eitaa logo
مدافعان حجابیم
241 دنبال‌کننده
260 عکس
250 ویدیو
1 فایل
ـ﷽ـ🌱 〖خداوندگار‌م؛ رحمتِ‌تو ،💜 بیشتر‌از‌آرزوهایِ‌کوچکِ‌منھ'〗 • • • "✿ • •
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشر حداکثری👆👆👆
...🙂✋🏻 درهرپست ۅمقامےڪه هستیم حۅاسمۅن باشه گردۅغباردلمون رۅ سیاه نڪنه ...💔 بدیهامۅنۅجارۅبزنیم ؛) آخه آقامۅن قراره بیـاد🙃 نزدیڪ ظهۅره مباداشرمنـده باشیم...😔✋🏻 ... ... @chadoram
💕 داستان کوتاه " یک تلنگر بر حریصانی که احتکار می‌کنند!" ابن بطوطه را به عنوان یکی از بزرگترین جهانگردانِ تاریخ می‌شناسند. حدودِ هفتصد سال پیش، از مراکش راه افتاد و کشورهایی که الآن به نام مصر، سوریه، عربستان، ایران، هند، چین، مالدیو، فیلیپین، روسیه، اسپانیا یا سومالی می‌شناسیم را دید و حتی در دربار بعضی پادشاهان هم منصب گرفت. مارکوپولو، که گویا بعضی از خاطراتش دروغ بوده، نصفِ این مقدار هم سفر نکرد. سفرنامۀ ابن بطوطه سرشار از نکته و نمک است. بخشی که این روزها مدام در ذهنِ من تکرار می‌شود مربوط است به عبور او از یک بیابانِ بسیار گرم و بی‌آب و آبادانی، جایی در عربستانِ کنونی. صحرایی که باید با سرعت از آن عبور کرد تا گرفتارِ گرمای جهنمیِ آن نشوند. او داستانی راجع به این صحرا شنیده و بازگو می‌کند: «... نَعوذُ بالله تو گویی جهنم است! در یکی از سال‌ها باد سَمومی (باد بسیار گرم و زهرآگین) که این‌جا می‌وزَد مشقّات و مصائبِ بزرگی برای حجاج به بار آورد: ذخیرۀ آب به پایان رسید ...» با تمام شدنِ ذخیرۀ آب، آن‌ها که پولدارتر بودند شروع کردند به خریدنِ آب از دیگران. با وجود تقاضایِ بالا و عرضۀ بسیار کم و بسیارمحدود، کار به حراج می‌کشد و آنان که آب داشتند، آن‌ را به بالاترین پیشنهاد می‌فروختند. عده‌ای هم که پول نداشتند، نظاره‌گر این حراجی بر سر جان بودند. آن‌قدر تقاضا زیاد بود که ابن‌بطوطه می‌گوید «یک خوراک آب به هزار دینار خرید و فروش شد» در آن روزگار با چهل دینار می‌شد اسب خرید. تصور کنید که شخصی بیست و پنج اسب داده است تا ظرف آبی بخرد.! آب‌فروشانِ گران‌فروش خوشحال از معاملۀ پر ارزش خود بودند و گمان می‌بردند که با آبی که برایشان باقی مانده می‌توانند به شهر بعدی برسند. آب‌خَرانِ گران‌خَر نیز خوشحال بودند که زنده خواهند ماند و دینار دادند تا جان به در بَرَند.! آنان که نه آب داشتند و نه دینار هم در بیم و امید که گشایشی از راه برسد... پردۀ آخر داستان اینست که « وَ مَاتَ مُشتَرِیها وَ بائِعُها و سرانجام، فروشنده و خریدارِ آن هر دو تلف شدند» آن‌ها که پول داشتند و خریدند و آن‌ها که آب داشتند و فروختند و آن‌ها که پول نداشتند و آب نداشتند، همگی مُردند. همه در آن معامله متضرر شدند چون مورد معامله اصلاً آب و پول نبود؛ که جان بود. چرا این را گفتم؟! چند روز پیش، کسی تعریف کرده بود که در داروخانه خانمی آمده تا ماسک بخرد و فروشنده گفته: «نداریم». آن زن با استیصال از داروخانه خارج می‌شده که متصدی به او گفته: «البته ده‌هزار تومانیش موجوده!» ""زن پاسخ داده: «بدبختِ حریص! تو اگر می‌فهمیدی این ماسک رو مفت می‌دادی به مردم تا کسی خودت و زن و بچه‌ت رو مریض نکنه»"" ""عجب حرفِ عمیقی!"" این بلای دور از انتظار که این روزها در ایران افتاده اگر مهار نشود همان معامله‌ای را با مردم می‌کند که عطش۟ با آن کاروان کرد. ماسک‌فروشان و داروفروشان وارد معامله بر سرِ جانِ خود خواهند شد اگر در این بیابانِ طمع قدم بگذارند و آن روز، دور از جانِ همه، «فروشنده و خریدارِ آن [ماسک] هر دو تلف» می‌شوند. نقل قول‌ها از «سفرنامه ابن‌بطوطه» ترجمه محمدعلی موحد @chadoram
