🔹به گمانم که نبی تاب فراق تو نداشت...
🔸علی اکبر شد و آمد که کنارت باشد...
▪️اشبه الناس خلقا و خلقا به رسول الله صلی الله علیه و آله...
#شب_هشتم
#محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
✅ #شیخ_جعفر_شوشتری مجتهد و عالم بزرگ نوشته است:
حسین علیه السلام در مصیبت علی اکبر سه بار به حال #احتضار و مشرف به مرگ شد.
🔹 اول: وقتی دید علی اکبر (ع) آماده ی رفتن به میدان است.
🔸 دوم: وقتی برگشت و از حضرت طلب آب کرد، او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه که نمی توانست آب برای او آماده کند، حالت احتضار به او دست داد.
🔹 سوم: وقتی علی اکبر از اسب افتاد و پدر را صدا زد، که حضرت سکینه کبری می گوید:
«لَمّا سَمِعَ أبی صوة وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه» وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، «فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت» دیدم مشرف به مرگ شده است. «وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتضَر» دو چشمش مثل آدم محتضر می گردد، «وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِيمَة» اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. «وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِيمَة» وسط خیمه فریاد زد: «وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک».
#شب_هشتم #محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
✅سه ناله و سه صدا
وقتی که #حضرت_علی_اکبر بر زمین قرار گرفت در آن لحظه سه ناله و سه صدا یک دفعه بلند شد :
🔰صدای اوّل : صدای علی اکبر بود لحظات آخر صدا زد : یا اَبَتاه عَلَیکَ مِنّی السلام …
🔰صدای دوّم : صدای #امام_حسین بود ، وقتی در خیمه صدای ناله علی اکبر را شنید بی اختیار ، عزیز فاطمه فرمود یا بُنَیَّ قتلوک .
🔰صدای سوّم : که در آن حال بلند شد صدای #زینب_کبری بود که صدا می زد : وا حبیباه، یااُخیّاه وَ ابنَ اُخیّاه (وای برادرم ، وای پسر برادرم ).
مرحوم حاج #شیخ_جعفر_شوشتری
#شب_هشتم #محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
🔹خون روی چشمان اسب را گرفت..
🔸مسیر را گم کرد
🔹علی اکبر را مستقیم به قلب لشکر دشمن برد
🔸امام دید وسط لشکر دشمن شمشیر و نیزه ها بالا میرود و پایین میاید
😭فَقَطَّعوه اِرباً اِربا
#شب_هشتم #محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
🔹برای وداع به خیمه مخدرات رفت...
🔸وداع طولانی شد...
🔹امام فرمود: رهایش کنید ، علی اکبر غرق در خداست(فَاِنَّه مَمسوسٌ فی ذاتِ الله)
🔸غوغایی در خیام به پا شد...
#شب_هشتم #محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
🔻معالی السبطین جلد یک صفحه ی چهار صد و هشت می¬نویسد:
#امام_حسین علیهالسلام بعد از شهادت #حضرت_علی_اکبر به سوی خیمه ی بانوان آمد، #سکینه سلام الله علیها بیرون آمد: «یا أبا مالی أراک تَنعی نَفسُک وَ تَدیرُ طََرفُک أینَ أخی» پدر، چرا طوری تو را می بینم گویا خبر مرگت را می دهی و چشمانت دارد می گردد، برادرم کجاست؟
امام علیه السلام گریه کرد، فرمود: عزیز دلم، او را کشتند.
سکینه سلام الله علیها فریاد زد: «وا أخا، وا عَلیّا» و می خواست از خیمه بیرون بیاید به طرف میدان برود، امام فرمود: عزیزم، تقوای الهی پیشه کن، صبر کن. عرض کرد: چگونه صبر کنم، کسی که برادرش را کشته اند و پدرش غریب مانده است.
#شب_هشتم #محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#حضرت_سکینه سلام الله علیها
🔹پسرم...
🔻دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدند...
🔸جانش از سینه سوی لب آمد...
🔸داشت میمرد که زینب آمد...
😭سایه خواهر من را زن همسایه ندید...
