ايام ،ايام بسيار با بركتي هست در دهه اول ذي الحجه قرار داريم و من يه مقداري راجع به اين دهه ، راجع به شب عرفه و همچنين روز عرفه توضيحاتي رو مي دم و انشاءالله عزيزان عنايت داشته باشند اين چند روزي كه از دهه اول ذي الحجه باقي مونده با معرفت و شناخت بيشتر استفاده بهينه از ايام و ساعاتشون بكنن .
روايت هست كه روزي پيغمبر اكرم (ص)در ميان جمعي نشسته بودن ، فرمودن : از اين ده روز و از عبادت در اين ده روز ما هيچ كاري بالاتر نداريم . سؤال كردن : يا رسول الله (ص) ! منظورتون كدوم ده روزه ؟! فرمودن : ده روز اول ذي الحجه . سؤال كردن : يا رسول الله (ص) ! حتي جهاد در راه خدا از اين هم افضله ؟ پيامبر (ص) فرمودن : بله ، عبادت در اين دهه از جهاد در راه خدا هم برتر هست ، مگر اون رزمنده اي كه جان و مالش رو به جبهه ببره و برنگرده يعني شهيد بشه .
يعني اگر كسي دهه اول ذي الحجه رو عبادت كنه ، اين عبادت از جهاد در راه خدا منهاي آخرش كه شهادت هست ، افضله ! مگر اينكه شهيد بشه كه شهادت برهمه چيز افضله . لذا اين دهه خيلي دهه مهميه و مهمترين روزهاي اين دهه دو سه شب آخر مخصوصاً شب عيد قربان هست .
خُب در روايات ما داريم كه يك روز روزه گرفتن در اين دهه مساوي است با 170 سال كفاره گناه ! يعني در اين 10 روز يك روزش رو آدم روزه بگيره ، به اندازه كفاره گناهان 170 سال اون مي شه . بعضي ها مي گن : آقا ! يعني چي ؟ توي فلان كتاب نوشته اگه 2 ركعت نماز بخوني ، اگر گناهانت به تعداد ريگهاي بيابون ويا به تعداد ستاره هاي آسمون باشه و . . . بخشيده مي شه ! مگه مي شه ؟! دو تا جواب به اين عده مي تونيم بديم .
جواب اول اينكه : ببينيد ! اگر ما گناهي رو مرتكب شده باشيم ، و به خاطر اون گناه توبه نكرده باشيم ، از اونجايي كه از ديد علماء توبه واجب فوري هست ، ثانيه به ثانيه كه مي گذره يه توبه يعني يه واجب فوري رو به تأخير انداختيم . يه عمل واجب رو انجام نداديم ، پس يه گناه ديگه هم به گناهان مون اضافه مي شه . يعني مثلاً خداي نكرده من الان اگه يه دونه دروغ بگم و توبه نكنم تا وقتي زنده ام ، پشت سر هم داره دروغ براي من نوشته مي شه ، توبه واجب فوريه !
لذا فرمودن : اگه خداي نكرده گناهي انجام داديد ، به محض اينكه تموم شد ، فوري توبه كنيد ، همه مراجع و علماء حتي در حديث مستقيماً اشاره شده كه توبه واجب فوريه ، خُب پس ممكنه من يه دونه مثلاً گناه به نامحرم كرده باشم ، توبه يادم رفته باشه ، يا توبه نكرده باشم يا اصرار برگناه داشته باشم ، الان تصاعدي داره به گناهانم اضافه مي شه و شايد به تعداد ريگهاي بيابون گناه داشته باشم ، اين گناه همون طور كه خيلي ساده براي من نوشته شده ، خيلي ساده هم پاك مي شه جوابش دو تا كلمه بيشتر نيست : خيلي ساده نوشته شد ، خيلي ساده ، يه روز روزه ، كفاره 170 سال گناه مي شه . و يا دو ركعت نماز مي خوني ، اونقدر گناه پاك مي شه .
ماها حساب و كتابهاي گناه دستمون نيست ، پيغمبر اكرم (ص) فرمود : بعضي از اينايي كه گناه مي كنن اگر پرونده هاشون رو يه لحظه بهشون نشون بدن ، از شدت ترس جون مي دن !
چرا ؟ چون اصلاً روي اين گناه حساب نمي كرد . بعد يه دفعه مي بينه آقا اوه اوه !! چه خبره ؟! مي گه : من كه اين همه گناه نكردم ! مي گن : بله درسته ولي چون توبه نكردي به گناهانت اضافه شده . اين دعاهايي كه وارد شده ، مثل دعاي روز شنبه ، دعاي روز يك شنبه ، دوشنبه و . . . دعاي كميل ، دعاي توسل و . . . همه اينها يه گوشه هاييش توبه داره يا با استغفرالله شروع شده . وارد شدن اين دعاها دليل بر اينه كه ما دائماً بايد در حال توبه باشيم . بحث توبه رو شايد من 10 جلسه گفته باشم ، تا وقتي زنده باشيم ، 100 بار ديگه هم بايد بگيم . چرا ؟ چون توبه استمرار داره .
اما جواب دوم براي كساني كه سؤال مي كنن و ان قُلت مي يارن چيه ؟ همين سؤال رو از امام صادق (ع) پرسيدن . روايت هست كه روزي امام صادق (ع) داشتن از بخشش خداوند براي مردم مي گفتن ، و اين طور مي فرمودن كه اگر بنده اي فلان گناه رو هم داشته باشه و دو ركعت نماز مستحبي بخونه خداوند اين بنده رو مي بخشه . يه دفعه يكي از مستمعين بلند شد و سؤال كرد : يابن رسول الله (ص) ! اين همه گناه با يه دونه نماز بخشيده مي شه ؟! فرمود : بله . عرض كرد : آقا ! من با عقلم جور در نمي ياد ، نمي تونم قبول كنم . امام صادق (ع) تند شدند ، فرمودن : نمي توني قبول كني پاشو برو بيرون ! خدا داره مي بخشه ، تو مي گي نمي تونم قبول كنم ؟!
