خودم را هفت بار سرزنش کردم :
مرتبه نخست ، وقتی که سعی کردم از راه دورویی به بزرگی برسم .
مرتبه دوم ، وقتی در مقابل افلیجان لنگیدم .
مرتبه سوم ، وقتی که میان سخت و آسان ، آسان را انتخاب کردم .
مرتبه چهارم ، وقتی که اشتباه کردم و خودم را با اشتباه دیگران دلداری دادم .
مرتبه پنجم ، وقتی که از ترس و ضعف سست شده بودم و سستی خود را به توانمندی وانمود کردم .
مرتبه ششم ، وقتی که جامه هایم را بالا نگه داشته بودم تا با خاک زندگی برخورد پیدا نکند .
مرتبه هفتم ، وقتی که در مقابل خداوند به مناجات و راز و نیاز ایستادم و فکر کردم که دعا فضیلتی درخور اوست .
جبران خليل جبران
✨﷽✨
💖 #لبخند_امام_زمان
🌸چگونه لبخند امام زمان را بخریم؟
✨ تهذیب نفس و کسب فضایل اخلاقی
✔️ یکی از عوامل اصلی کسب رضایت امام مهدی(عج) و توفیق دیدار ایشان، تهذیب نفس و آراستن خود به اخلاق نیکو است.
📿 در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:
" من سره ان یکون من اصحاب القائم، فینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الخلاق..."
💖(هرکس دوست می دارد از یاران حضرت قائم باشد و آن حضرت از او راضی باشد،باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید)
🍃 موضوع تهذیب نفس و دوری گزیدن از گناهان و اعمال ناشایست در عصر غیبت از چنان اهمیتی برخوردار است
که در توفیق شریفی ک از ناحیه مقدسه،حضرت صاحب الامر(عج) ، به مرحوم #شیخ_مفید(ره) صادر گردیده؛
آن حضرت میفرماید:
💖" تنهاچیزی ک رابطه ما را با #شیعیان قطع نموده و از آنان پوشیده می دارد،
همان چیزهای ناخوشایندی است که از شیعیان به ما می رسد و خوشایند ما نیست و از آنها انتظار نمی رود "😔
📚منابع:👇🏻
📗 ۱. ابراهیم شفیعی، در انتظار موعود(ع) در سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۶
📕 ۲. محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، مکتبة الصدوق ،ص۲۰۰
📙 ۳. محمد باقر مجلسی، بحار النوار، مکتبة اسلامية، ج۵۳، ص۱۷۷
#العجل_یامولای_یاصاحب_الزمان
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#زوجین_بدانند
✅همسرتان یک درخت نیست🌴
پس وقتی در مورد او صحبت می کنید از اسامی اشاره مثل"این" یا "اون" به کار نبرید‼️
یک اسم یا لقب زیبا انتخاب کنید که فقط مختص همسرتان باشد...
👈ما را نشر دهید
مسیر مؤمنانه
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 بسم الله الرحمان الرحیم💚💚 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت1 جلو در دانشگاه با بچه
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت2
بایدبرای خانه، خرید می کردم مادر برای شام، برادرم و همسرش را دعوت کرده بود. کلی هم خرید برایم اس ام اس داده بود، تا انجام بدهم. ماشین را جلوی تره بار پارک کردم. گوشیام را از جیبم درآوردم و پیام مادر را خواندم و یکی یکی خریدها را انجام دادم.
بعد همه را داخل ماشین گذاشتم و راه افتادم. با صدای گوشیام از روی صندلی برداشتمش و جواب دادم.ــ جانم مامان.ــ نون هم گرفتی آرش؟–آره گرفتم، تا یه ربع دیگه می رسم.
مادر همیشه می گوید تو دست راست من هستی. بیشتر خریدهایش و کارهای بیرون را من برایش انجام می دهم.بعد از فوت پدرم در این سه سال سعی کردم، همیشه کمک حال مادرم باشم.بارها بیرون رفتن با دوست هایم یا حتی کارهای خودم را تعطیل کردم تا در خدمت مادرم باشم. چون اولین اولویت زندگیم است. به خانه رسیدم و خریدها را تحویل مادر دادم. او هم با لبخند یک چایی روی میزگذاشت و گفت:–بخور گرم شی.پالتوام را از تنم درآوردم و روی مبل انداختم و فنجان را برداشتم و گفتم:
–مامان اگه با من کاری نداری برم یه کم درس بخونم.– برو پسرم دستت درد نکنه.
