مـُـدافِعانِحـَC᭄ــرَم🇮🇷🇵🇸
°•🌱 #عموشاهین📒 #خوشتیپ_آسمانی🦋 دیدم سمت ماشین موشکی🚀 مثل اینکه آتش بگیره چنین دودی بلن
#عموشاهین📒
#خوشتیپ_آسمانی🦋
هر وقت چشمهاش رو باز میکرد میگفت: یا زینب
یا مهدی و این دوتا جمله رو تکرار میکرد.🥀
بابام من رو ببینه ناراحتی میکنه...😭
مادرم من رو حلال کنه...🥺
تا بیمارستان به هوش بود آخرین لحظات
چشمهاش رو روی پای من بست.💔
دوروز قبل از شهادت بابک بود.
شدت درگیری زیاد بودو چون دشمن
سالها در اون منطقه حضور داشت👀
پر از تلههای انفجاری بود.💣
بچهها تلهها رو پیدا میکردن و خنثی میکردن
ولی گاهی هم انفجار ࢪخ میداد☄
و شهید تقدیم میکردیم.🖐🏻
شهید صمدی به یکے از این تلهها برخورد کرد
و شهید شد.🥺
بابک یک بالشت کوچیکی داشت،
بعد از شهادت شهید صمدی
دیدم بابک نشسته روی بالش داره مینویسه.🔏
گفتم: بابک چی مینویسی؟ عاشقیها!
گفت :ای عمو شا هین.😆
گفتم:من بیام ببینم چی مینویسی؟👀
یا خودش میادیا نامهاش میاد، تو نگران نباش.
گفت : بعدا میخونی.
وقتی بابک شهید شد💔
من پیشش بودمو دیدم کاغذ داخل جیبشه کاغذ
داخل جیبش رو برداشتم دیدم خونی شده.😭🩸
نوشته بود👇🏻✒
مقداری مقدمه داشت🌱
داخل همان مقدمه نوشته بود:
نوشتن هر روز را از پدرم یاد گرفتم🧔🏻
و نوشته بود که:
امروز اینجایه جوریه!🥺
همه حرف از شهادت میزنن
فکر کم اینجا یکی شهید میشه!🕊
آدم ها همه یه شکلین...همه خوبن...
خدایا میشه منم شهید شم؟؟؟💔
عمو شاهین همین حالااومده میگه
یا خودش میاد یا نامهاش و...😅
و دیگه نتونستم بقیه دلنوشتهی بابک رو
بخونم، گریه امانم نداد...😭
💯~ادامہ دارد...همراهمون باشید😉
#زندگینامہشهیدبابڪنورۍ♥️|#پارت0⃣2⃣