eitaa logo
مسیر مؤمنانه
2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
68 فایل
🍃نگاه ڪن به جان من،در انتظار #جمعه اے ستـــ 🍂ڪه روز وعده باشد و طلوع آن ظـهـور توستـــ 🌷اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای شادی روح مدیر عزیز مسیر مؤمنانه به امیدطلوع فجر ظهور منجی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹خود را بین بهشت و جهنم مخیر میبینم...
" کن مرا که جان من از شرم پر شده من را که راه نیست به جمع "حبیب" ها
🔹ابو مخنف می گوید بعد از این که اولین تیراندازی را کردند تعدادی از اصحاب امام(ع) به شهادت رسیدند و تقریبا 50 نفر از ایشان باقی ماندند. در این هنگام بود که 🔸حسین(ع) دست به محاسن خود کشیده و فرمود: این ها –تیرها-فرستادگان این قوم بودند. سپس فرمود: خداوند بر یهود و نصاری غضبش را شدید نمود چون برای خدا فرزند قائل شدند، و بر مجوس نیز  غضبش را شدید نمود زیرا ماه و خورشید و آتش را می پرستیدند. و همانا خدا غضبش را شدید می نماید بر قومی که جمع شده اند تا فرزند پیامبرشان را بکشند. به خدا سوگند هیچ گاه درخواستی که از من دارند را نمی پذیرم تا زمانی که خداوند را در حالی که به خون خود خضاب شده ام ملاقات نمایم. ✳️ سپس فریاد زند: ✳️«أما من‏ مغیث‏ یغیثنا لوجه‏ اللّه‏ تعالى‏؟ أما من‏ ذاب‏ یذبّ‏ عن‏ حرم‏ رسول‏ اللّه‏»؟ 🔹آیا فریادرسی نیست که برای خدا به فریاد ما برسد؟ آیا مدافعی نیست که از حرم رسول الله(ص) دفاع نماید؟(1) 🔻در این‏ هنگام‏ حر بن‏ یزید مشاهده‏ كردند كه‏ لشكریان‏ تصمیم‏ دارند سید الشهداء را بكشند به عمر بن‏ سعد گفت‏: ✳️آیا با حسین‏ بن‏ على‏ جنگ‏ خواهى‏ كرد؟ 🔻گفت‏: آرى‏ به‏ خداوند جنگى‏ خواهیم‏ كرد كه‏ در آن‏ دست‏ها و سرها از بدن‏ جدا شوند 🔻گفت‏: مگر شما به پیشنهاد او رضایت‏ ندادید؟ 🔻عمر بن‏ سعد گفت‏: اگر اختیار در دست‏ من‏ بود قبول‏ مى‏ كردم‏ لیكن‏ عبید اللَّه‏ بن‏ زیاد پیشنهاد او را قبول‏ نكرد. 🔸حر بن یزید پس از این مذاكرات به مردى از خویشاوندانش بنام قرة بن قیس گفت: آیا اسبت را آب داده ‏اى جواب داد آب نداده ‏ام قره گوید من گمان كردم وى دوست دارد از جبهه جنگ كناره‏گیرى كند و در جنگ شركت نداشته باشد ✳️ اگر حرّ بن یزید مقصودش را با من در میان میگذاشت من هم باتفاق او بطرف حسین علیه السّلام می رفتم. 🔹حر بن یزید آرام آرام به طرف سید الشهداء علیه السّلام می رفت. مردى به وى گفت: 🔺چرا تو را ناراحت می‏بینم؟ ✳️جواب داد به خداوند سوگند من خود را بین دوزخ و بهشت مشاهده میكنم؛ به پروردگار سوگند دوزخ را بر بهشت اختیار نخواهم كرد اگر چه قطعه قطعه‏ام‏ كنند.(2) 🔹سپس اسب خود را به سوى حسین علیه السّلام راند (3) در حالى كه 🔘نیزه خود را وارونه و 🔘سپر خود را واژگون كرده بود و 🔘سرش را به خاطر خجالت از آل رسول پایین افكنده بود كه آنها را در این مكان بی آب و علف فرود آورده بود! 📣آنگاه صداى خود را بلند كرد: 😭«خدایا من به سوى تو بازگشتم، پس توبه مرا بپذیر، به تحقیق كه من قلوب اولیاء تو و فرزندان پیامبر تو را لرزاندم! 😭اى اباعبداللّه من توبه می‏كنم آیا توبه من پذیرفته است؟»(4) به پروردگار سوگند اگر می دانستم قضیه این چنین خواهد شد، نسبت به شما هیچ اقدامى نمی كردم (5) ✳️حسین علیه السّلام فرمود: 🔸آرى خداوند توبه تو را می‏پذیرد، (6) این كلام او را مسرور كرد و به حیات ابدى و نعمت دائمى یقین كرد. 🔻 اینجا قول هاتف برایش واضح شد، رو به حسین علیه السّلام كرد و گفت: ✳️هنگامى كه از كوفه خارج شدم صدائى شنیدم كه می‏گفت: اى حرّ بشارت باد تو را به بهشت، گفتم: واى بر حرّ و بشارت بهشت در حالى كه به جنگ پسر دختر پیامبر میرود. (7) 🔹حسین علیه السّلام فرمود: تو به خیر رسیدى و پاداش تو محفوظ است. این در حالى بود كه یك غلام ترك هم همراه حرّ بود. (8) --------------------------------------------------