چایی را خوردم و به اتاقم رفتم. لباس هایم را عوض کردم و لباس راحتی پوشیدم.
جزوهام راباز کردم و از آخر شروع به خواندن کردم. دو درس آخر زیر بعضی ازمطالب با مداد سیاه، خط کشیده شده بود. بعضی ازقسمتها هم علامت ستاره یاپرانتزگذاشته شده بود. البته کم رنگ، کنجکاو شدم، بقیه درس هارا هم مرور کردم خبری نبود فقط همین دو درس علامت گذاری شده بود.
برایم سوال ایجاد شد، البته مسئله ی مهمی نبود ولی می خواستم بدانم کار سارا بوده یا رفیقش.
نمی دانم چرا، ولی گوشی را برداشتم و شماره ی سارا را گرفتم.
ــ بله آرش.
ــ سلام کردن بلد نیستی؟ــ خب سلام، خوبی؟ــ سلام، ممنون، سارا یه سوال، تو با مداد رو جزوهام علامت زدی؟ــ علامت؟ نه چه علامتی؟
–یکی با مداد روی جزهام بعضی مطالبش رو علامت و پرانتز و از این جور چیزا گذاشته، انگار مطالب مهم تر رو...از صدای سارا تعجب مشخص بود که گفت:
– نه من نذاشتم، شاید کار راحیله، حالا مگه مهمه؟مهمها رو برات مشخص کرده راحت تر بخونی دیگه.
پوفی کردم و گفتم:–دفعه ی دیگه خواستی جزوهام رو به این و اون بدی لطفا بگو خط خطیش نکنن.ــ آرش!تو چته، حساس شدیا!
بی مقدمه خداحافظی کردم.
سارا راست می گفت اصلا این علامت ها برایم مهم نبود، فقط می خواستم بدانم اگر کار راحیله، جوری از این که این کاررا انجام داده خجالتش بدهم، تا کمی از آن خود شیفتگی اش پایین بیاد.
***
وارد کلاس که شدم چشم چرخاندم تا راحیل را پیدا کنم، دیدم انتهای کلاس با دوتا از دخترها خیلی آرام مشغول حرف زدن است.
آهان پس همیشه انتهای کلاس می نشیند و آرام حرف میزند، من چون همیشه ردیف جلو مینشستم و با بچه هامدام در حال شوخی و مسخره بازی بودیم هیچ وقت متوجه اش نمی شدم.
امروز رنگ روسریاش فرق داشت، روشن تر بود با گل های ریز رنگی، خیلی به صورتش می آمد.
انگار نگاهم را روی خودش حس کرد. برگشت نگاهی کرد و با دیدنم سرش را پایین انداخت و قیافه ی جدی به خودش گرفت.
"این چرا اینجوریه؟جوری برخورد می کنه که آدم دیگر جرات نمی کنه طرفش بره."
✍ #به_قلم_لیلا_فتحی_پور
#ادامهدارد...
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
4_5848415610723109631.mp3
6.38M
🔉 #کنترل_ذهن در مسیر تقرّب(6)
#سير_مطالعاتي_استاد_پناهیان
فوق العاده عالی برای رسیدن به زندگی سرشار از آرامش👌👌
#سير_مطالعاتي_استاد_پناهیان
🔆امروز 405662 روز از غیبت بهارانسانیت گذشت😔
💐معرفت مهدوی💐
🌿افزونى عشق و يقين🌿
💠 «لَوْ تَطَاوَلَتِ الدُّهُورُ وَ تَمَادَّتِ الْأَعْمَارُ لَمْ أَزْدَدْ فِیكَ إِلَّا یقِیناً وَ لَكَ إِلَّا حُبّاً»
«اگر تا رسیدن من به دوران وصال روزگاری طولانی در پیش باشد، گردش ایام تنها موجب فزونی یقین و محبت من نسبت به تو میشود.»
🔺 انسانى كه زندگى خود را در حریم ولایت امام عصر عجلاللهتعالیفرجه سپرى كند مهر و شوقى روز افزون دارد.
🔺در گذر ايام عاشقتر،راسختر و ثابت قدمتر مىگردد و حتى زمانى كه توجه ظاهرى امام عجلاللهتعالیفرجه نسبت به او با تأخير صورت گيرد،دچار شك و ترديد نمىشود.