اصلاً دليل اينكه قبول كردن اين مسئله براي ما يه مقدار سخته ، اينه كه اصلاً كرم ما ، رحمانيت ما و مهربانيت ما با خدا قابل مقايسه نيست . براي همين نمي تونيم قبول كنيم . پس اين دو تا جواب .
پس اگر الان دارم بهتون مي گم يه روز ، روزه در ماه ذي حجه كه انشاءالله فردا همه تون مي گيريد ، مساوي است با 170 سال كفاره گناه ، اين رو با اميدواري امشب نيت كنيد . و فردا رو روزه بگيريد ! با اميدواري ! كاملاً اميد داشته باشيد كه اين قضيه اتفاق مي يوفته .
اما شب عرفه ! شب عرفه شب بسيار عزيزي هست ، و در روايات احياء اين شب وارد شده و عبادت در اين شب رو هم ثواب خيلي زيادي براش نوشتن . در جايي نوشتن عبادت در اين شب مانند عبادت 90 سال هست با همون دلائلي كه خدمتتون گفتم . انشاءالله شما هم شب عرفه ، حتماً حداقل 20 دقيقه ، نيم ساعت برنامه عبادي ويژه ، خارج از اون برنامه اي كه هميشه داريد به عبادت هاتون اضافه كنيد ، و اگه تونستيد از ساعت 12 شب به بعد باشه كه نور علي نوره ! عبادتت رو انجام بده بعد بگير بخواب . و يا 40 دقيقه ، نيم ساعت ، قبل از نماز صبح . خيلي شب عزيزيه و به شما براي بعداز ظهر روز عرفه آمادگي مي ده .
عصر روز عرفه : عصر عشق شيعه است ، شيعه دين بسيار با محبت و با عشقيه ، شيعه غروب عشق داره كه عرفه است ، صبح عشق داره كه صبح نيمه شعبانه ! شب عشق داره كه شبهاي قدره . پس عرفه عصر عشق شيعه است . لذا در ماه مبارك رمضان اگر خاطرتون باشه براتون گفتم اون كسي كه ماه مبارك رمضان و شب عيد فطر رو به بطالت و تنبلي بگذرونه و از خداوند طلب آمرزش نكنه ، خداوند مي فرمايد اين شخص ديگه زياد اميدوار نباشه ما نگاهش كنيم ، مگر اينكه بعد از ظهر عرفه رو درك كنه .
غالباً مردم شبهاي قدر همه مي يان و توي مجالس شركت مي كنن اما متأسفانه هنوز براشون جا نيوفتاده كه عرفه چقدر مهمه . بعد از ظهر عرفه اعمالي داره كه من الان خدمتتون خواهم گفت .
آيه شريفه قرآن مي فرمايد : “ . . . . و الذكرالله في ايام معدودات ” يعني خدا رو در “ ايام معدود ” ـ در اون ايامي كه ما مشخص كرديم ـ خيلي ذكر كنيد . از پيغمبر اكرم (ص) سؤال شد اين ايام چه موقع هست ؟ فرمودن : دهه اول ذي حجه كه آخرش به عصر روز عرفه ختم مي شه . خُب اين اولين شاهد از قرآن .
شايد شما فكر كنيد كه مهمترين جا براي عرفه ، عرفاته ، غالباً اينطوري فكر مي كنند ، اما اساتيد اخلاق ، من جمله آقا ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي مي فرمايند : عصر عرفه اگه مي توني اول برو كربلا ، اول كربلا ، اگر كربلا نشد ، عرفات ، اگر عرفات نشد ، در بيابون و اگر براتون مقدور نبود كه به بيابون بريد ، مي تونيد در جايي كه سقف نداشته باشه ، بريد و اين اعمال رو به جا بياريد . اگر اين شرايط هم جور نبود ، گفتن در مسجد بخونيد . ديگه حالا حسينيه يا توي خونه و . . . اينها وارد نشده . خُب ما هم بايد ابزارش رو رعايت كنيم .
براي اينكه آمادگي لازم براي اعمال بعد از ظهر روز عرفه رو پيدا كني فرمودن : 1 ـ اولين چيز خانه تكاني دل هست . ماها در دو مناسبته زيارت و عيد ، دلهامون رو خانه تكاني مي كنيم . اولين مناسبت زيارت هست ! در بعداز ظهر روز عرفه هم زيارت عرفه خونده مي شه . همون زيارتي كه امام حسين (ع) با چه سوز و حالي خوندن و انشاء فرمودن ! زيارتي كه داره وصل مي شه به شهادت ! مناسبت دوم : عيد قربان هست .
پس اين دو تا خانه تكاني دل رو بايد انجام بدبد . يعني قبل از اينكه بياي براي عرفه بشيني ، بايد حساب و كتابات با دلت صاف شده باشه ، دقيقاً همون جوري كه شب قدر مي خواستي بياي . لذا گفتن غسل كنيد . مي دونيد كه اعمال ظاهري ما در حقيقت باعث شستشوي باطن مون مي شه . وقتي مي گه غسل كن يعني اعضاء و جوارحت رو همون جوري كه داري آب مي ريزي ، آب طهارت هم بريز . “ و من الماء كل شي حي ” اين آب طهارت هست كه دلت رو زنده مي كنه نه آب شير حموم . وقتي آية شريفه قرآن مي فرمايد “ و من الماء كل شي حي ” يعني وضو و غسل آب طهارته و دلت رو زنده مي كنه . همون طوري كه آب مي ريزي از فرق سر تا نوك پات طهارت پيدا مي كنه . حساب كتاب هات رو با قلبت صاف كن ! به هر حال بعد از ظهر با اين قلب كار داري . لذا حتماً صبح و يا ظهرش قبل از دعا غسل كنيد و در اونجا دل رو بتكونيد ، آماده كنيد .
