💢"ماجرای فتح بزرگ فاتح"/ عملیات ملیحه به فرماندهی شهید فاتح
ملیحه شهرکی در حومه دمشق که در آن زمان محل تجمع بسیاری از تکفیریها بود و تهدید جدی برای حرم محسوب می شد.
برای فتح و باز پس گیری این شهرک نیروهای مقاومت بارها تلاش کرده بودند اما وقتی کمی جلو میرفتند با پاتک سنگین دشمن مواجه میشدند و ناچار به عقب نشینی بودند.
در نهایت فتح این محله به فاطمیون واگذار شد. چون در آن زمان ابوحامد (فرمانده فاطمیون) و دیگر فرماندهان در محور لاذقیه مشغول بودند، فرماندهی عملیات این شهرک به شهید فاتح واگذار شد.
ما با چند گروهان این عملیات را آغاز و شروع به پیشروی کردیم. در نهایت توانستیم چند خانه ویلایی جلو برویم و همانجا بمانیم تا خط را تثبیت کنیم.
وقتی شب شد حدود ساعت 9 بود که صدای وحشتناکی از طرف دشمن شنیدیم.
(ترفند دشمن این بود که صدای چند صد نفر را که الله اکبر فریاد میزدند را ضبط میکردند و بعد با بلندگو آنرا پخش میکردند)
با این صدای وحشتناک که فکر کردیم هزار نفر به ما حمله کرده شروع به مقاومت کردیم. تا حدود چند ساعت طول کشید و حجم آتش علیه ما بسیار زیاد بود. اما بچهها عقب نشینی نکردند و دشمن هم ناچار شد که از حمله دست بکشد.
فردایش که در خط بودیم مطلع شدیم که رسانههای وابسته به دشمن از اینکه نتوانسته بودند شهرک ملیحه را پس بگیرند متعجب شده بودند و گفته بودند که این چه گروه جدیدی هست که ما هر چه حمله کردیم نتوانستیم شهر را پس بگیریم.
خلاصه ما آنجا با فرماندهی و تدبیر شهید فاتح نوبت به نوبت و خانه به خانه پیش رفتیم.
در یک جایی که در خط بودیم مهمات کم آوردیم و من بیسیم زدم که فورا مهمات لازم داریم. بعد از چند ساعت دیدم که مردی با کیسه مهمات بر دوشش به سمت ما میآید. کمی که جلو آمد فهمیدم فاتح است! سریع به طرفش رفتم و مهمات را گرفتم که حتی دیدم شانه فاتح بخاطر حمل مهمات که از عقبه آورده بود زخم شده بود
در آنجا بود که من واقعا لیاقت فرماندهی را در شهید فاتح دیدم.
پس از پیشروی در شهرک ملیحه ما توانستیم آنجا را فتح کنیم و پایگاه اصلی تروریستها را تصرف کنیم که باعث شد خطر جدی برای حرم حضرت زینب(س) رفع و همچنین امنیت جاده فرودگاه دمشق هم تامین شود.
راوی: «حبیب»؛ همرزم شهید فاتح
#خاطرات_شهدا
#مدافعان_حرم
@modafanharam
#خاطرات_شهدا
وابستگیمان آنقدر زیاد بود که زمانی که من ساعت را نگاه میکردم و متوجه میشدم نزدیک است از سر کار به خانه برسد، تپش قلبم شروع میشد. وقتی در خانه را میزد تپش قلبم بیشتر میشد و این یعنی اشتیاق من برای دیدنش بی نهایت بود.
همسر شهید #سید_یحیی_سیدی
#عاشقانه_شهدایی😍
🇮🇷🇵🇸
#مدافعان_حرم
@modafanharam
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید