ویا زیاد؛ به سعی و تلاش ما بستگی داره. وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
💠 نانوا خمیر را درون تنور پهن می کند. چه اتفاقی می افتد؟! خمیر به خاطر خامی ابتداء به همه سنگ ها ریز و درشت می چسبد! اما همینکه پخته و پخته تر می شود ، از سنگ ها یکی پس از دیگری جدا می شود. و این قصه ما آدم هاست. سختی های این دنیا، حرارت تنور را می ماند. و این سختی هاست که انسان را پخته و پخته تر می کنند ؛ و هر چه انسان پخته تر می شود سنگ کمتری به خود میگیرد... و سنگها همان تعلقات هستند... ماشین من، خانه من، کارخانه من و... آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگها را از آن میگیرند! یریدون عرض الدنیا والله یرید الاخره خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته می شود که به هیچ سنگی نمی چسبد. کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20 ♦️این منبرک توسط یکی از اعضای تیم تحقیقاتی ارسال شده است
💠 اهمیت توجه به گفتار کلمه آفتاب را که می شنوی به یاد چه می افتی؟ به یاد آسمان ، مگه نه؟ به یاد خورشید؛ مگه نه؟ به یاد یک چشمه نور ، مگه نه؟ حالا اگر کسی به آخر همین کلمه آفتاب حرف "ه" اضاف کند، چه می شنوی ؟ چه می شود؟ آفتابه ، مگه نه؟ ببین ! گاهی یک حرف ، یک کلمه را از آسمان به کجا می کشد؟! دوست من! تو مثال همین آفتاب را داری؛ گاهی یک حرف که نباید بگویی تو را از آسمان به زمین می کشد. این کلام رسول خدا "ص"است که می فرمود: گاه فاصله یکی از شما تا بهشت به اندازه یک نیزه است ؛ یعنی دو قدم مانده تا بهشت ؛ اما حرفی را بر زبان می رانید که به اندازه صنعای یمن شما را دور می کند! پس حرف ها را نخست مزمزه کنیم. اول اندیشه وآنگهی گفتار... کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20