🔺اگر در گذر زمان محبتمان نسبت به حضرت افزون نشده و ترديد بر وجودمان حاكم گردد، عاشق صادق نيستيم.
✨ گر بَركنَم دل از تو و بر دارم از تو، مهر
✨ آن مهر، بر كه افكنم و دل كجا برم...
📗 زيارت سرداب، المزار، ص ٢٠٦
#دعای_فرج_راه_رهایی_از_بلایای_آخرالزمان
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود🙏🏻
┄┅══✼🌼✼══┅┄
مسیر مؤمنانه
🔆امروز 405662 روز از غیبت بهارانسانیت گذشت😔 💐معرفت مهدوی💐 🌿افزونى عشق و يقين🌿 💠 «لَوْ تَطَاوَلَ
┄┅══✼🌼✼══┅┄
#سلاااام_یابن_الزهرا_مولاجااانم
🔸به حقِ ذکر لبانت ،به ربّنای خودت...
🔸بخوان دعای فرج را، خودت برای خودت...🙏😭
#اللهمعجللولیڪالفرج🙏🏻
دیر اگر رٰاه بیُفتیم
به یوسـُف نرسیم !
سَرِ بازار
کِه او
مُنتظِرِ مٰا نشوَد ...
#اماممهدی 💙
ـ﷽ـ
💌نامه حجر/بند ۴۹
نَبِّئْ عِبَادِيٓ أَنِّيٓ أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
ازخالق آسمانے به بنده زمینے😍🌱
بنده ی من شاید الان که داری این نامه رو میخونی
نا امید باشی،خسته ازهرج و مرج این دنیا
و شایدم خیلی ناراحت...
قبل ازاینکه کسی از این ناراحتی
خبردار باشه،حتی قبل ازاینکه این
ناراحتی به قلب وجانت برسه،من باخبرم؛
من از آشوب های درونیت آگاهم...
چرا آشوبی؟!
مگه هنوز حضور من رو تو تک تک لحظه های
این دنیا حس نمی کنی؟!
من به عشق تو، عزیزترین فرستادم رو واسطه
قراردادم تا پیغامم رو به تو برسونه.
پیغام من برای تو اینکه:
من ازهمه به تو مهربان ترم،
حتی یک لحظه ام شک نکن نازنینم..♡
مگه میشه تو تنهایی رهات کنم؟!
مگه میشه کسی رو که خودم آفریدم به
دیگری واگذار کنم؟!
غمگین نباش،من کنارتم.
من یعنی(خدایی که همه چیز رو برای تو
آفرید و تنها تو رو آفرید برای خودش)
پس به سمت خودم بگرد
درحالی که به تو امیدوارم وتو
از رحمت ومهربانی من آگاهی🌱
دوستدارهمیشگی تو #خدآ ♥️
📬فرستنده:خدا
📖گیرنده:انسان
#از_آسمان 🌌
Ezterar Marde Faransavi.mp3
3.68M
#صوتمهدوی 📣
▫️فقط صدایش کن...
🔶🔹 #حکایت زیبایی از عنایت مولای نازنین ما حضرت مهدی علیه السلام، به یک مسیحی.
💗🌿عاشق این قانون خدا هستم
که اگر به او نزدیک شوی حال خوبی داری
ولی اگر از او دور شوی حال بدی داری
بهترین راهنما برای ما احساسمان است
هرکجا در مسیر زندگی دچار احساس بد شدی مطمئن باش که راه را اشتباه رفتهای برگرد و راه صحیح را برو
احساس خوب ما به خدا وصل است
هر چه به خدا نزدیکتر شویم ، احساس بهتری داریم
و این یعنی که در مسیر صحیح حرکت میکنیم
اسم و یاد خدا،
بهترین و آرامش بخش ترین
حس دنیاست
مسیر مؤمنانه
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت2 بایدبرای خانه، خرید می کردم مادر برای شام، برادرم
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت3
به خودم جرات دادم و به طرفش رفتم وگفتم:
–ببخشید یه سوالی داشتم.سرش را بالا آورد و بلند شد، یه قدم به طرفم امد و گفت:
–بله!