و بعد از همه مهمتر ، باز هم آميزجواد آقا ملكي تبريزي در المراقبات مي فرمايند : در عرفه توسلتون به آقا امام
حسين (ع) باشه . حسين (ع) مصباح الهدي و سفينه النجاه هست ، اوني كه مي تونه شما رو نجات بده حسين (ع)هست .
شيخ شوشتري چقدر قشنگ فرمود ! مي گه : اين كشتي نجاتي كه مي گن ، براي اينكه شناور بشه ، نيازي به درياي آب نداره ، روي يه قطره اشك حركت مي كنه . آبي كه اين كشتي لازم داره يه قطره اشكه ! يه قطره اشك كه بياد اين كشتي حركت مي كنه .
اصلاً مثال سفينه النجاه كه زدن ، خواستن با كنايه ارتباط نزديك اين كشتي رو با اشك و ارتباط نزديك با آقا امام
حسين (ع) و ورود به رحمت امام حسين (ع) رو از طريق يه قطره اشك به ما بفهمونن .
انشاءالله قصد داريم در جلسات مناجات و توسل به امام زمان (عج) رو بيشتر داشته باشيم . امشب من يه تيكه مناجات انتخاب كردم . اسم اين مناجات ، مناجاته آمادگي براي دعاي عرفه است . انسان با اين مناجات براي دعاي عرفه آماده
مي شه . امشب مي خوايم يه مقداري كارامون رو صاف كنيم بلكه انشاءالله در عرفه كه اين همه جمعيت مي يان حداقل يه نفر آقا امام زمان (عج) رو ببينه .
اي تير غمت را دل عشاق نشانه
مقصود تويي كعبه و بت خانه بهانه
خواهد به سرآيد غم هجران تو يا نه ؟! ما كه اين اميد رو داريم . انشاءالله . حالا چي مي خوام بگم ؟ روايت رو خوب گوش كنيد از اون روايتهايي كه قشنگ رو دلتون حك مي شه ! من مطمئنم . تا حالا هم از من نشنيديد ، قشنگ رو دلتون حك مي شه . يعني آدم هرجايي كه به سمت گناه مي ره ، اين روايت خود به خود مي ياد روي صفحه چشمش .
روايت چي مي گه ؟ امام حسين (ع) مي فرمايند : ما اهل بيت (س) خانواده كرم هستيم ، ما اهل بيت (س) خانواده احسان هستيم ، و بعد مي فرمايند : مثل احسان و كرم مانند مثل باراني هست كه بر خوب و بد يكسان مي بارد .
به به ! اينطوري نيست كه بارون وقتي مي باره ، فقط به خوبا بباره . باران وقتي بياد به خوب مي باره ، به بد هم مي باره . چقدر روايت زيباست ؟! مي گه احسان ما ، مثل بارون مي مونه . وقتي ما مي گيم مي خوايم به يه مجلسي احسان كنيم ، ديگه نمي يايم ليست برداريم ببينيم كي خوبه ؟ كي بده ؟ هر كي نشسته مي گيم : “ يا علي ! ”
به همين دليل آقا ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي فرمودن بعد از ظهر عرفه از باب رحمت داخل بشيد . باب رحمت ! باب رحمت يعني حسين (ع) !
شماهايي كه آبرو داراي جلو حسين (ع) هستيد ، كسايي نيستيد كه يه دهه محرم فقط گريه كن باشيد ، شما گريه كن هاي هر هفته حسينيد . من از الان بهتون مژده بدم ! يا حضرت زهرا (س) اگر من الان دارم اشتباه مي گم شما مي توني با همون ولايتي كه داري جلوي زبون من رو بگيري و نذاري اين حرف رو بزنم . اما اگه درسته ، اجازه بده بگم : امام حسين (ع) بعدازظهر عرفه منتظر تك تك شماهاست ! آخه شما مشتريهاي هميشگي هستيد !
بچه هايي كه براي مشهد ثبت نام مي كنن ، موقع ثبت نام ، ليست جلوشون هست ، اما توي ذهنشون منتظره يه عده هستن . بچه هاي ثابت جلسه ! مشتري هاي هميشگي ! الان امام حسين (ع) هم براي عرفه يه ليستي تو ذهنش داره ، منتظره ثابت ها و هميشگي هاست .
من اين داستاني رو كه مي خوام الان براتون بگم خيلي به دلم نشسته ، الان شايد مثلاً يكي از شماها باشه مثل خود من ، فكر كنه بگه ما ثابت بوديم اما خالص نبوديم ! ما ادا درآورديم .
يه قضيه تاريخي رو براي شما تذكر مي دم . توي همين شيراز مي گن كريم خان زند بنايي مي كرد . موقع غروب اونايي كه گل لگد كرده بودن ، مي يومدن صف مي بستن و وقتي مي ديدن پاهاشون گلي هست ، بهشون حقوق مي دادن . يه روز اومدن به كريم خان گفتن : يه عده اي گل لگد نمي كنن ، غروب پا مي شن مي يان پاهاشون رو گلي مي كنن و تو صف مي ايستن . گفته بودن : اگه شما اجازه بديد اينها رو از تو صف بِكشيم بيرون ؟ گفته بود : پاهاشون رو كه گلي كردن ، حقوقشون رو بديد برن !
يا امام حسين (ع) ! ما توي اين وادي ، پاهامون رو گلي كرديم . ما خالص نبوديم ، يا امام حسين (ع) ! ما جزء خوبات نبوديم ما اونايي بوديم كه اداء درآورديم ولي تو از كريم خان كريم تري !!
مي فرمايند : براي دعاي عرفه وقار و سكنه رو حفظ كنيد . ببينيد ما دو ساعت و نيم مي خوايم دعا بخونيم . نيم ساعت اولش رو مي گي : حالا نمي رم . بعد هم كه مي ياي معلوم نيست جا گيرت بياد يا نه . اين حرفها رو دارم براي شماها كه هر هفته مي يان مي گم . من دلم مي سوزه اگر شما اينجوري سرتون كلاه بره ! بعد هم تا حالا بياي برسي يك ساعت از مجلس گذشته ، تا بخواي به اشك و حال برسي مي بيني مجلس تموم شده ! پس وقار دعا رو حفظ كنيد . وقتي مي گيم شروع جلسه ساعت مثلاً 30 : 2 هست حتماً ساعت 2 توي جلسه باشيد .
