eitaa logo
مبصر
1.4هزار دنبال‌کننده
46هزار عکس
24.8هزار ویدیو
132 فایل
پاتوق اهل بصیرت و صبر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺اما و اگر آتش‌بس لبنان! . ...در صورت موافقت نهایی نتانیاهو با توافق آتش‌بس، باید دید علت چیست؟ انعقاد این توافق قبل از تحلیف ترامپ به احتمال زیاد معطوف به موافقت او است. جدا از عوامل خارجی چون تمایل ترامپ و فشار جدی دولت بایدن، اما عوامل داخلی اسرائیل نیز نقش پررنگی داشته است. اخیرا گزارش‌های متعددی در رسانه‌های اسرائیلی مبنی بر کمبود نیرو و تحمل‌ناپذیر شدن وضعیت برای اسرائیل در سایه فلج شدن شمال تا نزدیکی مرکز آن به علت تشدید حملات موشکی و آواره شدن دهها هزار اسرائیلی دیگر منتشر شد؛ به نحوی که بنا بر نظرسنجی معتبر جمعه گذشته معاریو، حامیان تداوم جنگ لبنان از 70 درصد به 43 درصد کاهش یافته است. واقعیت هم این است که هر چه بیشتر از جنگ لبنان گذشت، دستاوردها و پیروزی‌های تاکتیکی اسرائیل با ترورها و ضربات سنگین روزهای نخست به حزب‌الله کمرنگ‌تر شد و این بیم وجود داشت که با ادامه جنگ پس از بازیابی حزب‌الله توان فرماندهی و نظامی خود، وضعیت دیگری شکل گیرد که آن دستاوردها کلا به محاق رود و پایان جنگ جز با پذیرش شرط توقف جنگ غزه میسر نباشد و دیگر توافق کنونی منتفی شود. در کنار عوامل بالا نیز برخی ناظران در منطقه معتقدند که توقف موقت جنگ لبنان ممکن است پیش‌درآمدی برای حملات شدید در سوریه و عراق و یا اقدامی علیه ایران باشد. اما در مقابل نیز فعلا به نظر می‌رسد که حزب‌الله به دلایل متعددی از جمله بحران داخلی لبنان، بیم از تخریب گسترده‌تر و شکل‌گیری وضعیتی شبیه غزه در آتش‌بس موقت از مهم‌ترین شرط خود یعنی توقف جنگ در غزه دست کشیده است. پس از اعلام توافق احتمالی، جنگ روایت‌ها شروع خواهد شد؛ از یک طرف، دولت نتانیاهو توافق سیاسی را مکمل جنگ برای تحقق اهداف آن و همچنین جداسازی جبهه لبنان از غزه را پیروزی خود و شکست حزب‌الله معرفی خواهد کرد و بر دستاوردهایی نیز چون ترور رهبران و فرماندهان آن متمرکز خواهد شد. از دیگر سو نیز حزب‌الله از شکست جنگ اسراییل در تحقق اهدافش و مجبور شدن آن به توافق برای بازگشت آوارگان خواهد گفت. البته بازگشت آوارگان اسرائیلی به شهرک‌هایشان تقریبا کف اهداف نتانیاهو بود و فراتر از آن از تغییر خاورمیانه از لبنان سخن می‌گفت. اما اعلام توافق آتش‌بس منهای غزه، تبعات خاص خود را برای حزب‌الله در سایه پافشاری قبلی بر شرط توقف جنگ غزه به دنبال دارد. فارغ از بهره‌برداری نتانیاهو از آن، اما این مساله مستمسک مخالفان حزب‌الله در لبنان و منطقه نیز قرار گرفته و بر تصویر شکست جنگ در تحقق اهداف از طریق نظامی سایه سنگینی می‌افکند. از هم اکنون هم برخی در لبنان و منطقه، این پرسش را مطرح می‌کنند که با پذیرش توافقی منهای غزه، چرا اساسا به نفع آن ورود کرد و این جنگ به راه افتاد؟ البته برخی منابع نزدیک به حزب می‌گویند که قرار نبود دفاع از غزه به جنگی علیه خود لبنان منجر شود و حزب‌الله به عنوان جبهه پشتیبان ورود کرد؛ اما وقتی جنگ علیه خود لبنان به راه افتاد، توقف آن اولویت پیدا کرد. همچنین پذیرش آتش‌بس را صرفا تاکتیکی برای تجدید قوا می‌دانند و معتقد هستند که دوام نخواهد آورد. ناگفته نماند که خمیرمایه توافق، اجرای قطعنامه 1701 است؛ اما بعید است که این بار در اجرای آن به مدل 2006 که صرفا بند مربوط به توقف جنگ اجرایی شد، بسنده شود و به احتمال زیاد کمیته نظارت به ریاست آمریکا تلاش کند که بندهای دیگر قطعنامه از جمله خروج حزب‌الله از جنوب لیتانی یکجانبه اجرا شود. در این زمینه هم بعید نیست که تلاش شود ارتش لبنان در مقابل حزب‌الله قرار گیرد. اما در عین حال، این آتش‌بس فعلا به معنای پایان جنگ نیست و غالب ناظران در منطقه چندان به دوام آن و توافق نهایی در طول آتش‌بس موقت خوش‌بین نبوده و معتقد هستند که احتمال شکست آن بیشتر است. 🇮🇷 eitaa.com/Mobser 🇮🇷 🇮🇷 @MobserChannel 🇮🇷
🔺ایران و آمریکا؛ سرانجام چه می‌شود؟! در سیاست تهدید و تطمیع ترامپ در قبال ایران چاشنی تهدید و عصا غلیظ‌‌‌تر است و می‌توان گفت که تقریبا به استثنای مواردی نادر در حدود پنج دهه گذشته، هیچ دوره‌ای از روابط تنش‌آلود فیمابین شاهد کاربست چنین تهدیدهای آشکاری به توسل به زور و حمله نظامی نبوده است. این ادبیات نظامی آمریکا با افزایش تحرکات در پایگاه دیه‌گو گارسیا در اقیانوس هند و همچنین پایگاه‌های آن در منطقه خلیج فارس قرین است. بنابراین پرسش کانونی این روزها این است که بالاخره تنش ایران و آمریکا و اسرائیل در دوره دوم ترامپ به درگیری نظامی می‌انجامد و تعیین تکلیف می‌شود یا ممکن است که به یک توافق ختم شود. تهران به نظر می‌رسد ضمن جدی تلقی کردن تهدیدها به دنبال کنترل و مدیریت این تنش نسبتا بی‌سابقه از طریق ترکیبی از تاکتیک‌های متفاوت است و به احتمال زیاد رونمایی از شهرهای موشکی، بازدید از تنگه هرمز و اقدامات نظامی دیگری را با هدف تاثیر گذاشتن بر محاسبات طرف‌های مقابل دنبال کرده است. کما این که نوع تعامل ایران با نامه ترامپ و دادن پاسخ رسمی به آن، همچنین برداشتن پرچم آمریکا از زمین ورودی شهر جدید موشکی، باز گذاشتن مسیر گفتگوی غیرمستقیم پس از مخالفت با مذاکره مستقیم، بخشی از تاکتیک‌های تهران برای مدیریت تنش است. در مقابل به نظر می‌رسد که ترامپ و تیمش خیلی عجله دارند و حل و فصل سریع پرونده ایران را بخشی از تلاش خود برای «احیای ابهت و عظمت» آمریکا در جهان و خاورمیانه می‌دانند. در این راستا، گویا سرّ مهار و تاثیرگذاری بیشتر بر دیگر بازیگران منطقه از عربستان و ترکیه، تضمین امنیت و ادغام اسرائیل در نظم منطقه‌ای و پیشبرد «پیمان ابراهام» را در نتیجه‌بخش کردن سریع سیاست فشار حداکثری در قبال تهران جستجو می‌کنند. اما آیا سرانجام این فشار حداکثری در سایه تهدیدهای فزاینده مبنی بر کاربرد گزینه نظامی به درگیری نظامی و جنگ ختم می‌شود؟ در پاسخ به این پرسش، جمع‌بندی نگارنده این است که جنگ به معنای یک جنگ متعارف و گسترده بعید است و آنچه بیشتر مطرح است حمله به تاسیسات هسته‌ای و نظامی ایران است؛ این حمله هم که البته نوعی جنگ با اهداف محدود است، زمانی اتفاق می‌افتد که ترامپ و تیم کاری او به این جمع‌بندی برسند که این کار بدون وقوع جنگی پرهزینه در منطقه امکان‌پذیر است. در واقع همان ادراکی که ترامپ را به سمت صدور دستور ترور بلندپایه‌ترین مقام نظامی ایرانی کشاند، اگر درباره حمله بی‌هزینه به تاسیسات هسته‌ای نیز شکل بگیرد، اقدام خواهد کرد؛ چه خود آمریکا اقدام کند چه اسرائیل را به دلایلی پیش بفرستد. در حال حاضر ظاهرا ترامپ بیشتر به تهدید به کاربرد زور تمرکز دارد تا استفاده از آن و می‌خواهد تحت فشار این فضا مذاکره و توافقی دستکم درباره برنامه هسته‌ای شکل بگیرد که همان نتیجه حمله احتمالی به تاسیسات هسته‌ای را در پی داشته باشد. بازی در لبه پرتگاه جنگ یک شیوه مذاکراتی ترامپ است که با طرح حداکثر خواسته‌ها در کنار وارد کردن حداکثر فشارهای سیاسی و اقتصادی در بستر فضایی نظامی از جمله بستن کامل منافذ صادراتی ایرانی و در راس آن‌ها صفر کردن صادرات نفت و چه بسا گسیل داشتن تجهیزات جنگی به منطقه در نهایت توافق و معامله‌ای را رقم بزند که در آن دست بالا را داشته باشد و لو این که به کلیه خواسته‌ها هم نرسد. اما همین بازی در لبه پرتگاه جنگ هزینه‌های سنگینی برای ایران در ابعاد اقتصادی و اجتماعی دارد و محصول بارز آن رکورد شکنی‌های پی‌درپی دلار در این روزها و به تبع آن قهقرای تصاعدی وضعیت معیشتی است. در کنار آن هم بعید نیست که فشارهای چندلایه با حملات غیر علنی محدود و حوادثی امنیتی در ماه‌های پیش‌رو همراه شود؛ چنین اتفاقاتی هم اهداف متعددی را دنبال می‌کند، از پیشرانی نظامی امنیتی برای شروع مذاکرات و رسیدن به توافق تا سنجش واکنش تهران و برنامه‌ریزی برای تحرکات نظامی تدریجی مبتنی بر آن. اما در این میان دو متغیر در ماه‌های آتی سلبا و ایجابا بر ماهیت سیاست ترامپ در قبال ایران تاثیر جدی دارد؛ نخست تحولات داخلی اسرائیل و ماندن و نماندن نتانیاهو در قدرت در سایه بی‌سابقه‌ترین بحران سیاسی و قانونی داخلی و دوم سرنوشت جنگ اوکراین در جهت انعقاد یک قرارداد صلح یا تداوم جنگ. ورود جدی پوتین به وساطت میان آمریکا و ایران با پایان این جنگ گره خورده است. در عین حال، اكنون چند کانال‌ در این رابطه فعال هستند و پیغام پسغام‌ها را رد و بدل می‌کنند؛ اما هنوز مذاکره غیرمستقیم جدی شکل نگرفته است و باید دید سرانجام دیپلماسی نامه به کجا ختم می‌شود. فعلا که بعید است این نوع دیپلماسی و مذاکره غیر مستقیم به گشایشی جدی منجر شود. 🇮🇷 eitaa.com/Mobser 🇮🇷 🇮🇷 @MobserChannel 🇮🇷