هدایت شده از هوای کربلا
💠✨ارباب ...
بر روی ضریحت گره بسیار زیاد است
بر دامن تو دست گرفتار زیاد است
پشتِ درِ هر خانه طلبکار زیاد است
پشتِ درِ این خانه بدهکار زیاد است
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
💠🔸🔸💠
#تلخند
هارون الرشید به همراه مهمانانش عیسی بن جعفر برمکی و مادر جعفر برمکی در قصر نشسته بود و حوصله اش سر رفته بود
از سربازان خواست بهلول را بیاورند تا آنها را بخنداند
سربازان رفتند و بهلول را از میان کودکان شهر گرفته و نزد خلیفه اوردند
هارون الرشید به بهلول امر کرد چند دیوانه برای ما بشمار
بهلول گرفت : اولین دیوانه خودم هستم و با اشاره دست به سمت مادر جعفر برمکی گفت این دومین دیوانه هست
عیسی با حالتی عصبی فریاد زد : وای بر تو برای مادر جعفر چنین حرفی می زنی ؟
بهلول خندید و گفت : صاحب اربده سومین دیوانه هست
هارون از کوره در رفت و فریاد زد :
این دیوانه را از قصر بیرون کنید آبرویمان را برد
بهلول در حالی که روی زمین کشیده می شد گفت : تو هم چهارمی هست هارون !
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
هدایت شده از هوای کربلا
🍃🌷
رو به شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
بردن نام حسین بن علی میچسبد:
👏اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
💥✨💥✨💥✨💥
دوباره بغض و کمی آه ،علتش این است
حرم نرفته بمیرم، خجالتش این است
سلام می دهم از بام خانه سمت حرم
ببخش کنیزتان را ،بضاعتش این است..
💥✨💥✨💥✨💥
مدد از عمه ی سادات گرفتم ارباب
جان زینب سرصبح است مرا هم دریاب🌸🍃
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
هدایت شده از هوای کربلا
#عاشقانہ💞
کنارم هستــی و اما
دلــ❤️ـــم تنگ میشه هر لحظه...
#تو_همین_فاصله_کم_هم_دلتنگتم💔
🌸🌺🌸🌺🌸
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
هدایت شده از هوای کربلا
#اخلاق_پسندیده
از اخنف بن قیس سوال کردند: از چه کسی حسن خلق را آموختی؟
گفت از( قیس بن عاصم )
روزی در خانه اش نشسته بودیم در این هنگام کنیزی از کنیزان وی سیخ آهنی داغ که تازه با گوشت کباب کرده بود در دست داشت، گوشت ها را از سیخ بیرون آورد و سیخ را به پشت سر انداخت، ناگاه سیخ داغ به روی پسر قیس افتاد، جابجا او را کشت.
کنیز از این پیش آمد فوق العاده ناراحت شد، بسیار ترسید و یقین کرد که مولایش دستور قتل او را می دهد.
لکن قیس با کمال بردباری به کنیز گفت: نترس تو را در راه خدا آزاد کردم لاخوف علیک و انت حُرّ لوجه الله
منبع: پندهای جاویدان ص193 مولف: محد محمدی اشتهاردی
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
هدایت شده از هوای کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ : مراحل حمله شیطان...
استاد رفیعی
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼
💠⚜🔹⚜💠⚜🔸⚜💠⚜🔹⚜💠
دو صد من استخوان باید
#حاتم_طایی از دنیا رفت
برادرش خواست قائم مقام او شود، با مادرش د ر این مورد مشورت کرد.
🔸مادر گفت:
هرگز کار حاتم از تو ساخته نیست .
ولی برادر حاتم به سخن مادر اعتنا نکرد، بلکه جانشین برادرش شد و بر مسند برادر که در میان قبه و تالاری که هفتاد در داشت، نشست
(علت اینکه حاتم برای این تالار هفتاد درب درست کرده بود این بود: تا بینوایان از هر دری که بخواهند وارد شوند و عرض حاجت نمایند- گرچه مکرر باشد – حاجت آنها را بر آورد)
❣مادر خواست پسرش (برادر حاتم) را آزمایش کند ، با لباس مبدل به طوری که پسرش او را نشناسد از دری وارد شد و عرض حاجت کرد پسر به حاجت او رسیدگی نمود.
❣بار دوم مراجعه کرد و نتیجه گرفت بار سوم از درب دیگر وارد شد و عرض حاجت نمود، برادر حاتم از دیدن آن زن ناشناس که سومین بار به او مراجعه کرد ، سخت ناراحت شد و گفت: «ای عورت» ! امروز دو نوبت از من چیزی گرفتی باز از درب دیگرآمدی؟! برو – برو
🌤مادر خود را پیش پسر ظاهر کرد و گفت: پسرم! برادرت حاتم را به همین قیافه ناشناس امتحان کردم و از هفتاد درب در یک روز بر او وارد شدم و عرض حاجت کردم، برادرت حاجتم را برطرف کرد
🍶در آن هنگام که شما بچه بودید، حاتم به یک پستان قناعت میکرد و پستان دیگر را برای تو می گذاشت
ولی تو در یک پستان شیر می خوردی و پستان دیگر را با دست نگاه می داشتی!!
📙پندهای جاویدان ص251، مولف محمد محمدی اشتهاردی
🌼🍃 @Karbalass 🍃🌼