مستند سه دقیقه در قیامت(مستندی بسیار زیبا و آموزنده😱😱)
قسمت#دهم
🦋سفر کربلا🦋
حسابی به مشکل خورده بودم اعمال خوبم به خاطر شوخی های بیش از حدوصحبت های پشت مردم نابودمیشدو اعمال زشت من باقی می ماند البته وقتی یک کار خالصانه انجام داده بودم همان عمل باعث پاک شدن کارهاےزشت میشد چراکه درقران امده؛ ان الحسنات یَذهَبن السیئات
اما خیلی سخت بود اینکه هرروز ما دقیق برسی میشد.اینکه کوچک ترین اعمال مورد برسی قرار میگرفت خیلی مشکل بود،یکباره جوان گفت ؛به دستور اقااباعبدالله (ع) پنج سال از اعمال شمارا بخشیدیم. این پنج سال بدون
حساب طی میشود.باتعجب گفتم؛
علت این دستورچیست؟ همان لحظه به من ماجرارانشان داد، دردهه هشتاد چندبار توفیق سفرکربلا را پیداکردم دریکی از این سفرهایک پیرمردکرولال درکاروان مابود.مدیرکاروان به من گفت میتوانی مراقب او باشی؟به اکراه قبول کردم با اینکه دوست داشتم تنهابه حرن بروم.کار از انچه فکر میکردم سخت تر بود این مرد حواس درستی نداشتو اگر لحظه ای رهایش میکردم گم میشد.خلاصه تمام سفرکربلای ما سفرتحت الشعاع این پیرمردبود و حضورقلب من کم شده بود. روز اخر قصدخریدیڪ لباس داشت فروشنده وقتی فهمیداوهوش و حواس ندارد قیمت زیادی گفت. من جلو رفتم و گفتم؛ چی دارے میگویی؟این اقا زائر مولاست.چرا اینطور قیمت میدی!! خلاصه لباس را خیلی ارزان تر برای پیرمرد خریدم من عصبانی پیرمرد خوشحال!... باخود گفتم عجب دردسری برای خودساختم این دفعه سفر به ما حال نداد،یکباره دیدم پیرمرد رو به حرم ڪرد و دست مرا به اقانشان داد و با همان زبان بی زبانی براے من دعاڪرد، جوان گفت؛ به دعـــاے این پیرمرد امام حسین ع شفاعتت ڪرد.خیلی خوشحال بودم.صدها برگه جلو رفت و اعمال خوب این سال ها ثبت و گناهانش محو شده بود....
🌹🌹پیشنهاد ویژه برای خواندن🌹🌹
#کربلا
ادامه دارد......._______
@chadoram