#شب_هشتم #محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
✅ #شهادت_حضرت_علی_اکبر (ع)-#تفصیلی
🔹به گفته ابو الفرج «1» و دیگران: على اكبر علیه السّلام نخستین فرد از بنى هاشم بود كه پس از شهادت یاران حسین علیه السّلام به شهادت رسید. او زمانى كه به تنهایى پدر نگریست،
🔸در حالى كه سوار بر ذو الجناح بود، نزد پدر شرفیاب شد و از او اجازه میدان خواست- على اكبر از همه مردم زیباتر و از اخلاقى برجسته برخوردار بود- اشك از چشمان پدر جارى شد و سكوت كرد و سپس فرمود:
▪️«اللهم اشهد أنّه قد برز الیهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك و كنّا اذا اشتقنا إلى نبیّك نظرنا إلیه».
🔹«خدایا! گواه باش! جوانى به نبرد با آنان میرود كه از حیث اخلاق و شمایل و گفتار، شبیهترین فرد به پیامبر تو است. ما هرگاه تشنه دیدار پیامبرت مىشدیم، به چهره على اكبر مینگریستیم».
🔹سپس امام علیه السّلام با صداى بلند فرمود: «یا بن سعد! قطع اللّه رحمك كما قطعت رحمی و لم تحفظنى فى رسول اللّه».
🔸«اى ابن سعد! خدا پیوند خویشاوندى ات را قطع كند كه پیوند خویشاوندى مرا بریدى و حرمت خویشاوندى ام با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را زیر پا نهادى».
🔸به مجرّد این كه على اكبر علیه السّلام از پدر اجازه میدان گرفت با خواندن این رجز بر سپاه دشمن تاخت:
▪️أنا علىّ بن الحسین بن علىّ
▪️نحن و بیت اللّه أولى بالنبى
▪️و اللّه لا یحكم فینا ابن الدعیّ
🔹یعنى: من على بن حسین بن علىام. ما و خانه كعبه به پیامبر خدا سزاوارتریم. به خدا سوگند! فرزند فرومایگان نباید بر ما حاكمیّت یابد.
🔸على اكبر علیه السّلام نبرد سختى انجام داد و سپس نزد پدر بازگشت و عرضه داشت:
▪️«یا أبت! العطش قد قتلنى و ثقل الحدید قد أجهدنى».
🔸«پدر! تشنگى، جانم را به لب رسانده و سنگینى اسلحه مرا به زحمت انداخته است».
🔸حسین علیه السّلام در این لحظه میگرید و میفرماید:
▪️«وا غوثاه! أنّى لى الماء، قاتل یا بنیّ قلیلا و اصبر، فما أسرع الملتقى بجدّك محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فیسقیك بكأسه الأوفى شربة لا تظمأ بعدها أبدا».
🔹«از كدامین سو برایت آب آورم، پسرم! اندكى نبرد كن و صبر و شكیبایى نما، لحظاتى دیگر به دیدار جدّت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نایل خواهى شد و كام تو را آن گونه سیراب خواهد ساخت كه پس از آن هرگز تشنه نگردى».
🔸على اكبر علیه السّلام مانند پدر و جدّ خویش، بر سپاه دشمن یورش برد و مرّة بن منقذ عبدى، با پرتاب تیرى گلوى مبارك وى را هدف قرار داد «2».
🔸ابو الفرج میگوید: حمید بن مسلم ازدى گفت: من ایستاده بودم و مرّة بن منقذ كنارم قرار داشت و على بن حسین از چپ و راست بر سپاه حمله میكرد و آنها را پراكنده میساخت، مرّة گفت: گناه عرب به گردنم، اگر این جوان گذارش به من بیفتد، پدرش را به عزایش مینشانم!
🔹بدو گفتم: این كار را انجام نده، همان كسانى كه وى را در محاصره دارند براى این كار كافى است.
🔸وى گفت: قطعا این كار را خواهم كرد. على اكبر علیه السّلام در حالى كه گروهى از سپاه را عقب میراند، به سمت ما آمد، این فرد با نیزه ضربتى بر قامت استوار اكبر زد و على روى زین اسب خم شد و گردن اسب را بغل گرفت و اسب به اشتباه او را به سمت دشمن برد. آنان وى را به محاصره در آورده و بدن مباركش را با شمشیر قطعه قطعه كردند «3».
🔹قبل از جان دادن صدا زد: سلام بر تو پدر! اكنون جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مرا سیراب ساخت و امشب در انتظار تو است، حسین علیه السّلام به سمت میدان شتافت و كارزار سختى آغاز كرد تا به بالین جوانش با پیكر پاره پاره رسید و فرمود:
▪️«قتل اللّه قوما قتلوك یا بنیّ! فما أجرأهم على اللّه و على انتهاك حرمة الرسول».