جزوهام را در آوردم و علامت ها را نشانش دادم و گفتم:
–اینارو شما کشیدید؟
نگاهی به جزوه انداخت و با تعجب گفت: –آخ ببخشید، آره فکر کنم.
من چرا روی جزوه شما علامت گذاشتم؟ اصلا حواسم نبود. معذرت میخوام. آخه من عادت دارم موقع مطالعه مدام یه مداد دستم می گیرم و مطالب رو خط و نشانه می زارم. صورتش کمی سرخ شد و سرش را پایین انداخت.
–اشتباهی فکر کردم جزوهی خودمه، بدین پاکش کنم براتون.
دستش را دراز کرد که جزوه را بگیرد، ولی من جزوه راعقب کشیدم و برای این که بیشتر از این خجالتش ندهم گفتم:– نه اشکالی نداره، گفتم شاید اینا نمونه سوالی چیزیه که علامت گذاشتید. میخواستم از خودتون بپرسم.
سرش را بلند کرد و زل زد به جزوه.
–مهم که هستند، کلا من مطالب مهم رو خط می کشم، تا بیشتر بخونم.
لبخند پیروز مندانه ایی زدم و با اجازه ایی گفتم و برگشتم. از پشت سرم صدای نفسش را شنیدم که خیلی محکم بیرون داد، معلوم بود کلافه شده است.من هم خوشحال از این که توانسته بودم حالش را کمی بگیرم به طرف صندلیام راه افتادم.جوری برخورد می کند من که با دخترها راحت حرف می زنم، حرف زدن با اوسختم می شود. ردیف یکی مانده به آخر نشسته بود. کیفم را برداشتم و رفتم صندلی آخرکه درست پشت سرش بود نشستم. کمی پرویی بود. من آدم پرویی نبودم ولی دلم می خواست بیشتر رفتارش را زیر نظر داشته باشم.
نمی دانم چرا رفتارهایش برایم عجیب وجالب بود. آنقدر حجب و حیا داشت که آدم باورش نمی شد. فکر می کردم نسل این جور دخترا منقرض شده است.
وقتی از کنارش رد شدم تاردیف پشتش بنشینم باتعجب نگاهم کرد. سرش را زیر گوش دوستش برد که اوهم یک دختر محجبه ولی مانتویی بود، چیزی گفت، بعد چند ثانیه بلند شدندو جاهایشان را با هم عوض کردند.
چشمهایم رابه جزوهام دوختم. یعنی من حواسم نیست، با امدن سارا و بقیه بچه ها سرم را بلند کردم.
سعید داد زد:–آرش چرا اونجارفتی؟
با دست اشاره کردم همانجا بنشیند.
ولی مگر اینها ول کن هستند.سارا و بهار امدند و بعد از سلام و احوال پرسی پرسیدند:
– چرا امدی اینجا؟
با صدای بلندتر جوری که راحیل هم بشنود گفتم:
–نزدیک امتحاناس امدم اینجا حواسم بیشتر سر کلاس باشه، اونجا که شما نمی ذارید.
سعیدبا خنده گفت: –آخی، نه که توخودت اصلا حرف نمی زنی.
گفتم:– ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازس.
سارا نگاه مشکوکی به من انداخت و گفت:
–آهان، فکر خوبیه.بعد رو کرد به راحیل و گفت:
–راحیل می خوام بیام پیش تو بشینم.
راحیل با تعجب نگاهش کرد و گفت:
–خدا عاقبت مارو بخیر کنه،یه صندلی بیار، بعد بیا بشین.
✍# بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃از پنجره روزگار به درخت عمر که مینگرم
خوشتر از یاد عزیزان ثمری بر آن نیست 🌹🍃
🍀و دوباره در می یابم که بهترین قلبها
در نزد خداوند متعلق به کسانی است که
بی هیچ توقعی مهربانند....💚
یادتون خوش😇
جانتون سلامت💚
#روزتون_بخیر 🍀
شهید محمودرضا مےگفت :
بہ نظرم اینطور میاد ، کہ خداوند
شهادت رو بہ کسایے میده
کہ پُر کار هستن..