2 ـ آمادگي بعدي اينه كه يه مقدار بيشتر از بقيه اوقات بر رحمت خداوند فكر كني . مثلاً من دارم مي رم واقعاً خدا مي تونه حاجت من رو بده . در روايات داريم هر كسي كه در عرفه ، هر حاجتي رو بخواد بهش مي دن . براي هيچ مناسبت ديگه اي ما همچين روايتي نداريم . حتي براي شب قدر هم اين رو ننوشتن . لذا بعضي از حاجت ها هست كه هرچقدر هم آدم با خودش تمرين مي كنه كه فردا در روز عرفه حتماً بگم و از خدا بخوام ، روز عرفه به زبونش نمي ياد . از خاطرش
مي ره ! البته استجابت حاجات هم به همون نحوي هست كه شب 23 ماه رمضون براتون گفتم . يعني اين طوري نيست كه مثلاً بگن : تو گنهكاري و حاجتت رو نمي ديم . نه ! اگه خلاف مصلحت نباشه ، هر حاجتي كه باشه مي دن . اين نكته خيلي دقيقيه ، هيچ جا و در هيچ زماني ما نداريم كه گفته باشن آقا هر حاجتي كه بياي بگي ، حتماً مي ديم .
3 ـ فرمودن : همون طور كه در رحمت خدا داري فكر مي كني ، در خيانت هاي خودت هم فكر كن . به هر حال ماها همه خائنيم . كسي كه نتونه حق بندگي رو نسبت به خداوند تبارك و تعالي به جا بياره ، خائنه .
پس به خيانت هاي خودتون هم فكر كنيد . اينكه چه خيانتي انجام دادي و بعد اين فكر رو هم بكنيم كه خداونده
كريم ، خيانتهاي ما رو به روي ما نخواهد آورد . يكي از خلفايي كه در زمان امام محمد باقر (ع) بود ، عمربن عبدالعزيز
رحمت الله عليه بود كه در زمان ايشون ، ناسزا گفتن نسبت به اميرالمؤمنين (ع) قطع شد . تا قبل از ايشون و در زمان خلفاي قبلي در نمازها و خطبه ها نسبت به آقا اميرالمؤمنين (ع) توهين زيادي مي شد . ايشون فدك رو كه ارث خانم حضرت زهرا (س) بود به امام باقر (ع) برگردوند ، ( اما باز خلفه بعدي ، مروان دوم ، پس گرفت )
تاريخ مي نويسه در اين زمان عمربن عبدالعزيز غلامي داشت كه به ايشون خيانتي كرد . آوردن و محاكمه اش كردن . خيانت اثبات شد . حالا عمربن عبدالعزيز مي خواد تنبيهش كنه . غلام يه جمله اي گفت كه بعد از اين جمله ، عمربن عبدالعزيز ساعتها گريه كرد ! گفت : اي خليفه ! آيا همون طوري كه من غلام تو و بنده تو هستم ، تو بنده كسي نيستي ؟ گفت : بله ، من هم بنده خدا هستم . گفت : اگر من به تو خيانت كردم ، تو به مولايت تا حالا خيانت نكردي ؟ گفت : بله ، من هم به مولايم خيانت كردم . گفت : آيا مولاي تو بعد از اينكه خيانتت اثبات شد ، در جهت عقوبت كردن و ادب كردن و تنبيه كردن تو عجله كرد ؟ ( الهي لا تعاجلني بعقوبتك ) عمربن عبدالعزيز گفت : نه صبر كرد ! گفت : من هم همين توقع رو از تو دارم . عمربن عبدالعزيز غلام رو بخشيد اما ساعتها گريه كرد ، كه بله ! خيلي خيانت كرديم .
مراقب باشيم ! اين خيانت هايي كه خدا مي بخشه ، باعث پررويي ما نشه ، فكر كه مي كنيم ، اين جوري فكر كنيم : خدا
مي بخشه چون كريمه ، مي تونه نبخشه ، مي تونه عقوبت كنه ، از خدا اينو بخوايم : خدايا ! در عقوبت كردن من عجله نكن . حداقل اين عصر عشق رو به من رخصت بده ! توي اين عصر عشق من رو آزاد بذار . حداقل مثل عاشقايي كه خائن نيستن صحبت كنم .
شب قدر مجلس يه مقدار عموميه ، اما عرفه خصوصيه ، فقط خوبا مي يان . شب نيمه شعبان و روز عرفه خصوصيه . تو خصوصي حتماً همه خوبا مي يان ، توي اين روز ، از همه جاي جهان خوبا جمع مي شن . همه جاي جهان ! بگو : خدايا ! تو اين عصر عشق كه همه خوبا مي يان من رو هم قاطي خوبات حساب كن !
اين خواهش رو از خدا داشته باشيد . اين حرفهايي رو كه با خودت مي زني براي عصر عرفه ، آمادگي قلبي بهت مي ده كه اونجا آماده و حاضر بشيني و به رحمت خدا اميدوار باشي .
اما كارهايي كه در روز عرفه بايد انجام بدي : همون طور كه گفتم روزة اين روز كفاره 170 سال گناهه و در جاي ديگه
مي فرمايند كفاره 90 سال گناه هست . اينقدر اين عصر عرفه و دعاي عرفه مهمه كه فرمودن اگر مي بيني ، با روزه گرفتن بعدازظهر حال دعا خوندن نداري ، اشكالي نداره روزه نگير ، ثواب روزه سرجاش هست . روزه نگير ! يعني حال داشتن در عصر عرفه خيلي خيلي فراتر از كفاره 90 سال گناه هست . گفتن روزه نگير . اين روايته ، صحبت علماي اخلاق هم نيست . امام معصوم (ع) گفته . فرمودن : اگه براي دعاي بعدازظهر عرفه سخت تون هست ، روزه نگيريد . اگه حال نداريد ، روزه نگيريد ، به جاش فردا بگيريد . اون هم به حسابتون نوشته مي شه .
