eitaa logo
مـُـدافِعان‌‌ِحـَC᭄‌ــرَم🇮🇷🇵🇸
21.1هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
9.9هزار ویدیو
176 فایل
﷽ بہ‌عشق امام‌حسین‌؏♥️ اینجاقراره‌ڪہ‌فقط‌ازشھدادرس‌زندگۍبگیریم♥! مطمئن باشید شھدا دعوتتون ڪردند🕊 پس #لفت‌ندید.😊 #باحضورافتخارےخانواده‌معظم‌شهدا🌷 @Sarbazvalayat6 خادم کانال👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
‏موقع خاکسپاری پیکر شهید جمالی، حاج‌قاسم پایین قبر ایستاد، همسر شهید به حاج‌قاسم می‌گوید: دیدید آخر حاجی شهید شد؟ سردار سلیمانی سرش را پایین انداخت و گفت: شهادت قسمتش بود. کانال‌ مدافعان‌ حرم ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
°•🌱 ‏شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی: جانِ من،جان حسین بادپا،جان جمالی,جان الله دادی و جان همه شهیدان ما ارزش دادن و فدا شدن در راه این ملت را دارد:) کانال‌ مدافعان‌ حرم ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مـُـدافِعان‌‌ِحـَC᭄‌ــرَم🇮🇷🇵🇸
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #چهل حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را میسوزاند... با ضجه
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ با دست دیگرش دستم روی روبنده قرار داد و نجوا کرد _اینو روش محکم نگه دار! و باز به راه افتاد.. و این جنازه را دوباره دنبال خودش میکشید.. تا به در فلزی قهوه ای رنگی رسیدیم... او در زد.. و قلب من در قفسه سینه میلرزید.. که مرد مُسنی در خانه را باز کرد... با چشمان ریزش به صورت خیس و خونی ام ماند.. و سعد میخواست پای فرارم را پنهان کند که با لحنی توضیح داد _تو کوچه خورد زمین سرش شکست! صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت.. و به گریه هایم کرده بود که با تندی حساب کشید _چرا گریه میکنی؟.. ترسیدی؟ خوابیده در صدا و صورت این زندان بان جدید جانم را به لبم رسانده بود... و حتی نگاهم از ترس میتپید.. که 🔥سعد🔥 مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید _نه🔥 ابوجعده!🔥 چون من میخوام برم، نگرانه! بدنم به قدری میلرزید.. که از زیر چادر هم پیدا بود و 🔥دروغ سعد🔥 باورش شده بود که با لحنی بی روح ارشادم کرد _شوهرت داره عازم میشه، تو باید افتخار کنی! سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم.. و این خانه برایم میداد.. که به سمت سعد چرخیدم و با لب هایی که از ترس میلرزید، کردم _توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته میکنم! دستم سُست شده و دیگر نمیتوانستم روی زخمم را بگیرم.. که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد... نفس هایش به تپش افتاده.. و در سکوتی ساده نگاهم میکرد، دلش به رحم آمده که هر دو دستش را... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
مـُـدافِعان‌‌ِحـَC᭄‌ــرَم🇮🇷🇵🇸
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #چهل_ویک با دست دیگرش دستم روی روبنده قرار داد و #بی_توجه_ب
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم... _بذار برم،.. من از این خونه میترسم... و هنوز نفسم به آخر نرسیده،.. صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد _اینطوری گریه میکنی، اگه پای شوهرت برای بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه! نمیدانست سعد به ترکیه میرود.. و دل سعد هم شده بود.. که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد _بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟ شیشه چشمانم از گریه پر شده و به سختی صورتش را میدیدم، باانگشتان سردم به دستش چنگ زدم.. ... و با هق هق گریه قسم خوردم _بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر! روی نگاهش را پرده ای از اشک پوشانده و شاید دلش ذرهای نرم شده بود که دستی چادرم را از پشت سر کشید و من از ترس جیغ زدم... به سرعت به سمت در چرخیدم.. و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد _از خدا و رسولش خجالت نمیکشی انقدر بیتابی میکنی؟ سعد دستانش را از دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد.. و به جای اون زن دستم را گرفت.. و با یک تکان به داخل خانه کشید. راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد... وحشت زده صورتم را به سمت در چرخاندم، سعد با غصه نگاهم میکرد.. و دیگر فرصتی برای التماس نبود.. که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید... باورم نمیشد.. سعد رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🔴 روایت عجیب و زیبای ‎ از نماز جماعت ‎ ➕ نمازهای خودم یادم آمد خجالت کشیدم... کانال مدافعان حرم ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ . کانال‌مدافعان‌حرم🚩 ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
azomalbala-basem.mp3
941.8K
🌹همه با هم بخوانیم دعای آقا امام زمان عج💚 🔊🔉دعای فرج با صدای باسم الکربلایی کانال‌ مدافعان‌ حرم ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
°•🌱 🌷بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌷 🌱تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ان‌شاءالله صفحه47 کانال‌ مدافعان‌ حرم ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