#شهید_فخرے_زاده
دومین پنجشنبه آذر
ماه است و ياد درگذشتگان🕯
اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ
اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ
وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ
قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🕯مادر مهربانے، پدر عزیزے
🌾فرزند دلبندے،همسر مهربانی
🕯رفیقی دوست داشتنے
🌾همسایه خوبے
🕯و همه آنهایے ڪہ رفته اند
🌾را یاد کنیم با دادن خیرات
🕯و یا فاتحه و صلواتی
🔹استخاره با قرآن ، بسيار مشكل است🔹
استاد فاطمي نيا:
از بعض روایات استفاده ميشود اگر با قرآن ميخواهيم استخاره کنیم، باید اهل آن استخاره كند!
استخاره با قرآن خیلی مشکل است، اصلاً باید موهبت شده باشد، اگر نشده است با قرآن استخاره نکنید!
من در بعضي از این پیشنمازهای مساجد دیدهام که مثلا به ایشان میگویند یک خانم پشت پرده استخاره میخواهد، حتماً کار مهمي برای او پیش آمده است که استخاره میخواهد، ان پیشنماز عزيز هم قرآن را باز میکند و میگوید: «ان شاء الله خیر است!»
ای وای بر من! پیشنماز عزیز، روحاني عزيز! با قرآن بازی نکنيد، تو از کجا فهمیدی که این خوب است یا بد؟ استخارهی قرآن فرد به فرد متفاوت است، مانند تعبیر خواب است.
اگر استخارهی با قرآن به تو موهبت نشده باشد ، با تسبیح استخاره کنید، با قرآن استخاره نكنید!
📚برگرفته از جلسه ۱۰۹ سیری در صحیفه سجادیه
هدایت شده از قرآن، زن و خانواده
سلام بر شما
سپاس خدایی را كه شب تاريك را با قدرت خود برد و روز روشن را به رحمتش آورد.
ادامه تفسیر سوره اسراء
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً«13»اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً«14»
🌺🌸🌼🌺🌸🌼
و کارنامه ی هرانسانی را در گردنش بسته ایم و روز قیامت برای او نوشته ای بیرون آوریم که آن را در برابر خود گشوده می بیند.
کتابت را بخوان،کافی است که امروز، خودت حسابگر خویش باشی.
https://eitaa.com/maarefislam
هدایت شده از قرآن، زن و خانواده
❇️❇️من در حال تماشای فیلم زندگانی ام نبودم در حال تماشای خود اعمالم بودم
در بخش سوم کتاب آن سوی مرگ یک استاد دانشگاه چیزی حدود 50 ثانیه علائم حیاتی خود را در حین عمل جراحی از دست می دهد و سپس اتفاقاتی را از عالم آخرت می بیند که به دلیل اینکه موید آیات قرآن است می تواند مورد تایید باشد که برای تبیین آیه این جلسه مورد استفاده قرار می گیرد.
https://eitaa.com/maarefislam
هدایت شده از قرآن، زن و خانواده
⭕️⭕️⭕️در وادی حق الناس، از زمان به معنایی که در ذهن شماست اثری نبود و من معتقدم صد و سی پنج هزار سال در آنجا به سر بردم، باوری خلل ناپذیر که در ذهنم ثبت شده و قبول دارم که با عقل و معیارهای دنیوی قابل درک نیست. بنابراین حق دارید تعجب کنید....
شش هزار و سیزده سال، در تنهایی بسر بردم پس از گذشت مدت مذکور، احساس کردم که دو نفر پشت سرم قرار گرفتند یکی سمت راست و یکی سمت چپ، من هرگز نتوانستم ببینم شان. فقط سایه سنگین و دائمی آنها را حس می کردم هیچوقت با من حرف نمی زند فقط من با آنها حرف می زدم البته نه به شیوه معمولی بلکه از طریق القاء مفاهیم
اولین چیزی که به آن دو مامور گفتم این بود :من برای چه اینجا هستم؟
تا سوال کردم، تمام لحظات زندگی ام را در آن جا دیدم. از بدو تولد تا آخرین لحظه ای که زندگی کرده بودم، اصلا مانند فیلم نبود همه وقایع، همه ثانیه ها و صحنه های زندگی ام در آن جا بود در اطرافم هر کاری که در دوران طفولیت انجام داده بودم یا دبستان یا راهنمایی دبیرستان و دانشگاه.. باز باید تاکید کنم من در حال تماشای فیلم زندگانی ام نبودم. در حال تماشای خود اعمالم بودم.
https://eitaa.com/maarefislam
هدایت شده از قرآن، زن و خانواده
😔😔😔خیلی حال بدی داشتم برزخ برای افراد گنهکار مکان راحتی نیست
آنجا تو را بین اعمالت رها می کنند و تو شروع می کنی به دیدن و فهمیدن اینکه کارهایت چقدر بد بوده هر کدام از اعمال بدت چطور به احساسات دیگران، به مال، به جسم، به روحشان صدمه زده و بر اثر پشیمانی و شرم و عدم جبران خطاهای آرزو می کنی که بمیری
🔻بعد از مدتی آوارگی بعد از مدت ها رنج روحی صورت هایی از وکلا ظاهر شدند تا حق موکلین خود را از من بگیرند.