فرمودن : قبل از خوندن دعا ذكر بگيد . همين طور كه نشستي بگو : “ لااله الاالله ” بشينيد ذكر بگيد ، آرامش رو حفظ كنيد ، تا دعا شروع شد و خوندن : “ استغفرالله الذي لااله الاهو ” همون جا احساس كني مثل اين كه صداي گريه امام زمان (عج) رو داري مي شنوي . عرفه تون رو به هدر نديد ، عرفه فقط سينه زدن آخرش نيست . گرچه امضاش تو همون سينه آخرشه اما من دوست دارم شماها خيلي زودتر از بقيه بيايد و كامل بگيريد .
فرمودن لااله الاالله بگيد ، الحمدلله بگيد ، الله اكبر ، سبحان الله ، تسبيحات اربعه بگيد ، صلوات بفرستيد و بعد فرمودن اگر وقت داريد زيارت عاشورا بخونيد . يه دونه از اين زيارت عاشورا كوچولوها بيار ، بخون . بگو : حسين جان ! آرزوم بود كه امروز كربلا باشم اما نشد ، همون جا بشين عاشورا بخون ، سرتون كلاه نره ، 3 ساعت برنامه هست . اين سه ساعت دربست با خدا باش .
در شرايط دعاي عرفه آقا ميرزا جواد آقا فرمودن كه ياد غير خدا نباشيد ! تو اين سه ساعت دربست با خدا باشيم ، دربست ! شرط بعدي اينكه : “ با چشم دل دنبال مهدي فاطمه (س) بگرد ! ” والسلام
و صلي الله علي سيدنا محمد و آل محمد
#ذی_الحجه
#عرفه
@mobaleqin20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناجات بسیار زیبای حجت الاسلام میرزا محمدی در روز عرفه سال 96(برای شروع منبر یا روضه بسیار عالی است)
#روضه
#عرفه
#ذی_الحجه
#کلیپ
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
مطالبی در شخصیت بالای هانی بن عروه(ره)
#ذی_الحجه
#عرفه
#هانی_بن_عروه
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
هانی فرزند عروة از قبیله بنی مراد شاخهای از قبیله بزرگ مذحج (قبیلهای که در سریه علی بن ابی طالب (علیهالسلام) به یمن مسلمان شدند.
هانی بن عروة مرادی، از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و حضرت علی (علیهالسلام) و از قاریان و بزرگان کوفه به شمار میرفت.
او سخت پایبند تشیع بود. هانی از بزرگان -قبیله- بنی مراد بود و رهبری آنها را به عهده داشت و چنان بود که هنگام سوار شدن چهار هزار سواره و هشت هزار پیاده با او حرکت میکردند و هر گاه هم پیمانان خود از قبیله کنده را فرا میخواند سی هزار نفر گرد او جمع میشدند،
و نزد مردم کوفه، بسیار وجیه بود.
از یاران خاص امیر مومنان علی (علیهالسلام) بود
که در جنگهای آن حضرت (علیهالسلام) شرکت داشت.
س از نافرمانی معاویه، با این که امیرمومنان علی (علیهالسلام) برای رفتن به شام جهت نبرد عجله داشتند؛ اما مردم ترسیدند و خواستند که در کوفه بمانند، این در حالی بود که هانی بن عروة و افرادی هم چون مالک اشتر و عدی بن حاتم و عمرو بن حمق خزاعی، سعید بن قیس همدانی بدون ترس از دشمن، با اعلان جان فشانی گفتند: آرزویمان این است که بر دشمنانت پیروز شویم یا در رکابت کشته شویم.
هانی با این که در روز عاشورا نبود اما با قیام امام حسین (علیهالسلام) همراهی کرد.
مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین (علیهالسلام) که در ابتدای ورود به کوفه به منزل مختار ثقفی وارد شده بود، (ابن سعد میگوید: حسین بن علی (علیهالسلام) مسلم بن عقیل را به کوفه گسیل داشت و به او فرمود که در خانه هانی بن عروه مرادی منزل کند.)
با ورود حاکم کوفه؛ یعنی عبیدالله بن زیاد به شهر کوفه، مسلم برای ادامه فعالیت هایش، منزل مختار را ترک کرد و وارد منزل هانی بن عروه شد که به نظر میرسید، امنیتش از جاهای دیگر بیشتر بود. هر چند طبق نقل برخی گزارشها هانی از آمدن مسلم به خانهاش خشنود نشد، زیرا تکلیف سختی بود؛ اما هانی، مسلم را پذیرفت و به وی گفت: احترام کسی چون تو مانع از آن میشود که از روی نادانی پاسخ رد به تو بدهم، باید از عهده ی این کار برآیم.
پس از شهادت مسلم بن عقیل، عبید الله بن زیاد با خیالی آسوده اراده کرد تا هانی را به قتل برساند. در این بین محمد بن اشعث هر چه وساطت کرد و جایگاه ویژه او در میان قبیلهاش را یادآور شد، موثر واقع نشد. عبیدالله دستور داد تا هانی را در بازار شهر، محلی که گوسفندان را خرید و فروش میکردند، ببرند و گردنش را بزنند.
هنگامی که، هانی را برای اجرای حکم میبردند، پیوسته دوستان و هوادارانش را به یاری میطلبید و فریاد میزد: ای قبیله مذحج! کجایید من یاوری از قبیله مذحج ندارم.
همان گونه که گذشت، با این که هانی بن عروه یکی از بزرگان کوفه بود؛ ولی با کمال بی وفایی هیچ کس شهامت یاری رساندن به او را نداشتند.