(ع) حضرت زهرا(س) 🔹حر به امام حسین(ع)-بعد از مواجهه-گفت: بخدا قسم من از این نامه ‏ها و فرستادگانى كه تو میفرمائى خبرى ندارم. امام حسین به یكى از یاران خود كه او را عقبة- ابن سمعان میگفتند 🔸 فرمود: آن دو خورجینى را كه حاوى نامه ‏هاى این مردم است نزد من بیاور! 🔹وقتى آن دو خورجین را آورد امام علیه السّلام آن نامه‏ها را در مقابل حر ریخت. 🔸حر گفت: ما از آن افرادى نیستیم كه براى تو نامه نوشته‏ اند ما مأموریت داریم وقتى با تو ملاقات نمائیم از تو مفارقت ننمائیم تا تو را در كوفه نزد عبید اللَّه ببریم. 🔹امام حسین در جوابش فرمود: مرگ بتو از این آرزو نزدیك‏تر است. 🔸سپس امام حسین بیارانش فرمود: برخیزید و سوار شوید، آنان سوار شدند و در انتظار سوار شدن زنان ماندند. وقتى زنان سوار شدند امام علیه السّلام به اصحاب خود فرمود: 🔸برگردید! هنگامى كه خواستند بازگردند لشكر حر مانع شدند. امام حسین علیه السّلام به حر فرمود: ✳️ثكلتك امك ما ترید!؟ ✳️ یعنى: مادرت به عزایت بنشیند؛ چه منظورى دارى!؟ ✳️حر در جواب امام حسین گفت: والله اگر كسى از عرب، غیر از تو كه در چنین حالى هستى نام مادرم را می برد من نیز نام مادر او را میبردم و (میگفتم) مادرت برایت گریان شود. ولى بخدا قسم من راجع بنام مادر تو راهى ندارم جز اینكه نام او را بخوبى ببرم. 🔹امام حسین به حر فرمود: چه منظورى دارى؟ گفت: منظور من این است كه تو را نزد امیر عبید اللَّه ببرم. 🔸امام علیه السّلام فرمود: بخدا قسم كه من تابع تو نخواهم شد. 🔹حر گفت: بخدا قسم من هم تو را رها نخواهم كرد. سه مرتبه این مقاله بین آنان رد و بدل شد. موقعى كه گفتگوى ایشان بطول انجامید 🔸حر گفت: من مأمور نیستم با تو جنگ نمایم. فقط مأموریت من این است كه تو را وارد كوفه كنم، اكنون كه این مطلب را نمی‏پذیرى پس راهى را انتخاب كن كه نه داخل كوفه و نه وارد مدینه شوى و بدین وسیله مراعات انصاف شده باشد تا من نامه ‏اى براى ابن زیاد بنویسم. شاید خدا راهى پیش بیاورد و عافیت را نصیب من نماید كه من در امر تو مداخله ننمایم. اكنون از این طریق برو... -------------------------------------------------- @mobarz2 -------------------------------------------------- 📘 العین، السماوی،204 ،الحر بن یزید الریاحی علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
هرکه باشد با ادب پیش حسین آخرش روزی چُنان حر میشود 🏴
حُرّ پشیمان آمده ای بهترین آقا،ببخش... 🏴