✨﷽✨ 💠مورچه و سلیمان نبی(ع)💠 ✍ روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل می کرد. سلیمان همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید. در همان لحظه قورباغه ای سرش را ازآب بیرون آورد و دهانش را گشود. مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه درون آب رفت. سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد. ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود. آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه خود نداشت. سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید. مورچه گفت: «ای پیامبر خدا! در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی درون آن زندگی می کند. خداوند آن را در آنجا آفرید. او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم. خداوند این قورباغه را مأمور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد. این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است، می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد. من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم و به دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شوم. او در میان آب شنا کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند و من از دهان او خارج می شوم. سلیمان به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم می بری آیا سخنی از او شنیده ای؟ مورچه گفت: آری. او می گوید: ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن.(1) « و چون انسان را نعمت بخشیم روی برتابد و خود را کنار کشد و چون آسیبی بدو رسد دست به دعای فراوان بردارد.»(2) 📚 (1)- داستان انبیاء 📚 (2)-سوره فصلت - آیه51 @chadoram
✨﷽✨ 🔴 تنها داروخانه شهر ✍ زنى به شهر کوچکی رفته بود تا آنجا زندگی کند. کمی بعد، زن از سرویس‌دهی ضعیف داروخانه‌ی شهر به همسایه‌ی خود اعتراض کرد. او امیدوار بود همسایه‌اش به خاطر آشنایی با صاحب داروخانه، این انتقاد را به گوش او برساند. وقتی که این زن دوباره به داروخانه رفت، صاحب آنجا با لبخند و گشاده‌رویی با او احوالپرسی کرد و گفت که چقدر از دیدنش خوشحال است و اینکه امیدوار ست از شهر آنان خوشش آمده باشد و سریع داروها را طبق نسخه به او تحویل داد. زن بلافاصله رفتار عجیب و باورنکردنی او را با دوستش در میان گذاشت. زن گفت: « فکر می‌کنم تو به او بابت سرویس‌دهی ضعیفش تذکر داده‌ای!» همسایه گفت: « نه. اگر ناراحت نمی‌شوی، به او گفتم که تو چقدر از عملکرد مثبت او راضی هستی و معتقدی که چقدر خوب می‌تواند تنها داروخانه‌ی این شهر را اداره کند. به او گفتم که داروخانه‌ی او بهترین داروخانه‌ای هست که تو تا به حال دیده‌ای.» زن همسایه می‌دانست که افراد به احترام، پاسخی مثبت می دهند. در حقیقت اگر با دیگران محترمانه رفتار کنید، تقریباً هر کاری که از دستشان بربیاد، برایتان انجام خواهند داد. این رفتار به آنها نشان می‌دهد که احساساتشان مهم، علایق‌شان محترم و نظراتشان با ارزش است. @chadoram
بهـلول هــارون را در حــمام دید و گفت: به من یک دینار بدهڪاری طلب خود را مــےخــواهــم. هــارون گفت: اجازه بده از حمــــام خارج شوم من‌ڪه این‌جا عـریانم و چــیزی ندارم بدهم ​بهلول گفت: در روزقیامت هم این‌چنین عریان و بی‌چیز خــواهــــے بود!! 👌 پس طلب‌دنیا را تا زنده‌ای بده ڪه حمـام آخـرت گـرم اســت و دستـت‌خــالـی @chadoram