#ذی_الحجه
#عرفه
#هانی_بن_عروه
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
منبر شهادت حضرت مسلم بن عقیل(علیهما السلام)+ روضه
#حضرت_مسلم_بن_عقیل
#ذی_الحجه
#عرفه
#روضه
#کلیپ
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
بسم الله الرحمن الرحیم
◀️موضوع:علل تنها شدن حضرت مسلم و رها کردن ایشان توسط کوفیان
اگر به تاریخ نگاه کنیم هزاران نفر به امام حسین(علیه السلام) نامه نوشتند و حسین جان بیا،زندگانی بی تو بر ما حرام است و ما امام نداریم و از این دست مطالب.
ندای آن روز کوفیان بی شباهت با ندای یابن الحسن بیا بیا که ما امروزه سر میدهیم نیست.
به راستی آیا ما هم مثل کوفیان قرار است امام خود را تنها بگذاریم؟
مسلم (ع) در پنجم شوال سال ۶۰ هجرى به کوفه رسید[۱] و براى رعایت تدابیر امنیتى، مخفیانه وارد شهر شد.[۲] او پس از ورود به کوفه به خانه مختار ابوعبید ثقفى رفت.[۳] شیعیان پس از مدتى نزد او آمدند و از وى به گرمى استقبال کردند.
سپس حضرت مسلم (ع) نامه مولاى خود امام حسین (ع) را براى آنان خواند. کوفیان سراپا گوش شدند و با اشتیاق به کلمات امام گوش میدادند. اشک در چشمان همگى آنان حلقه زده بود. سپس پیش آمدند و با فرستاده امام، بیعت کردند. به دنبال آن، حاضران نیز با آن جناب، همپیمان شدند.[۴]
بدین ترتیب، نخستین روز حضور سفیر امام در کوفه با استقبال گرم میزبانان، به رهبرى حبیب بن مظاهر به پایان رسید؛ اما دشمن نیز بیکار ننشسته و در پى سرکوب قیامى بود که هرلحظه بیشتر بر تنوره آن دمیده میشد. برخى از عوامل شکست قیام نماینده امام در کوفه بدین قرار است:
۱. سخن چینى و جاسوسى امویان
نعمان بن بشیر، والى کوفه بود. خبر حضور مسلم (ع) در کوفه به گوش او رسید. وى تصمیم گرفت براى آرام کردن اوضاع براى مردم سخنرانى کند. نعمان، انسان مسالمت جویى بود و مردم را از خشونت بر حذر داشت. پس از سخنرانى وى، برخى از هواخواهان بنیامیه از فرجام سازشکاری و مسالمت جویى نعمان در هراس افتادند و یقین کردند او فردى نیست که مسلم (ع) را سرکوب کند؛ از اینرو برخى چهرههای شاخص طرفدار بنیامیه و نیز جاسوسان امویان طى مکاتباتى، مراتب امر را به اطلاع حکومت مرکزى شام رسانیدند.
آنان طى نامههایی، یزید را از بیکفایتی نعمان در سرکوب مخالفان آگاه ساختند؛ از جمله آنان عمر بن سعد، محمّد بن اشعث، عبد اللّه بن مسلم حضرمى و عماره بن عقبه بودند.
نخست عبد اللّه بن مسلم، نامهای به یزید نوشت. مضمون نامه او بدین شرح بود: «مسلم بن عقیل به کوفه آمده است و شیعیان با وى براى حسین بن على بیعت کردهاند. اگر به کوفه نیاز دارى، مردى نیرومند را به اینجا بفرست که فرمان تو را به کار گیرد و آنچنان عمل کند که تو با دشمن خود رفتار میکنی. بدان که نعمان بن بشیر در ا ین امر یا ضعیف است و یا ضعیف نمایى میکند.»[۵]
شاید از این نامهها بهخوبی آشکار شود که کوفیان تا چه اندازه به عهد خود پایبند بودند؛ زیرا چندان مدتى از نامهنگاری آنان با امام نمیگذشت و هنوز جوهر قلمهایشان خشک نشده بود که شروع به مکاتبه با یزید کردند و او را به سرکوبى مسلم (ع) برانگیختند.
پس از او عمر سعد، عماره بن عقبه و محمّد بن اشعث نیز براى اینکه از قافله خوش خدمتى به خلیفه، جا نمانند دست به قلم بردند و نامههایی نوشتند.[۶]
شاید از این نامهها بهخوبی آشکار شود که کوفیان تا چه اندازه به عهد خود پایبند بودند؛ زیرا چندان مدتى از نامهنگاری آنان با امام نمیگذشت و هنوز جوهر قلمهایشان خشک نشده بود که شروع به مکاتبه با یزید کردند و او را به سرکوبى مسلم (ع) برانگیختند.
۲. روى کار آمدن عبیداللّه
ناگفته پیداست پس از رسیدن نامه هواخواهان حاکمیت به دست یزید، چه حالى به او دست داد. یزید که از همه جا بى خبر بود، پس از آگاهى از اخبار کوفه، برآشفته و پریشان شد. او که جوانى سبکسر و ناپخته بود، هیچ اقدامى را بهتر از سرکوبى سریع و شدید بیعت کنندگان با مسلم بن عقیل (ع) ندید؛ اما براى این کار «تیغى برّنده در دست وحشیای مست!» لازم بود. او براى این کار با مشاور خود سرژیوس مسیحى مشورت کرد.
سرژیوس که پیشتر در دربار معاویه خدمت میکرد و با مبانى و مشى سیاسى معاویه آشنا بود،[۷] پرسید: «اگر معاویه زنده بود از او میپذیرفتی؟» یزید پاسخ داد: «آرى.» سرژیوس گفت: «پس از من نیز بپذیر که کسى جز عبیداللّه بن زیاد درخور این کار نیست. او را فرماندار کوفه کن.»