(س) 🔹«محمد» و «عون» فرزندان عبدالله‌بن جعفر در حماسه عاشورا بودند. 🔸جعفر دو فرزند به نام عون یکى از حضرت زینب(س) و دیگرى از جُمانه داشته است. در این که کدام یک از آنها در کربلا شهید شده و مادرش کیست، میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد. دو پسر حضرت زینب(س) در حماسه عاشورا حضور داشتند و پس از رشادت‌های بسیار به شهادت رسیدند. 🔹چگونگی به شهادت رسیدن این دو فرزند رشید زینب کبری(س) و عبدالله بن جعفر[1] با استناد به دانشنامه 14 جلدی امام حسین(ع) در پی می‌آید. ✅محمّد بن عبدالله بن جعفر 🔹محمّد، یکى از فرزندان عبد الله بن جعفر طیّار است که در واقعه کربلا، شهید شد. مادر او، بر پایه گزارش منابع معتبر، خَوصا، دختر خَصَفة بن ثقیف بن ربیعه است.[2] بنا بر این، آنچه در برخى از منابع آمده که مادر وى زینب علیهاالسلام است،[3] ظاهرا صحیح نیست. نام او در زیارت هاى «ناحیه» و «رجبیّه»، آمده است. 🔸در «زیارت ناحیه» مى‌خوانیم: ▪️سلام بر محمّد بن عبد الله بن جعفر که شاهد جایگاه پدرش و پیرو برادرش و حافظ تن او بود! خدا، قاتل او عامر بن نَهشَل تمیمى را لعنت کند! 📚المناقب، ابن شهرآشوب: 🔹سپس محمّد بن عبدالله بن جعفر، به میدان پا نهاد و چنین مى‌خواند: 🔸{از ستم به ما، به خدا شکایت مى‌کنم از کارِ گروهى کور و پَست؛} 🔹{تغییر دهنده تعالیم قرآن و آیات محکم نازل شده تبیان} 🔸{و آشکار کننده کفر و طغیان.} آنگاه، 10 تن را کُشت و عامر بن نَهشَل تمیمى، او را کُشت. 📚تاریخ الطبرى به نقل از حُمَید بن مسلم اَزْدى: 🔹عامر بن نَهشَل تمیمى، به محمّد بن عبد الله بن جعفر بن ابى طالب، حمله بُرد و او را کُشت. 📚تاریخ الطبرى به نقل از هشام: 🔸محمّد بن عبد الله بن جعفر بن ابى طالب ـ که مادرش خوصا، دختر خَصَفة بن ثقیف بن ربیعة بن عائِذ بن حارث بن تیم الله بن ثَعلَبه، از بنى بکر بن وائِل بود ـ، به دست عامر بن نَهشَل تَیمى، کشته شد. 📚مقاتل الطالبیّین: 🔹مادر محمّد بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب، خوصا، دختر حَفصَة بن ثقیف بن ربیعه بود. ✅عَون بن عبدالله بن جعفر 🔹عَون، یکى دیگر از فرزندان عبد الله بن جعفر طیّار است که در واقعه کربلا، به شهادت رسید. 🔸گفتنى است که عبد الله بن جعفر، دو فرزند به نام «عون» داشته است. از این رو، یکى از آنها «عونِ اکبر» و دیگرى «عونِ اصغر» نامیده شده اند. مادر یکى از آنها زینب علیهاالسلام بوده و نام مادر دیگرى، جُمانه دختر مُسَیَّب، گزارش گردیده است. در این که کدام یک از آنها در کربلا شهید شده و مادرش کیست، میان مورّخان، اختلاف نظر وجود دارد. ابو الفرج اصفهانى، وى را عون اکبر و فرزند زینب علیهاالسلام مى داند و مى‌گوید که عون اصغر، در واقعه حَرّه [در مدینه] به شهادت رسیده است؛ امّا بیشتر منابع [4] عونِ شهید در کربلا را فرزند «جُمانه» مى‌دانند. 🔸نام وى در زیارت‌هاى «ناحیه» و «رجبیّه» آمده است. در «زیارت ناحیه مقدّسه» مى‌خوانیم: سلام بر عَون، پسر عبد الله، پسر جعفرِ پرواز کننده در بهشت ؛ آن هم پیمان ایمان، و همنشین بزرگان، و مُخلص براى [خداى] مهربان، و پیرو آیه ها و قرآن! خدا، قاتل او، عبد الله بن قُطبه نَبهانى را لعنت کند! 📚مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى: 🔸پس از محمّد بن عبد الله بن جعفر، عَون بن عبد الله بن جعفر بن ابى طالب به میدان آمد، در حالى که چنین مى خواند: ▪️{اگر مرا نمى شناسید، من فرزند جعفرم شهید راستى، شکُفته در باغ بهشت} ▪️{پرواز کننده در آن جا با دو بال سبز! و این، براى شرافت در میان مردم، بس است!} آن گاه، جنگید تا کشته شد. گفته شده که عبدالله بن قُطْبه، او را کُشت. 📚تاریخ الطبرى به نقل از هشام: 🔹عَون بن عبدالله بن جعفر بن ابى‌طالب، که مادرش جُمانه، دختر مُسیَّب بن نَجَبة بن ربیعة بن ریاح از قبیله بنى فَزاره بود. وى به دست عبد الله بن قُطْبه طایى نَبهانى، کشته شد. 