مدافعان حرم
یڪۍ از سخت ترین روزها بعد از شهادت حمید روزے بود ڪه دوستانش ساڪش را از سوریه برایم آوردند.
درست سۍ آذر، شب يلدا بودڪه ساڪ حمید به دستم رسید.
نمی خواستم پیش پدر و مادرم گریه کنم، آن روز فقط بغض کردم.
شب ڪه شد دور از چشم بقیه به حیاط رفتم، ساڪ را بغل کردم، به یاد همه شبهای یلدایی که حمید ڪنارم بود ولی حالا فقط ساڪ وسایلش را داشتم تا صبح گریه کردم.
این همان ساڪی بود ڪه با ڪلی بحث خودم برای حمید چیده بودم، با دست لرزانم زیپ سمت راست را باز کردم.
نایلون مشکی که برای مواقع لزوم گذاشته بودم همان جا بود،
جوراب و دستڪش ها دست نخورده مانده بود، برایش باند ڪشی گذاشته بودم ڪه مچ دست هایش را ببندد.
زیپ وسط را ڪه باز ڪردم فهمیدم خودش وسایل را چیده است، مدل تا کردن حمید را مۍ دانستم، به جز لباس های نظامیش همه چیز همان طور دست نخورده مانده بود.
لباس هایی ڪه روز آخر با آنها از من خداحافظی ڪرد همه داخل ساڪ بود.
در جیب پیراهنش پانزده هزار تومان پول بود ڪه با خودش برده بود، یک اتیڪت یا زهرا(س) ڪه از طرف حرم حضرت زینب (س) به حمید داده بودند.
نمک هواپیما داخل جیب ڪاپشنش بود و یڪ ڪتاب آموزش زبان عربی همین !
این ها آخرین چیزهایی بود ڪه دست حمید من به آنها خورده بود و حالا من چون یعقوبی ڪه یوسفش را گم کرده باشد با سرانگشتانی لرزان و دلی پر از غم آن ها را بو مۍ ڪردم و به چشم مۍڪشیدم.
به روایت ھمســرشھید
#شهیدحمیدسیاهکالۍ
#یادت_باشد....
🌹@modafean_14
#یادت_باشد 🕊♥️
همیشه خیلی راحت جملههای احساسی را بیان میکرد، اما صبح روزی که قرار بود برود به من گفت:
من در کنار دوستانم شاید بتوانم بگویم دلم تنگ شده اما نمیتوانم بگویم دوستت دارم، باید چه کنم؟ من نیز برنامهای را دیده بودم که همسر یک شهید تعریف میکرد وقتی به همسرش نامه مینوشت احتمال میداد که کسی نامه را بخواند، بین خودشان رمز گذاشته بود.
من نیز دوستت دارم را یادت باشد گذاشتیم، وقتی از پلههای خانه پایین میرفت بلند بلند داد میزد، یادت باشد، یادت باشد، من هم میگفتم یادم هست.💖
مدافعانحریمعقیلهبنیهاشمحضرتزینب🕌
#شھیدحمیدسیاهکالیمرادی🕊🌹🍃•••
#یادشھداباذڪرصلوات
✤☫@modafean_14 ✤