🔻چهره هر کدام درست مانند موکلش بود و چون در آن عالم به درجه بالایی از آگاهی رسیده بودم همه موکلین را با خصوصیات ظاهری و باطنی شان می شناختم حرف های آنها به شیوه زجر آوری به من منتقل می شد
✅یکی وکیل همسرم بود
✅یکی وکیل دخترم
✅سومی وکیل پدرم
✅چهارمی وکیل برادرم و نیز در میان آنها وکلای همکارانم، همسایگانم، دانشجوهایم،
حتی نمی توانستم اعمال خود را حاشا کنم چرا که مثل آب بینی تهوع آوری ولو بود
دائما می گفتم شرمنده ام معذرت می خواهم غلط کردم اما اثری نداشت از من می خواستند که حق های ضایع شده را بر گردانم اما چطور می توانستم جبران کنم.
✅یکی از آنها مثلا این بود که در سال سوم دبیرستان دبیری ریاضی که از او بیزار بودم، داشتم چندین بار در جمع هم شاگردی هایم به او فحش دادن وکیلش می گفت چرا حیثیت موکل مرا لکه دار کردی او خواسته اش را با بی رحمی و سماجت چکه چکه مثل سرب داغ بر وجودم می ریخت.
✅روزی در دانشگاه که درس می دادم در کتابخانه یکی از اساتید به نزدم آمد گفت "یک مقاله در مورد حفاظت محیط زیست نوشته ام مایلم قبل از تحویل به سردبیر آن را بخوانی قبول کردم و ده دوازده ورق را روی میزم پخش کرد تلفت همراهش زنگ خورد عذر خواهی کرد و رفت او آدمی بود که همکارانم مرتب او را دست می انداختند خواستم با او تفریح کنم آرام یکی از ورق ها را برداشتم وقتی برگشت و صفحات را داشت می خواند متوجه شد صفحه سوم نیست او دنبال می گشت و من توی دلم به او می خندیدم با عجله از کتابخانه خارج شد و من بعد از مدتی از کارم پشیمان شدم وقتی او را پیدا کردم شدیدا از کارش پشیمان شده بود گفتم نگران نباش من پیدایش کردم گوشه راهرو افتاده بود و از آن موقع فقط یک ربع گذشته بود
در وادی حق الناس وکیلش می گفت یک ربع حق موکلم را ضایع کردی به او برگردان باز من ضجه و ناله که کاری نمی توانم بکنم.
https://eitaa.com/maarefislam
هدایت شده از قرآن، زن و خانواده
❓❓سوال مصاحبه گر :اگر از نقش خدا در وادی بپرسم چه جوابی می دهید؟
می گویم خدا در وادی حق الناس به عنوان یک قاضی حضور داشت. یک قاضی مقتدر و در عین حال ریوف نمی دیدمش اما احاطه مطلق او را حس می کردم با وجود این مستقیما با خدا طرف نبودم که درخواست عفو کنم در مقابل من وکلایی سختگیر قرار داشتند که به موکلین شان ظلم کرده بودم تقصیر خدا نبود و چنانچه نمی توانستم کسب رضایت آنها را بکنم باید منتظر صادر شدن حکم خدا می ماندم.
https://eitaa.com/maarefislam
هدایت شده از قرآن، زن و خانواده
خدایا! برآور برایم در این روز پنجشنبه، پنج حاجتم را
سلامتی که مرا نیروی طاعت دهد🤲
عبادتی که شایسته مزد فراوانم کند🤲
گشایشی در زندگی ام باروزی حلال🤲
مرا امنیّت دهی به هنگامِ ترس به امنیّت خود🤲
ازحوادث پُر غم واندوه در دژ خویشم درآوری🤲
بخشی از دعای روز پنج شنبه
https://eitaa.com/maarefislam
🌱[لقمـــہ حــلال و اجــابت دعـــا]🌱
🍃آیت الله مجتهدی می فرمایند:
🌱[حدیث داریم که اجابت دعا در لقمه حلال است،لقمه حلال بخور،آهسته هم بگویی الهی العفو،خدا قبول می کند.]🌱
#پاے_درس_دل
#لقمه_حلال
#اجابت_دعا
✨✨
الهی......