📚تاریخ الطبرى به نقل از حُمَید بن مسلم اَزْدى: 🔹عبدالله بن قُطْبه طایى نَبهانى، به عَون بن عبد الله بن جعفر بن ابى‌طالب، حمله کرد و او را کُشت. 📚مقاتل الطالبیّین: 🔸 مادر عَون اکبر، فرزند عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب، زینبِ عقیله (خردمند) [5] دختر على بن ابى طالب علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام، دختر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است. 🔹مقصود سلیمان بن قَتّه در این شعر، اوست که: ▪️{و اگر مى‌گریى، بر عَون، برادرش ناله کن که در آنچه بر سرشان مى آید، فرو گذارنده نیست} ▪️{به جانم سوگند که مصیبتت در نزدیکان توست! پس بر این مصیبت طولانى گریه کن} ... 🔹از حُمَید بن مسلم، نقل شده است که: عبداللّه بن قُطْنه تَیهانى، عون بن عبد اللّه بن جعفر را کُشت. 📚تاریخ الطبرى به نقل از ابو کَنود عبد الرحمان بن عُبَید: 🔹هنگامی که عبدالله‌بن جعفر از کشته‌شدن دو پسرش همراه حسین(ع) خبر یافت و مردم برای تسلیت به حضورش می‌آمدند، یکی
مسیر مؤمنانه
✅ #شهادت‌_فرزندان_زینب_کبری (س) 🔹«محمد» و «عون» فرزندان عبدالله‌بن جعفر در حماسه عاشورا بودند. 🔸جع
از وابستگانش ـ که فکر نمى‌کنم کسى جز ابو لَسْلاس باشد ـ گفت: مصیبتى که دیده‌ایم، از جانب حسین به ما رسیده است! 🔸عبد‌الله بن جعفر، او را با کفشش زد و سپس گفت: اى پسر زنِ بدبو! آیا به حسین، چنین مى‌گویى؟ ✳️به خدا سوگند، اگر در کنارش حاضر مى بودم، دوست مى‌داشتم که از او جدا نشوم تا همراهش کشته شوم! به خدا سوگند، آنچه دلم را به از فدا شدن دو پسرم راضى و مصیبت آن دو را بر من، سبُک مى کند، این است که در راه از خود گذشتگى براى برادر و پسرعمویم [حسین علیه السلام] و پایدارى در کنار او، کشته شده‌اند! 🔹سپس به همنشینانش رو کرد و گفت: خدا را بر شهادت حسین علیه السلام مى‌ستایم که اگر نتوانستم با دستانم حسین علیه السلام را یارى کنم، دو پسرم، او را یارى دادند. ---------------------------------------------- 🔻پی‌نوشت‌ها: 🔻1.ابو عبد الله جعفر بن ابى طالب بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف، ده سال از على بن ابى طالب بزرگ تر بود و پس از او مسلمان شد و آیاتى چند از قرآن کریم، در باره او نازل شده است. در حدیث نبوى آمده که: او شبیه‌ترین خلق و خو و شمایل را به پیامبر خدا داشت و جزو مهاجران نخستین به سرزمین حبشه بود و از آن جا به هنگام فتح خیبر بر پیامبر خدا در آمد و سپس در جنگ موته، در سال هشتم هجرى شرکت جُست و به شهادت رسید. از پیامبر روایت شده که فرمود: «او دو بال رنگین دارد که با آنها در بهشت، پرواز مى‌کند». از این رو، به «ذو الجناحین (صاحب دو بال)» یا «طیّار (پرواز کننده)»، مشهور شده است. روایات فراوانى در فضیلت او رسیده که در کتاب هاى حدیثى شیعه و اهل سنّت، نقل شده است. 🔻2.در برخى نقل‌ها مادرِ وى را «اُمّ ولد (کنیز)» گفته‌اند. 🔻3.مانند کامل بهایى و أعیان الشیعة که مادر محمّد را زینب کبرى گفته‌‌اند. 🔻4. مانند تاریخ الطبرى و الکامل فى التاریخ و انساب الأشراف و الثقات لابن حبّان و المجدىّ. 🔻5. از القاب مشهور زینب(س) «عَقیله (خردمند)» و «عَقیله بنى هاشم» است. -------------------------------------------------- علیه السلام سلام الله علیها ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
کربلا بال گشا قافله شاه رسید «س» از راه رسید ....