🔸«فرزندم! خدا بكشد مردم ستمگرى كه تو را كشتند، اینان چقدر بر خدا و هتك حرمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم جرى شده اند؟».
🔸سپس اشك از چشمان مباركش جارى گشت و فرمود:
▪️«على الدّنیا بعدك العفا؛ پس از تو اف بر این دنیا!» «4».
🔸ابو مخنف و ابو الفرج از حمید بن مسلم ازدى روایت كرده اند كه گفت: گویى زنى را میبینم با فریاد یا حبیباه! یا بن اخیّاه! اى عزیزم! اى پسر برادرم! از خیمه بیرون آمده است.
✳️پرسیدم: آن زن كیست؟
🔹گفتند: زینب دختر على بن أبی طالب علیه السّلام است. این زن از راه رسید و خود را بر پیكر على اكبر افكند. حسین نزد خواهر آمد و دست او را گرفت و به خیمه برد و خود بازگشت و به جوانان بنى هاشم فرمود:
▪️«احملوا أخاكم؛ برادرتان را به خیمه ببرید».
🔸آنان بدن نازنین على اكبر را حمل كرده و مقابل خیمهاش قرار دادند «5».
🔸على اكبر در زمان شهادت، داراى فرزند نبود.
▪️بأبى أشبه الورى برسول
▪️اللّه نطقا و خلقة و خلیقة
▪️قطعته اعداؤه بسیوف
▪️هى أولى بهم و فیهم خلیقة
▪️لیت شعرى ما یحمل الرهط منه
▪️جسدا أم عظام خیر الخلیقة
#شب_هشتم #محرم
4_5940613496117920769.mp3
6.94M
🔳مداحی
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#شب_هشتم #محرم
مجید بنی فاطمه
🌴بهار قلب من اذان بگو
🌴مواذن حرم اذان بگو
✨﷽✨
✍ آیت الله فاطمی نیا:
آهای مردم!مصائبی که به اهل بیت وارد شده را ما باید به مردم بگوییم، اما به شرطی هیچ کس هیچ مصیبتی را نشنیده بود، ما دل را به دریا می زدیم همه مصیبت ها را بی پرده می گفتیم،ولی معمولا مردم مصیبت ها را می دانند. بنا بر این مصیبت بی پرده خواندن درست نیست...
هنگام مصیبت خواندن یک قدری پرده پوشی داشته باشید. همه چیز را نگویید. من استادی داشتم، می گفت بعضی روضه ها را در تمام عمرم فقط یک بار خوانده ام آن هم در روز عاشورا! نمی گویم مصیبت نگو اما یک قدری پرده برداری کن. مصیبت شش ماهه را حتما کامل نگویید!
مواظب باشید!
یک وقتی در نجف یک روضه خونی بوده، می گویند این روضه حضرت علی اکبر سلام الله علیه را خیلی تند خوانده بود، بعد یکی از بزرگان با خبر شده بود که وجود نازنین حضرت زهراء سلام الله علیها ناراحت هستند و فرموده بودن: بگو انقدر دل ما را نسوزان!
💥باید توجه داشت که اهل بیت علیهم السلام به همه جا اشراف دارند و درضمن بسیار با محبت هستند و خواندن مصیبتهای مکشوف و بی پرده موجب رنجش و غمگینی آنها میشود. پس به این مسئله توجه کنید.
#روضه
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم #محرم
مسیر مؤمنانه
🔹به گمانم که نبی تاب فراق تو نداشت... 🔸علی اکبر شد و آمد که کنارت باشد... ▪️اشبه الناس خلقا و خلقا
من به تو فکر میکردم حسین! آن لحظه که علی اکبرت، شبیهترینِ افراد به پیامبر، از تو اذنِ به میدان رفتن خواست و تو بیدرنگ به او اذن دادی.
با خود گفتم چه دلی داری حسین! اما وقتی اشکهایت را به هنگامهی بدرقهی برومند فرزندت دیدم دانستم غوغای دلت را...
#حضرت_علی_اکبر ، تنها یک فرزند نبود، یک فداییِ جان بر کف در راه امام زمانش بود.
▪️ #شب_هشتمِ #محرم