اكنون متبسم وآرام با چشماني سر ريز از اشك وشعف مي نگريم و انگار كسي در دلمان مي خواند :
اگر تنها ترين تنها شوم ،باز توهستي !
آري تو كه از پدر ومادر بر من مهربان تري ! اي عزيز ماندني !
اي ناب سخت ياب...
تو يگانه شاهد شريفي بر لحظه لحظه هاي رنج من !
اي خوب خواستني !
اكنون دستان دردمند و نيازمند خويش را بر آستان نيلوفرينت مي گشاييم
از تو براي همسايه مان كه نان ما را ربود نان !
براي ياراني كه دل ما را شكستند ،مهرباني
براي عزيزاني كه روح ما را آزردند بخشش !
و براي خويشتن خويش ، آگاهي ،
عشق وعشق وعشق
مي طلبيم!🌙✨
#عاشقانه_های_منو_خدا
هدایت شده از قرآن، زن و خانواده
#هر جمعه قرآن، زن و خانواده
سلام بر مولا و سروران مهدی صاحب زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
سلام فراوان بر شما
ادامه می دهیم تفسیر سوره مریم را با محوریت آیاتی راجع به زن و خانواده
بسم الله الرحمن الرحیم
یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا«12»
وَ حَناناً مِنْ لَدُنّا وَ زَکاهً وَ کانَ تَقِیًّا«13»
وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبّاراً عَصِیًّا«14»
وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا«15»
👶🧑👶🧑🌺🌸
ای یحیی! کتاب(خدا)را با قدرت بگیر و در کودکی به او حکمت(ونبوّت)دادیم.
و نیز از جانب خود،مهربانی و پاکی به او دادیم و او تقواپیشه بود
و نسبت به پدر ومادرش نیکوکار بود و(نسبت به مردم،زورگویی) سرکش و نافرمان نبود.
و سلامی(شایسته)بر او باد روزی که متولّد شد و روزی که می میرد و روزی که زنده برانگیخته می شود.
https://eitaa.com/maarefislam
هدایت شده از قرآن، زن و خانواده
👌👌👌یحیی با چهار صفت فرزندی برگزیده شد
اگر خدای متعال بر اساس استثنا کسی را از کودکی اعلام می کند که حکم نبوت و یا امامت را دارا می باشد به این معناست که او بر اساس علم الهی می داند که که او در آینده چه روشی را در زندگی بر می گزیند و بر همین اساس است که از میان فرزندان پیامبر صل الله علیه وآله یک نفر مقام حضرت زهرا بودن را می یابد در اینجا نیز بلافاصله بعد از اینکه بیان می کند ما او را به مقام دریافت معارف الهی رساندیم علتش را ذکر می کند که او چون اینگونه بود ما او را به این مقام رساندیم علت هایی که نشان از تمایل قرآن به پرورش اخلاقی و دینی فرزندانمان با این صفات دارد.
✅دین را محکم گرفت و عمل کرد و اصلا علت شهادت حضرت یحیی علیه السلام نیز همین محکم عمل کردن به فرمان الهی بود که در مقابل ازدواج پادشاه فلسطین با دختر برادرش محکم ایستاد و مردم را با خبر کرد.
✅خیلی مهربان و اهل شفقت با همگان هم با مردم و هم با خدای خودش بوده است که هر وقت او را ندا می داده پاسخ می گفته است.
✅پاک و طاهر بوده است به دلیل اینکه اهل تقوا بوده و خدا ترس
✅نسبت به پدر و مادرش نیکو کار بود و سر کش نبود.
این است که چنین فرزندی در سه وقت شایسته سلام و درود الهی است روزی که متولد می شود
روزی که می میرد و روزی که دوباره برانگیخته می شود.
پروردگارا فرزندان ما را شایسته چنین سلام و درودی قرار ده 🤲🤲🤲
https://eitaa.com/maarefislam