مسیر مؤمنانه
.🥀🥀🍃🥀🥀🍃🥀🥀🍃 #افزایش_ظرفیت_روحی ۶ 🔶در ادامهء مطالب قبلی، تا اینجا گفتیم که آدم باید سعی کنه که توی
🥀🥀🍃🥀🥀🍃🥀🥀🍃 ۷ 🔶 در مورد افزایش قدرت روحی باید به یه نکته خیلی مهمّ توجّه کرد: ✅ واقعاً مهمترین کاری که ما باید در دنیا انجام بدیم همینه. این که "ظرفیت خودمون رو برای لذّت بردن از خداوند متعال بیشتر کنیم". یه سؤال؟ 🔹 مگه قرار نیست که خدا ما رو آخرش به بهشت ببره؟ خب چرا ما رو همون اول داخل بهشت خلق نکرد؟ که نخوایم انقدر توی دنیا رنج بکشیم؟🤔 👈🏼 تنها علّتش اینه که ظرفیت انسان برای لذّت بردن از پروردگار پایین هست و اگه بخواد ظرفیتش بالا بره هیچ راهی نیست جز اینکه در دنیا قرار بگیره و با مبارزه با نفس هایی که میکنه قدرت روحیش رو بالا ببره💥 👈🏼 تا در قیامت بتونه در بالاترین سطح ممکن از وجود و زیبایی های پروردگار عالم لذّت ببره.💕🌷 ما مثل ظرف های کوچکی هستیم که اگه بخوان توش یه دریا آب بریزن باید اوّل بزرگش کنند... و بزرگ شدن انسان هم زمانی صورت میگیره که طبق برنامه پروردگار حکیمش با علاقه های سطحی خودش مخالفت کنه و سراغ دوست داشتنی های عمیق ترش بره. 🔵 بنابراین دقّت کنید که سطح بحث افزایش قدرت روحی خیلی بالاتر از این حرفاست و هدف ما از این بحث در واقع رسیدن به اصلی ترین هدف خلقت ماست. ان شالله که با جدیّت و تلاش بیشتر بتونیم طبق برنامه دین، ظرفیت روحی خودمون رو افزایش بدیم...🌹
مسیر مؤمنانه
✅#بهشت 🔹#دومین_روضه 🔸#مجلس_دوم_در_بهشت مرثيه‌خوان حوريه و مستمع پيغمبر (صلي الله عليه و آله) خدا
🔹 🔸 ، مرثيه‌خوان جبرئيل و مستمع پيغمبر (صلي الله عليه و آله) و حورالعين بودند چنانكه روايت شده است كه چون حضرت امام حسن (عليه‌السلام) مشرف بر موت گرديد و زهر در بدنش سرايت نمود و رنگش سبز شد حسين (عليه‌السلام) عرض كرد: برادر چه مي‌شود رنگ تو را كه چنين سبز شده؟ حضرت گريست و فرمود: اي برادر حديث جدم در حق من و تو درست است پس او را در بغل گرفت و هر دو گريستند، آنگاه سؤال نمود كه چه بوده است حديث جدت؟ فرمود: خبر داد مرا كه چون در شب معراج داخل بهشت شدم ديدم دو قصر بسيار بلند نزديك هم به يك شكل واقعند، ولي يكي زبرجد سبز و ديگري از ياقوت سرخ است، از جبرئيل سؤال كردم كه اينها از كيست؟ گفت: يكي از حسن (عليه‌السلام) و ديگري از حسين (عليه‌السلام) گفتم: چرا هر دو به يك رنگ نيست؟ جبرئيل ساكت شد، گفتم: چرا تكلم نمي‌كني؟ گفت: از تو حيا مي‌كنم، پس گفتم تو را به حق قسم مي‌دهم بگو، گفت: اما سبزي قصر حسن (عليه‌السلام) پس به آن سبب است كه او را به زهر شهيد مي‌كنند و رنگش سبز مي‌شود، اما سرخي قصر حسين (عليه‌السلام) پس به سبب آن است كه او را مي‌كشند و رنگش از خون سرخ مي‌شود، پس پيغمبر (صلي الله عليه و آله) و جبرئيل هر دو گريستند، و صداي صيحه و شيون از حاضرين بلند شد. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
هر روز یک صفحه با کلام حق
۳. خداوند، مراقب انسان‏ «عَمِيَتْ عَيْنٌ لاَ تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً». امام حسين (ع) فرمود: «چشمى كه تو را مراقب خويش نبيند، كور است». (بحار الانوار، ج ۹۵ ص ۲۲۶ ح۳ )  
الكريمُ يَشكُرُ القَليلَ ، و اللَّئيمُ يَكفُرُ الجَزيلَ .حديث امام على عليه السلام : بزرگوار از اندك [احسان ]سپاسگزارى مى كند و فرومايه، از بسيار [هم ]ناسپاسى مى كند.
