eitaa logo
مدافعان حرم
955 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
26 فایل
🔸حاج قاسم سلیمانی: عشق به مهدی(عج)، عشق به خداست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟩رزمندگانی که امام زمان عج را به چشم می بینند ▪️بخشی از وصیت نامه شهید حاجی رضا هاشمی ✍🏻 ...اما شما برادران پاسدار و بسیج ،شما به عنوان بازوی مسلح ولایت فقیه،سربازان اسلام و لشگر امام زمان عج مطرح هستید؛باید در میدان عمل خاطره ی سربازان صدر اسلام را زنده کنید،پس باید به وظیفه ی خطیری که دارید آگاه باشيد.وظیفه ی شما صيانت از اسلام عزیز است در این راه باید ..... ┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉ 🤲🌷 ╔══❖•°❤️ °•❖══╗ 🌹  @modafean_14   🌹  ╚══❖•°❤️ °•❖══╝
یِڪۍ‌از‌هَم‌سَنگَـرۍهـٰایَش‌‌‌دَر‌سُوریِہ‌میگُفت: مـَن‌‌بَستنِ‌ڪمَربَندایمنۍرادَرسـُوریہ‌از مَحمُودرضـٰایـٰادگِرفتَم! وَقتـۍمـےنشست‌‌پُشتِ‌‌فَـرمون‌،ڪَمَربندش‌‌را‌ میبست. یِڪبـٰاربھِش‌‌گُفتَم:اینجا‌دیگہ‌چِـرا‌میبَند؎؟! اینجـٰاڪہ‌پُلیس‌نیست! گُفت:میدونـۍچِقَدرزَحمَت‌ڪِشیدَم‌بـٰاتَصـٰادُف‌‌ نَمیـرم؟! 🌷 ╔══❖•°❤️ °•❖══╗ 🌹  @modafean_14   🌹  ╚══❖•°❤️ °•❖══╝
آقا محمود رضای ما عاشق مقام معظم رهبری بود♥️🌸٫ 🔻 جمله‌ای از ایشان را با فونت درشت تایپ کرده و بالای سرش زده بود. مضمون جمله این بود: «هرکجا که خدمت می‌کنید آنجا را مرکز جمهوری اسلامی بدانید و جوری کارکنید که گویی همه امور متمرکز کار شماست.» محمود رضا بسیار پرکار بود. تعهد عجیبی به کار داشت. از مافوقش با اصرار خواسته بود روزهای جمعه را هم روز کاری او قرار دهد. می‌گفت تا پرکار نباشیم شهادت نصیبمان نمی‌شود و شهدای ما غالباً انسان‌های بسیار پرکاری بوده‌اند . 🎙(نقل از برادر شهید) 🌷 ╔══❖•°❤️ °•❖══╗ 🌹  @modafean_14   🌹  ╚══❖•°❤️ °•❖══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از معمولی‌ترین فرد هم معمولی‌تر نماز می‌خواند 🍃! 🔴این حدیث نبوی است که رأس تقوا این است که کسی شما را به تقوا نشناسد. محمودرضا اینطور بود. در مورد او نمی‌توانستیم بگوییم نماز شبش ترک نمی‌شود یا در نمازش احوالات عجیبی دارد. او از معمولی‌ترین فرد هم معمولی‌تر نماز می‌خواند ولی نمازش نماز بود. هیچ ریایی نداشت که هیچ، چیز دیگری هم که معامله با خدایش را خدشه‌دار کند در سلوک معنویش نداشت، سلوک معنوی‌ خالصانه‌ای داشت و معامله‌ای با خدا کرده بود که تا لحظه آخر هم آن را کتمان کرد تا منجر به شهادتش شد💔٫ 🌷 ╔══❖•°❤️ °•❖══╗ 🌹  @modafean_14   🌹  ╚══❖•°❤️ °•❖══╝
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
\🌹🍂\ گــذر زمـان همـہ چیـز ࢪا بـا خـود مے‌بـرد جـز ࢪد نگاھ ࢪا :)♥️ 🍃♥️ 🌷 ╔══❖•°❤️ °•❖══╗ 🌹  @modafean_14   🌹  ╚══❖•°❤️ °•❖══╝
⭕️محمودرضا در ایام فتنه ۸۸ ، غیر از اینکه در خیابان و کنار بچه‌های مظلوم بسیج حضور داشت، خوب هم مطالعه و رصد می‌کرد. یادم هست آنروزها رفت لپ تاپ و مودم پرتابل خرید. اگر جایی مطلبی می‌خواند که توجهش را جلب کرده بود به من هم توصیه می‌کرد آنرا بخوانم و اگر هم من توی وبلاگ چیزی نوشته بودم که نظرش را جلب کرده بود زنگ می‌زد و تشویق می‌کرد. روی نظام تعصب داشت و اگر در نوشته‌هایم دفاعی از نظام کرده بودم در مورد آن مطلب حتما صحبتی با من می‌کرد. یکبار چیزی در دفاع از نظام نوشتم که کمی جنجال برانگیز شد و کامنت‌های زیادی پایش خورد. با یکی از خواننده‌های آنروزهای وبلاگ که از جریان فتنه جانبداری می‌کرد بحثم شده بود و چند تا کامنت بلند رد و بدل کرده بودیم و نهایتا هم کوتاه آمده بودم. محمودرضا بعد از اینکه بحث من و آن شخص را خوانده بود زنگ زد. دلخور بود. اصرار داشت که من نباید در بحث با این شخص کوتاه می‌آمدم و پرسید که می‌شناسمش یا نه؟ گفتم: بله سابقه جبهه و جنگ هم دارد. بدتر ناراحت شد. اسمش را پرسید که من معرفی نکردم و گفتم بیخیال شود! گفت: «تو برای این شخص شکسته نفسی کرده‌ای در حالیکه نباید می‌کردی». بعدا دیدم تحمل نکرده و خودش آمده توی کامنت‌ها جواب محکمی به او داده... 🌷 ╔══❖•°❤️ °•❖══╗ 🌹  @modafean_14   🌹  ╚══❖•°❤️ °•❖══╝
شهید محمود رضا بیضایی و فرزندش بر سر مزار شهید محرم ترک🍃 ╔══❖•°❤️ °•❖══╗ 🌹  @modafean_14   🌹  ╚══❖•°❤️ °•❖══╝
می‌گفت شریک راه می‌خواهد ...🚶🏻‍♂ 🎙برادر شهید بیضایی می‌گوید محمودرضا در انتخاب همسر هم بیش از هر چیز به آرمان‌هایش توجه داشت : 🔺به همراه خانواده برای ایشان چند باری به خواستگاری رفتیم. محمودرضا در آن روزها در گردان اسلامشهر تهران فعالیت می‌کرد و می‌خواست با همسرش آنجا ساکن شود؛ اما معمولاً برای تبریزی‌ها سخت است که دخترانشان را از خودشان دور کنند. به او می‌گفتند چه فرقی می‌کند، بیاید در سپاه تبریز فعال شود؛ اما محمودرضا خیلی قاطع از جا بلند می‌شد و همه‌چیز را ختم می‌کرد. می‌گفت شریک راه می‌خواهد. کسی که مثل خود او عاشق شهادت باشد. بعد این مراسم‌های خواستگاری به من می‌گفت: داداش من اگر پشت میز بنشینم می‌میرم، تو این را می‌دانی. باید در تهران باشم و به مجاهدها خدمت کنم. درنهایت محمودرضا شریکش را پیدا کرد و از او صاحب دختر شیرین و زیبایی به نام کوثر خانم شد♥️🌸 🌷 ╔══❖•°❤️ °•❖══╗ 🌹  @modafean_14   🌹  ╚══❖•°❤️ °•❖══╝
انقلاب، سر کارگر جنوبی قرار داشتیم. با پرایدش آمد. سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر✅ همیشه می نشستم توی ماشین بعد روبوسی می کردیم. موقع روبوسی دیدم چشم هایش خون است و سر و ریشش پر از خاک. از زور خواب به سختی حرف می زد. گفتم چرا اینطوری هستی؟ گفت چهار روز است خانه نرفته‌ام. گفتم بیابان بودی؟ گفت آره! گفتم چرا خانه نمیروی؟ گفت چند تا از بچه ها آمده‌اند آموزش، خیلی مستضعفند ؛ یکیشان کاپشنش را فروخته آمده... به خاطر چنین آدم هایی شب و روز نداشت🖐🏻 🌷 ╔══❖•°❤️ °•❖══╗ 🌹  @modafean_14   🌹  ╚══❖•°❤️ °•❖══╝
دعای‌ِکمیل🤲🏻 🔺اوایل دهه هفتاد وقتی تازه به محل آمده بودیم، پنجشنبه شب‌ها یک دستگاه اتوبوس می‌آمد جلوی مسجد، نمازگزارها را سوار می‌کرد می‌برد مسجد جامع برای دعای کمیل. راه دوری بود؛ از این سر شهر تا آن سر شهر. من بیشتر وقت‌ها «درس دارم» را بهانه می‌کردم و توفیق پیدا نمی‌کردم شرکت کنم ولی محمودرضا هر هفته می‌رفت. یادم هست بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت، گریه کرده بود. پرسیدم: چطور بود؟! گفت: «حیف است آدم این دعا را بخواند بدون اینکه بداند دارد چه می‌گوید.» این حرفش از همان شب توی گوشم است و هیچوقت یادم نرفته. هر وقت دعای کمیل می‌خوانم یا صدای خوانده شدنش به گوشم می‌خورد، محمودرضا می‌آید جلوی چشمم... 🎙(نقل از برادر شهید) 🌷 ╔══❖•°❤️ °•❖══╗ 🌹  @modafean_14   🌹  ╚══❖•°❤️ °•❖══╝