گر قسمت ما باده و گر خون جگر بود
ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم
#صائب_تبریزی
#مبتلا
به حرفِ عشق دلِ داغدارِ من زنده است
که آتش آب حیات است جانِ سوخته را
#صائب_تبریزی
#مبتلا
گر قسمت ما باده و گر خونِ جگر بود
ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم
#صائب_تبریزی
#مبتلا
لب نهادم به لب یار و سپردم جان را
تا به امروز بدین مرگ،نمردهست کسی
#صائب_تبریزی
#مبتلا
چینِ ابرو را چه در آزار ما سر داده ای؟
غیرِ آهِ بی اثر دیگر چه از ما سر زده است؟
#صائب_تبریزی
#مبتلا
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پُرست از تو و خالی است جای تو
#صائب_تبریزی
#مبتلا
به دیگران سپر انداختن بود کارت
رسد چو نوبت ما تیر در کمان داری
#صائب_تبریزی
#مبتلا
ز خال گوشه ی ابروی یار می ترسم
از این ستاره ی دنباله دار می ترسم
#صائب_تبريزی
#مبتلا
هر که از دامنِ او دستِ مرا کوته کرد
دارم امید که دستش به گریبان نرسد
#صائب_تبريزى
#مبتلا
مبتلا...
تاج شاهنشاهی اشعار من چشمان توست #آرش_مهدیپور #مبتلا
💔
از دلِ من چه به جا مانده که بازآمدهای؟!
#صائب_تبریزی
رتبه می خواهی چو خورشید از خلایق دور باش
سایه از هم راهی مردم به خاک افتاده است
#صائب_تبریزی
#مبتلا
بیساقی و شراب ، غم از دل نمیرود
این درد را طبیب یکی و دوا یکی است
#صائب_تبریزی
#مبتلا