✨ ✅ داشته های مؤمن حقیقی ✍امام صادق (ع) فرموده اند ،مؤمن واقعى لازم است که چهار چیز داشته باشد: 1_خانه وسیع. 2_سواری خوب. 3_لباس زیبا. 4_چراغ پر نور 👈یکی از افراد حاضر از ایشان پرسید ما که توانایی فراهم کردن این امکانات را نداریم چه کار کنیم؟ حضرت (ع) فرمودند، این حدیث علاوه بر معنای ظاهری،دارای معنای باطنی و پنهان نیز میباشد: 1_منظور از خانه وسیع، صبر است که بیان گر ‌ روح بزرگ است. 2_ منظور از مرکب خوب، عقل است. 3_منظور از لباس زیبا، حیا است. 4_و چراغ پر نور، همان علم و دانش است که ثمره آن بندگی است. 📚اصول کافی،
31.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارسالی از اعضا محترم کانال بنام : و انت المفزع فی الملمات
📚 کتاب غم نامه کربلا 🌎ترجمه کتاب لهوف ❇️ اثر عالم بزرگ مرحوم سیدبن طاووس (اعلی الله مقامه الشریف) تقدیم به شما عزیزان اهل مطالعه
هدایت شده از مسیر مؤمنانه
مسیر مؤمنانه
✅سفير امام، زمينه‌ساز قيام 🔻 4⃣ 🔹«قيس بن مسهر» فرزند «خالد بن جندب» پسر «منقذ بن عمرو» از قبيله «صيدا» بود كه همان بني‌اسد مي‌باشد.(۱) قيس مردي شجاع، شريف و خالص در محبت به اهل بيت عليهم‌السلام بوده است . 🔸حركت قيس به سوي امام حسين ▪️«ابومخنف » گزارش كرده كه بعد از مرگ معاويه، شيعيان در منزل «سليمان بن صرد خزاعي رضي الله عنه» اجتماع كردند. در نتيجه نامه‌اي براي امام حسين عليه‌السلام نوشتند و حضرت را براي بيعت دعوت كردند. نامه توسط «عبدالله بن سبع» و «عبدالله بن وال» به امام ارسال شد. دو روزي نگذشت كه نامه ديگري به حضرت نوشتند و آن را توسط «قيس بن مسهر صيداوي» و «عبدالرحمن بن عبدالله ارحبي » ارسال داشتند. دو روز ديگر تحمل كردند و نامه‌اي نوشتند و توسط «سعيد بن عبدالله» و «هاني بن هاني» به دست امام رساندند. نامه، چنين بود: ▫️«به حسين بن علي عليه‌السلام از طرف شيعيان مؤمن، اما بعد، پس شتاب كن كه مردم در انتظار شمايند. رأي آنها تنها به شماست، پس عجله كن والسلام».(۲)  ▪️پس از اين نامه، امام حسين عليه‌السلام مسلم بن عقيل را فراخواند و ايشان را به كوفه روانه ساخت. همراه مسلم، «قيس بن مسهر» و «عبدالرحمن ارحبي» را فرستاد . داستان «بطن جنت» را پيش از اين در بخش حركت مسلم به كوفه بيان كرده‌ايم . پس از آن بود كه مسلم، قيس را با نامه‌اي كه حاكي از وضع خود بود به خدمت امام حسين عليه‌السلام فرستاد. قيس نامه را به امام و پاسخ آن را به مسلم رسانيد و خود همراه او به كوفه رفت . ▫️ابومخنف گزارش كرده كه وقتي مسلم ديد مردم با او در كوفه درباره امام حسين عليه‌السلام بيعت كردند؛ نامه‌اي را كه گوياي وضع كوفه و مردم بود به امام حسين عليه‌السلام نوشت. مسلم آن نامه را توسط قيس و ياران او «عباس شاكري» و «شوذب» كه غلامش بود به مكه فرستاد تا به خدمت امام عليه‌السلام برسد . آنان نامه را در مكه به خدمت امام رسانيدند و ملازم امام شدند تا با آن حضرت از مكه به كربلا آمدند(۳ ). ابومخنف مي‌گويد: كه وقتي امام به «حاجز» رسيد، نامه‌اي به كوفه براي مسلم و شيعيان كوفه نگاشتند و توسط قيس آن را ارسال فرمودند. اما «حصين بن تميم» قيس را دستگير كرد. اين واقعه پس از شهادت حضرت مسلم بود كه عبيدالله سواران سپاه كوفه را منظم كرده بود، به گونه‌اي كه بين «خفان» تا «قادسيه»، و «قطقطانه » تا «لعلع» را پوشش دهند . 