#داروی_آرامبخش_ما_در_اسارت...!
🌷جای ترکشها توی بدنم دهان باز کرده بود و چرک و خون ازش میریخت بیرون. پرستارها و دکترها میآمدند نگاهی میکردند و میرفتند. انگار نه انگار. آخر یک دکتر آمد و دستور داد زخمهایم را بخیه بزنند. نه بیحس کردند، نه چیزی. من «یا زهرا» میگفتم و آنها میدوختندم....
@modafean_14