#شهید_زین_الدین
-این چیه؟
+عکس دخترمه
-بده ببینمش
+خودم هنوز ندیدمش
- چرا؟
+الان موقع عملیاته.میترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده. باشه بعد...
#غیرت_دینی
سرباز #امام_زمان
مثل #حاج_قاسم
✤☫@modafean_14 ✤
✌️ #کم_نیار_بسیجی
ما باید حســـینوار بجنگیــم؛
حســــینوار جــنگیــدن یعنــے
مقــاومــت تــا آخــرین لحــظہ؛
حسینوار جنگیدن یعنے دست
از همہ چیز ڪشیدن در زندگے
🦋 #شهید_زین_الدین
╔══❖•°❤️ °•❖══╗
🌹 @modafean_14 🌹
╚══❖•°❤️ °•❖══╝
💠خوابی که حاج قاسم پس از شهادت شهید زینالدین دید.
هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش، توی جاده سردشت؟» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهن.» عجله داشت. میخواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی که میگم زود بنویس. هولهولكی گشتم یک برگه كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم» بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی به او گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. زیرش نوشت: «سیدمهدی زینالدین» نگاهی بهتزده به آن كردم و با تعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای مهدی هنوز توی گوشم بود «سلام من در جمع شما هستم»
#شهید_زین_الدین
#حاج_قاسم ♥️
╔══❖•°❤️ °•❖══╗
🌹 @modafean_14 🌹
╚══❖•°❤️ °•❖══╝