📝نامه امام به اهل كوفه 🔹نامه امام اين‌گونه بود : ▪️«از حسين بن علي به برادران مؤمن و مسلمانش، سلام عليكم. پس من شكر خدا مي‌گويم، همان معبودي كه هيچ خدايي جز او نيست. اما بعد؛ نامه مسلم به من رسيد كه در آن مرا از حسن نظر شما خبردار ساخته بود و اين كه همگي بر ياري ما و طلب حق ما اجتماع كرده‌ايد. پس از خداوند متعال مي‌خواهم كه براي ما خوبي بخواهد و به شما پاداشي نيكو عنايت فرمايد. ✳️از مكه روز سه شنبه هشتم ذي حجة - روز ترويه - به سوي شما حركت كرده‌ام، پس هنگامي كه فرستاده‌ام به شما رسيد، همگي به او در كارها مراجعه و در اين امر تلاش كنيد. پس من در همین روزها به سوي شما - ان شاء الله - مي‌آيم. سلام و رحمت خدا و بركاتش بر شما باد»(۴ )
مسیر مؤمنانه
✅سفير امام، زمينه‌ساز قيام 🔻 #قيس_بن_مسهر_صيداوي 4⃣ 🔹«قيس بن مسهر» فرزند «خالد بن جندب» پسر «منقذ
🔴شهادت قيس بن مسهر 🔹در تاريخ آمده وقتي كه «حصين»، «قيس» را دستگير كرد، او را به سوي عبيدالله فرستاد. ▪️پس عبيدالله از نامه سراغ گرفت، ▫️قيس گفت: «آن را پاره كرده‌ام ». ▪️ ابن‌زياد پرسيد: «چرا؟» ▫️قيس گفت: «براي اين كه نداني در آن چيست». ▪️ابن‌زياد گفت: «اگر به من خبر نمي‌دهي، پس بالاي منبر برو و آن بسيار دروغگو پسر كذاب را لعنت كن». منظور او امام حسين عليه‌السلام بود. پس از آن، قيس بر فراز منبر رفت و گفت : «اي مردم، به درستي كه حسين بن علي بهترين خلق خداست و او پسر فاطمه دختر رسول خداست و من فرستاده او به سوي شما هستم. البته از او در حاجر جدا شده‌ام، پس او را اجابت كنيد ». سپس به عبيدالله بن زياد و پدرش لعنت فرستاد و بر اميرمؤمنان عليه‌السلام درود فرستاد. پس از آن، ابن‌زياد دستور داد او را به بالاي دارالاماره بردند و او را از فراز آنجا به زمين پرتاب كنند. اندام مطهر قيس شكسته شد و جان داد(۵ ). 🔵خبر شهادت قيس بن امام 🔻پس از شهادت قيس، ✳️عده‌اي آماده پيوستن به امام شدند. طبري گويد: هنگامي كه امام حسين عليه‌السلام به «عذيب الهجانات» رسيده بود و حر مانع راه امام شده بود، چهار نفر به راهبري «طرماح بن عدي طائي» و در همجواري «نافع مرادي» به امام حسين عليه‌السلام ملحق شدند. پس از آن حسين عليه‌السلام از مردم و فرستاده خود پرسيد. آنها هم وضع مردم را به اطلاع امام رسانيدند. و سپس پرسيدند: «منظورتان از  فرستاده كيست؟» آن حضرت فرمود: «قيس » ، «مجمع عائذي» گزارش داد: «حصين او را دستگير كرد و نزد ابن‌زياد فرستاد . ابن‌زياد او را امر كرد كه شما و پدرتان را لعنت كند. اما او بر شما و پدرتان درود فرستاد و ابن‌زياد و پدرش را لعنت كرد، و ما را به ياري شما فراخواند و خبر داد كه شما در راه هستيد. ابن‌زياد پس آن دستور را داد كه او را از بالاي دارالاماره به پايين پرتاب كنند». اشك در چشمان حسين عليه‌السلام حلقه زد و فرمود : ⚫️«فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر » ( ۶) ؛  ⚪️پس برخي از آنان جان دادند و بعضي از آنها در انتظارند، خداوندا، بهشت را براي ما و آنها منزل قرار ده و ما و آنها را مستحق رحمتت فرما، و ما را به آن چه دوست داري، نائل فرما »( ۷ ).  ------------------------- 📚پی نوشت‌ها :  ( ۱ ) براي اطلاع بيشتر براي نسل ايشان درباره نسل ايشان ر ك: ابصار العين، ص ۱۱۲ . ( ۲ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۲۵۲-۲۵۳. «للحسين بن علي عليه‌السلام من شيعته من المومنين. اما بعد؛ فحيهلا، فان الناس ينتظرونك، لا رأي لهم في غرتك، فالعجل، العجل، والسلام ». ( ۳ ) ابصار العين، ص ۱۱۲ . ( ۴ ) «من الحسين بن علي الي اخوانه من المومنين و المسلمين؛ سلام عليكم، فاني احمد عليكم الله الذي لا اله الا