یزید به دلیل خشمى که بر عبیداللّه گرفته بود، چندان از او خوشش نمیآمد و با شنیدن نام او چهره درهم کشید. سرژیوس گفت: «این نظر معاویه است. او در آستانه مرگ، چنین پیشنهادى داده بود.»[۸]
دل یزید با شنیدن این سخن، آرام گرفت. عبیداللّه در این هنگام، فرماندار بصره بود. یزید ضمن نامهای، فرماندارى کوفه را نیز به او سپرد و نعمان را از ولایت کوفه عزل کرد.
او به حاکم جدید نوشت: «پیروان من در کوفه برایم نامهای نوشتهاند مبنى بر اینکه پسر عقیل در کوفه به جمعآوری سپاه مشغول شده است تا در میان مسلمانان اختلاف بیندازد؛ چون نامه مرا خواندى رهسپار کوفه شو و پسر عقیل را همچون درّى که در میان خاک گم شده باشد، جستجو کن و بیاب و او را در بند کن و یا بکش و یا از شهر بیرون کن.» سپس نامه را به مسلم بن عمرو باهلى داد تا به او برساند.[۹]
ورود عبیداللّه به کوفه
ابن زیاد تمام سعیاش را به کار بست تا هر چه زودتر به کوفه برسد و پیش از ورود امام به کوفه، زمام امور را در آنجا به دست گیرد.[۱۰]
عبیداللّه پیش از ورود به شهر، دست به نیرنگى پلید زد. او عمامهای سیاه بر سر گذاشت و صورت خود را پوشانید و خود را شبیه هاشمیان کرد تا همگان خیال کنند، امام حسین (ع) به کوفه آمده است.[۱۱]
او از این کار دو منظور داشت: ابتدا تلاش کرد تا جوانب امنیتى را رعایت کند؛ زیرا او براى زودتر رسیدن، نتوانسته بود افراد زیادى را با خود بیاورد و احساس خطر میکرد؛ چرا که همگان، سابقه ابن زیاد را میدانستند و با نام و آوازه پلیدش آشنا بودند و هرگز علاقهای به او نداشتند.
دیگر اینکه او میخواست با این کار، مردم کوفه را بیازماید و استقبال آنها را از امام نظارهگر باشد تا آنها را محک زده، بفهمد کوفیان چقدر مشتاق ورود امام و زمامدارى او هستند؛ از این رو به این نیرنگ سیاه روى آورد. وى به هیچکس اطمینان نداشت و میخواست مهرورزى و یارى کوفیان از امام را با چشم خود ببیند.
وقتى عبیداللّه در شهر گام نهاد، دستهای از مردم به استقبالش آمدند و اطرافش جمع شدند و همگان بر او سلام کردند. آنان میگفتند: «خوش آمدى اى پسر رسول خدا صلیالله علیه و آله! درود بر تو باد.» رفتهرفته جمعیت بیشتر میشد و عبیداللّه هم سرعت خود را براى رسیدن به قصر دارالاماره بیشتر میکرد. او از استقبال مردم و سلامهایشان به شدت خشمگین میشد و خودخورى میکرد.
مسلم بن عمرو، مردم را با جملهای پراکنده ساخت. او به مردم گفت: «دور شوید! این امیر، عبیداللّه بن زیاد است.» این سخن، چون آب سردى بر سر مردم ریخته شد و همه شادیها را به غصه تبدیل کرد. عبیداللّه به کنارى رفت و عمامه سیاه را از سرش برداشت و یکپارچه نقش دار یمنى بیرون آورد و به سر بست و وارد محوطه دارالاماره شد.[۱۲]
پس از اندک مدتى، عبیداللّه به مسجد کوفه رفت و جارچیان، مردم را به مسجد فراخواندند. او بالاى منبر نشست و گفت: «امیر مؤمنان (یزید) مرا بر شهر شما و مرزهاى شما و بهره هایتان از بیتالمال فرمانروا ساخته و به من دستور داده است با ستمدیدگان با انصاف باشم و به محرومان بخشش کنم و به آنان که گوش شنوا دارند و از دستورات پیروى کنند، مانند پدرى مهربان نیکى کنم؛ اما تازیانه و شمشیر (شکنجه و قتل) من براى سرپیچى کنندگان از دستورها آماده است.
پس باید هر کس بر خود بترسد و مواظب [رفتار] خود باشد. بدانید این راستى و درستى است که انسان را نجات میدهد.» آنگاه از منبر پایین آمد.[۱۳] نعمان بن بشیر نیز با دیدن وضع موجود، بار سفر بست و دست از پا درازتر به وطن خود، شام بازگشت.[۱۴] در یک جمع بندى میتوان گفت سیطره عبیداللّه بر کوفه، مهمترین عامل شکست مسلم (ع) بود. در واقع، معاویه با زیرکى تمام، بهترین فرد را براى سرکوبى اهلبیت پیشبینی کرده بود و این، شاید الهامى شیطانى بود که زاده ابوسفیان از ابلیس دریافت کرده بود!
در واقع، پیشبینی حکومت مرکزى براى تغییر فرماندار کوفه تا حد زیادى درست از آب در آمده بود و در گامهای نخست، اوضاع را اندکى به نفع رژیم و طبق میل آنها رقم زد؛ اما قضیه در همین جا به فرجام خود نرسید. هوشیارى و دوراندیشى فرستاده امام حسین (ع) بیش از آن بود که با یک تغییر، ابتکار عمل خود را از دست بدهد و هنگامى که اوضاع را بر وفق مراد خود نبیند، میدان مبارزه را تهى کند.
۳. بکارگیرى شبکه جاسوسى پیشرفته
عبیداللّه، مسئولیت اصلى خود را - که براى آن از بصره به کوفه آمده بود - فراموش نکرده بود. هدف نهایى او سرکوبى مسلم بن عقیل (ع) و متلاشى ساختن تشکیلات و سازماندهى او در کوفه بود؛ از اینرو او براى موفقیت در این کار، عریفان کوفه را جمع کرد و با آنان جلسهای تشکیل داد.
