روئید گل تازۀ آمال محمّد یا مهر فروزنده ی اقبال محمّد یا صفحه‌ی رخسار و خط و خال محمّد یا آمده دوم حسن از آل محمّد #میلاد_امام_حسن_عسکری (ع)❣️ #برهمگان_مبارڪ_باد✨❣️ ♨️

بنازم که تو از همه دل میبری چه دلداری و عجب دلبری #سرود📺 #میلاد_امام_حسن_عسکری (ع)❣️ #محمدرضا_طاهری🎙 ♨️

بنازم که تو از همه دل میبری چه دلداری و عجب دلبری #سرود🔊 #میلاد_امام_حسن_عسکری (ع)❣️ #محمدرضا_طاهری🎙 ♨️

زمین شدیم ولی آسمان ما حسن است کرانه ایم ولی بی کران ما حسن است #مدیحه_سرایی🔊 #میلاد_امام_حسن_عسکری (ع)❣️ #مجتبی_رمضانی🎙 ♨️

بدونید آقام تاج سر و من خاکِ پاشم ایشالله یه همچین شبی رو سامرا باشم #سرود🔊 #میلاد_امام_حسن_عسکری (ع)❣️ #سید_مجید_بنی_فاطمه🎙 ♨️

«شهادت فقط در جبهه های جنگ نیست؛ هر آدمی برای برای خدا کار کند به یاد او باشد و بمیرد شهید است.!🕊🙃» (شهیده زینب کمایی)🦋🍃 #شهیدانه شادی روح شهدا صلوات🌱

بعضی‌وقتا‌نه‌مداحی‌آرومت‌میکنه‌نه‌روضه نه‌عکس‌ِکربلابعضی‌وقتا‌یک‌ حسین‌کم‌داری‌باید‌بری‌ضریحشوبغل‌کنی‌ تا‌آروم‌شی:)!🫂'

فقط‌اونجا‌که‌مداح‌میخونه: خیلی‌بدم،اما‌دوستت‌دارم‌آقاجون((:

#استوری_پیج 🎵دختر معجزه ایست که بعد از آفرینش آن تمام فرشتگان بی اختیار کف زدند دخترها فرشته نیستند فرشته ها می‌خواهند دختر باشند آری دختر داشتن سعادت می‌خواه... 💫

از قلبم بہ تو سلام آقاے من جمعہ اے دیگر شـد و دل یـاد دلبر مے ڪـنـد نــامـت آیـد بـر زبـان جان را معطر مے ڪند مے نشیند در ڪلاس عاشقے دل عشق تو از بر مے ڪند مـــن نــمـــے دانـــم بــدون تــو عـزیـز فـاطـمـہ دل چگونہ جمعہ را سر مے ڪند أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج آدیـــنـــہ تــون مـــهــدوے

جشن پتو قرار گذاشته بودیم هرشب یکی از بچه‌‌های چادر رو توی «جشن پتو» بزنیم یه روز گفتیم: ما چرا خودمون رو میزنیم؟ واسه همین قرار شد یکی بره بیرون و اولین کسی رو که دید بکشونه توی چادر. به همین خاطر یکی از بچه‌‌ها رفت بیرون و بعد از مدتی با یه حاج اقا اومد داخل. اول جاخوردیم. اما خوب دیگه کاریش نمی‌شد کرد. گفت: حاج آقا بچه‌‌ها یه سوال دارن. گفت: بفرمایید و ....😂🥲😁 یه مدت گذشت داشتم از کنار یه چاد رد می‌شدم که یهو یکی صدام زد؛ تا به خودم اومدم، هفت هشتا حاج آقا ریختن سرم و یه جشن پتوی حسابی ...جشن پتو قرار گداشته بودیم هرشب یکی از بچه‌‌های چادر رو توی «جشن پتو» بزنیم یه روز گفتیم: ما چرا خودمون رو میزنیم؟ واسه همین قرار شد یکی بره بیرون و اولین کسی رو که دید بکشونه توی چادر. به همین خاطر یکی از بچه‌‌ها رفت بیرون و بعد از مدتی با یه حاج اقا اومد داخل. اول جاخوردیم. اما خوب دیگه کاریش نمی‌شد کرد. گفت: حاج آقا بچه‌‌ها یه سوال دارن. گفت: بفرمایید و .... یه مدت گذشت داشتم از کنار یه چاد رد می‌شدم که یهو یکی صدام زد؛ تا به خودم اومدم، هفت هشتا حاج آقا ریختن سرم😅😂🥲 و یه جشن پتوی حسابی 😂😂... #طنز_جبهه

⭕️ مداح باید اینجوری با موشک بزنه وسط رژیم صهیونیستی نه مثل مداحان مزدبگیر برا دشمن دم تکون بده 🌹 🆔