هو، اما بعد؛ فان كتاب مسلم جائني يخبرني فيه بحسن رأيكم و اجتماع ملئكم علي نصرنا و الطلب بحقنا. فسألت الله ان يحسن لنا الصنع، و ان يثبكم علي ذلك احسن الاجر، و قد شخصت اليكم من مكة يوم الثلاثاء لثمان مضين من ذي الحجة يوم التروية، فاذا قدم رسولي عليكم فانكمشوا في امركم و جدوا. فاني قادم عليكم في ايامي هذه. انشاء الله و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته». تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۵۳ . ( ۵ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۹۵؛ ابصار العين، ص۱۱۲ . ( ۶ ) احزاب، آيه ۲۳ . ( ۷ ) قال عليه‌السلام: «(فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر). اللهم اجعل لنا و لهم الجنة منزلا، و اجمع بيننا و بينهم في مستقر رحمتك، و رغائب مذخور ثوابك». تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۹۵؛ ابصار العين، ص ۱۱۳-۱۱۴ .
👇🏻 علیه السلام 🔻وای بر تو ! عموی مرا میکشی؟ 🔹.... فَلَبثُوا هُنَیْئَةً ثُمَّ عَادُوا إِلَیْهِ وَ أَحَاطُوا بهِ فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْد النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّی وَقَفَ إِلَی جَنْب الْحُسَیْنِ علیه السلام فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بنْتُ عَلِیٍّ لِتَحْبسَهُ فَأَبَی وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدیداً فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَی بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ وَ قِیلَ حَرْمَلَةُ بْنُ کَاهِلٍ إِلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام بالسَّیْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبیثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بیَدهِ فَأَطَنَّهَا إِلَی الْجِلْد فَإِذَا هِیَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَی الْغُلَامُ یَا أُمَّاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبرْ عَلَی مَا نَزَلَ بکَ وَ احْتَسبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. قَالَ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ کَاهِلٍ بسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فِی حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ. ________________ 🔻 ... لشکر اندکی‏ دست از جنگ با امام حسین علیه السلام برداشتند و سپس بازگشته و اطراف امام حسین را گرفتند، عبد اللَّه بن حسن بن علی که بچّه‏ ای نابالغ بود از ✳️خیمه زنان بیرون آمد و می دوید تا در کنار امام حسین ایستاد. 🔹زینب دختر علی خود را به او رساند تا او را از آمدن باز بدارد ولی او حاضر نشد و سخت خودداری کرد و گفت: ▪️نه به خدا از عمویم جدا نشوم. بحر بن کعب (و بعضی گفته‏ اند حرملة بن کاهل بود) نزدیک شد که بر امام حسین علیه السلام شمشیر بزند؛ ▪️پسر بچّه گفت: وای بر تو ای فرزند زن ناپاک! عموی مرا می کشی؟ 😭او شمشیر را فرود آورد پسرک دست خود را جلوی شمشیر داد دست او را تا پوست برید و از پوست آویزان شد 😭پسرک صدا زد: مادر... 🔸 حسین علیه السّلام پسر را گرفت و به سینه چسپانید و فرمود: فرزند برادر! بر آنچه به تو رسید صبر کن و در این سختی از خداوند طلب خیر کن که خداوند تو را به نزد پدران شایسته‏ ات خواهد برد. 🔹راوی گفت: حرملة بن کاهل تیری انداخت و گلوی پسر را که در آغوش عمویش بود گوش تا گوش درید... 📚 ، سید بن طاووس، ص 119 علیه السلام