عریفان، کار مأموران مخفى امنیت و اطلاعات امروز را انجام میدادند. هر عریف، مسئولیت اطلاعاتى و امنیتى افراد گروه خود را - که بین ده تا پنجاه نفر بودند - بر عهده داشت. آنان لیستى از اسامى این افراد در اختیار داشتند و باید تمام حرکات و رفتارهاى آنان را تحت نظارت بگیرند و کوچکترین حرکتهای مخالفت آمیز آنان با حاکمیت را گزارش کنند. البته آنان صرفاً جاسوس نبودند؛ اما جاسوسى از وظایف مهمشان بود.
از جمله مسئولیتهای آنان، پرداخت حقوق افراد گروه خود از بیتالمال و اخذ مالیاتهایشان بود. دراینباره اگر کسى از این افراد از دنیا میرفت، میبایستی نام او را از لیست مستمرى بگیران حذف و با دنیا آمدن نوزادى، نام او را به ردیف آنان میافزودند. بنابراین آنها از مرگ و میرها و زاد و ولدها نیز اطلاع کامل داشتند و هر ماه، تعداد افراد لیست خود را کنترل و بررسى میکردند.
از دیگر وظایف مهم آنان، تشویق و ترغیب مردم و بسیج آنان براى شرکت در جنگها بود. همچنین قطعِ حقوق و مزایاى افراد غایب در جنگ بر عهده ایشان بود. آنان در عملکردهاى تبلیغاتى خود براى حاکمیت، گاه به ابلاغ دیگر دستورالعملها و آییننامهها نیز میپرداختند.
باید به خاطر داشت در آن دوران، بیشتر این ابلاغها و تبلیغها به گونه شفاهى بود؛ چرا که اکثر مردم، از سواد خواندن و نوشتن محروم بودند و راهى جز اطلاعرسانی و تبلیغ شفاهى وجود نداشت. با توجه به نکات پیش گفته، حساسیت نقش عریفان در بافت عمومى جامعه مشخص میشود. عبیداللّه با آگاهى کامل از کار آیی و کارآمدى این شبکه گسترده، از آنان به عنوان حربهای براى ایجاد رعب و وحشت در بین مردم سود جست.[۱۵]
او در جلسهای به عریفان گفت: «همه شما بایستى لیستى از مخالفان و نفاق پیشگان و خوارج و افراد مورد غضب امیر مؤمنان یزید براى من تهیه کنید. پس هر کدامتان، نام فردى از آنها را بنویسد، در امان است؛ اما اگر نمیخواهد بنویسد باید تعهد بدهد که در اتباع او مخالفى وجود ندارد و ضمانت بدهد که کسى از افراد او شورش و مخالفت نخواهد کرد و خود باید مسئولیت فرد خاطى را بر عهده بگیرد؛ اما اگر کسى تعهد ندهد و یا نام آنها را براى ما ننویسد، از حمایت من خارج و خون او مباح است.
اگر در افراد هر کدام از شما حتى یک مورد، تمرّد مشاهده شود و کسى از گروه او تحت تعقیب قرار گیرد و شما او را به ما معرفى نکرده باشید، مقابل خانهتان به دار کشیده خواهید شد و بهره خانوادهتان هم از بیتالمال قطع میشود و آنها به عمان تبعید خواهند شد.»[۱۶]
۴. ایجاد فضاى رعب و وحشت
عبیداللّه با در پیش گرفتن سیاست ایجاد رعب و وحشت، فضاى سنگین و خفقان زدهای بر کوفه حاکم کرد. انتشار خبر سرکوبى افرادى که به مسلم (ع) کمک کنند، موجى از نگرانى را بین مردم به راه انداخت. فشار سیاسى عبیداللّه به مردم، اسباب شکست فرستاده امام را فراهم آورد. بسیارى از کسانى که در ابتدا سنگ همیارى و بیعت را با آن جناب به سینه میزدند، پا پس کشیدند، اظهارات حاکم جدید و فعالیت گروههای فشار که اغلب جیره خواران حکومت، از جمله عریفان بودند، فضاى مسمومى را ایجاد کرد.
در واقع، پیشبینی حکومت مرکزى براى تغییر فرماندار کوفه تا حد زیادى درست از آب در آمده بود و در گامهای نخست، اوضاع را اندکى به نفع رژیم و طبق میل آنها رقم زد؛ اما قضیه در همین جا به فرجام خود نرسید. هوشیارى و دوراندیشى فرستاده امام حسین (ع) بیش از آن بود که با یک تغییر، ابتکار عمل خود را از دست بدهد و هنگامى که اوضاع را بر وفق مراد خود نبیند، میدان مبارزه را تهى کند.
مسلم بن عقیل (ع) در این مقطع، بیشتر دقت کرد و با احتیاط، عزم و اراده جدى به فعالیتهای خود ادامه داد. نخستین تصمیم او این بود که محل استقرار خود را تغییر دهد؛ چرا که در جریان بیعت گیرى از مردم و دیدار با بزرگان و سران کوفه، محل اختفایش شناسایى شد. به همین دلیل وى شبانه محل اقامت خود (خانه مختار) را ترک کرد و به خانه یکى دیگر از بزرگان کوفه به نام هانى بن عروه رفت.[۱۷]
هانى از صحابه رسول خدا (ص) و شیعیان راستین امیر مؤمنان (ع) بود که در جنگهای گوناگونى پا در رکاب عزم کرده و شانه به شانه على (ع) در دفاع از حق شمشیر زده بود. میدان کارزار جمل، صفین و نهروان، رشادتهای بسیارى از او بر لوح سینه دارد.
هانى، بزرگ قبیله مراد بود و رهبرى چهار هزار سواره و هشت هزار پیاده را بر عهده داشت. او هرگاه همپیمانانش از قبیله کنده را فرا میخواند، شمار آنها، به سى هزار نفر میرسید.[۱۸]
منبع:ماهنمامه مبلغان شماره 110 ،نوشته ی حجت الاسلام ابوالفضل هادی منش