دوش حمام رو ببین! آب از بالا میاد؛ اما از پایین تنظیم میشه. اینکه اصلا آب بیاد یا نه؛ کم باشه یا زیاد؛ سرد باشه یا گرم؛ به تو مربوط میشه؛ تا کدوم شیر بچرخونی؛ تا کدوم طرف بچرخونی؛ کم بچرخونی یا زیاد؛ اصلا بچرخونی یا نه؛ همه به خودت ربط داره. میخوام بگم ماجرای "رزق و روزی" یک چنین ماجرایی است. رزق ما تو آسمونه؛ به همین خاطر قرآن میگه : "فی السماء رزقکم" ولی اینکه فرو بباره یا نه؛ ویا کم بباره ویا زیاد؛ به سعی و تلاش ما بستگی داره. ‌@chadoram
روزی بهلول داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید : من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم . اول اینکه می گوید: خدا دیده نمی شود . پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد . دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد . سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد بهلول که شنید فورأ کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد . اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد . استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند . خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و الان درد می کند . بهلول پرسید: آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه . بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد . ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک ... پس در تو تاثیری ندارد . ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم . استاد این ها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت . @chadoram
دوستان عزیز از این به بعد هر کی فیلم اموزنده یا مطالب اموزنده داره که فکر میکنه به درد میخوره و تاثیر گذاره به این ایدی ارسال کنه👇👇👇 @sarbazeF و مطالب ،فیلم ها و...که میفرستین با هشتک ارسالی از اعضا در کانال گذاشته میشه اینجوری ثوابم میبرین و مطالبتون و اعضای دیگه هم میخونن🌹🌹🌹 منتظرتون هستیم❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
《 بهترین زیبایی های خلقت》 بهترین کلام------❤️بسم الله 👉 زیباترین اسم -----❤️الله 👉 زیباترین تکیه گاه ------خدا 👉 زیباترین دین-------اسلام 👉 زیباترین خانه -------کعبه 👉 زیباترین بانگ-----تکبیر 👉 زیباترین آواز------اذان 👉 زیباترین ستون------نماز 👉 زیباترین معجزه-----قرآن 👉 زیباترین سوره------حمد 👉 زیباترین قلب-----یاسین 👉 زیباترین عروس------الرحمن 👉 زیباترین محافظه----- آیت الکرسی 👉 زیباترین عمل-------عبادت 👉 زیباترین زیارت------خانه خدا 👉 زیباترین منزل------بهشت 👉 زیباترین مهاجر-----هاجر 👉 زیباترین صابر-----ایوب(ع) 👉 زیباترین معمار-----ابراهیم(ع) 👉 زیباترین قربانی -----اسماعیل(ع) 👉 زیباترین مولود------عیسی(ع) 👉 زیباترین جوان-----یوسف(ع) 👉 زیباترین انسان-----پیامبر اعظم(ص) 👉 زیباترین شب سال-----قدر 👉 زیباترین سفر------حج 👉 زیباترین محل تولد------کعبه 👉 زیباترین لباس------احرام 👉 زیباترین ندا------فطرت 👉 زیباترین سرانجام -----شهادت 👉 زیباترین جنگ-----نفس عماره 👉 زیباترین ناله-----نیایش 👉 زیباترین اشک------اشک توبه 👉 زیباترین حرف------حق 👉 زیباترین حق------گذشت 👉 زیباترین نیکی-----پدر و مادر 👉 زیباترین آغوش-----مادر 👉 زیبارین رحمت-----باران 👉 زیباترین سرمایه------ زمان 👉 زیباترین لحظه------پیروزی 👉 زیباترین کلمه-----محبت 👉 زیباترین یادگاری------نیکی 👉 زیباترین عهد------وفا 👉 زیباترین دوست-----کتاب 👉 زیباترین کتاب-----قرآن 👉 زیباترین زینت-----ادب 👉 زیباترین تشکر-----جزاک الله خیرا 👉 زباترین روز هفته----جمعه 👉 زیباترین ابزار----قلم 👉 زیباترین روز سال-----مبعث 👉 زیباترین بیابان------عرفات 👉 زیباترین اشعار-----صلوات 👉 زیباترین پایان----التماس دعا @chadoram