إلهی، حسن را با عروس اقلیدس چه کار، با عروس قرآنش بدار!
فراز ۵۴۰
#علامه_حسن_زاده_آملی
#الهی_نامه
#مدافعان_ظهور
جهت ارتقاء کانال نشر با لینک ⬇️
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0۹
ahd-farahmand.mp3
1.82M
«#دعای_عهد»
#امام_زمان عج
#چله
جهت ارتقاء کانال نشر با لینک ⬇️
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0۹
19.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارت عاشورا به همراه متن
با صدای علی فانی
#زیارت_عاشورا
#از_همگی_التماس_دعا
#اعمال_ماه_شعبان
#چله..
هر روز زیارت امام حسین ع
جهت ارتقاء کانال نشر با لینک ⬇️
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0۹
مدافعان ظهور
نامه هابرنامه ها۱۶ قسمت۷ یا نه؛ فقط شب بیست و سوم و نوزدهم و بیست و یکم قرآن را سر میکنند و از فر
نامهها بر نامهها ۱۶
قسمت ۸
آمدی قرآن برایت بنویسیم، قلبات را ببینیم!
امام مجتبی علیهالصلوة و السلام، فرمود:
چون خدای متعال، قلب پیغمبر اکرم؛ جد ما را وسیعترین قلبها یافت، قرآن را در او نازل کرد.
پس (به فرمایش امام مجتبی)؛ انا انزلناه فی لیلةالقدر.
یعنی چه؟
یعنی؛ ما قرآن را در قلب پیغمبر نازل کرديم.
چه قلبی؟ قلبی که مادر پیغمبر، پدر پیغمبر، هیچ در این قلب تصرف بیجا نکردند؛ در نطفهشان، در غذایشان.
بروید راجع به زندگی حضرت عبدالله تحقیق کنید، ببینید چه مرد بزرگواری بود!
بروید در زندگی حضرت آمنه تحقیق بفرمایید!
از قبل، کاهنین؛ کاهنین کسانی هستند که شبها مینشینند ستارهها را نگاه میکنند و از باب کهونت، یک خبرهایی میدهند.
کاهنین هم میتوانند افراد خیلی خوبی باشند، یک وقتی خدای نکرده میتوانند افراد بدی هم باشند.
کاهنان گزار ش دادند که؛ در آیندهی نزدیک همین نزدیکیها از نسل جناب عبدالله، از عبدالله (هنوز پدر پیغمبر اکرم ازدواج نکرده بود، جوان بود، هنوز دوران قبل از ازدواجشان بود) گفتند: آقا! ما از ستارهها نگاه کردیم، دیدیم این آقای عبدالله، پسر عبدالمطلب، فرزند هاشم، از نسل هاشم، این آقا یک فرزندی از او به دنیا میآید، که او شرق و غرب نظام هستی را فتح میکند و خاتم انبیاء میشود! (صلی الله علیه و آله و سلم)
هنوز آقا جان ازدواج نکرده بود.
خدا گواه است؛ در تاریخ نوشته.اند: آنقدر خانمها آمدند ازدواج را پیشنهاد دادند!
گفتند انشاءالله بلکه با او ازدواج کنیم، آن بچه مال ما باشد!
خانمها؛ حق هم دارند، ارزش دارد، خلاف هم نکردند.
اینقدر خانمهایی هم انتظار داشتند که انشاءالله عبدالله به خواستگاریشان برود!
حالا عبدالله یک زن میخواهد، فعلا نمیخواهد ده تا زن بگیرد که!
همان یک زن میخواهد.
به محض اینکه شنیدند عبدالله با آمنه ازدواج کرد _بعضی از تاریخها نوشتهاند، حالا بنده خیلی تحقیق علمی دقیق نکردهام، اما_ گفتهاند؛ خیلی از زنها سکته کردند، بیچارهها!
دل باخته بودند! آه آه! حیف شد که ما نصیب آقا نشدیم!
آن فرزند، چرا مال ما نشد؟!
یکی از این خانمها _یا رسولالله! الله الله الله_ میگویند فاطمهنام هم بود _این آدم را خیلی متحول میکند، سبحانالله_ فاطمهنام هم بود اسم آن خانم؛ چون قبل از اسم مبارک حضرت فاطمه، اسامی فاطمه خیلی بود. مادر حضرت خدیجه، او هم اسمش فاطمه بود.
جناب امالبنین، اسمشان فاطمه بود. مادر جناب امام امیرالمؤمنین فاطمهی بنت اسد.
فاطمهنام زیاد بودند.
این است که هر کجا که اسم فاطمه میآید، برای اینکه با فاطمههای دیگر (فواطم؛ جمع میبندند میگویند فواطم) اشتباه نشود؛ چون خانمهای فاطمه خیلی بودند و خانمهای فاطمهنام و مؤدب و باتقوی هم خیلی بودند!
اما این فاطمهی بنت رسولالله؛ یک چیز دیگر است!
این یک چیز دیگر است؛ این صاحب عصمت است.
غرض؛
یک خانمی بود فاطمهنام؛ میگویند که اینقدر علاقه به جناب عبدالله پدر جناب رسولالله داشتند؛ اینقدر، اینقدر علاقه به ایشان داشت!
این خانم بیچاره برای دیدن حضرت عبدالله فدایی بود؛ هر روز _حالا با اینکه عبدالله ازدواج کرده بود_ زنهای دیگر، همه ناراحت بودند از اینکه چرا با ما ازدواج نکرده.
اما این خانم، با اینکه حضرت عبدالله ازدواج هم کرد (میگویند) از بس که علاقه به حضرت عبدالله داشت، روز میآمد سر کوچه مینشست، که هر جوری شده، روزی یکبار چهرهی حضرت عبدالله را ببیند (پدر پیغمبر اکرم) اما هنوز پدر جناب رسولالله بچهدار نشده بود.
آن شبی که نطفهی حضرت پیغمبر منعقد شد، از حضرت عبدالله، دیگر منتقل شد رفت.
مسئولیت از روی دوش پدر برداشته شد. رفت در دامن مادر، در دامن حضرت آمنه،
یک وقتی این خانم _فردای همان شب_ فردایش آمد که برود روی علاقه جناب عبدالله را ببیند، دید که نه!
آن علاقهای که این روزها اینجور علاقه داشت، امروز ندارد! از او گرفته شد.
نوشتهاند: معلوم میشود شدت علاقهی این خانم به حضرت عبدالله (نعوذبالله) نه از باب علاقههای شهوی و امثال اینها بود. معلوم بود که آن شدت علاقهاش به خاتم انبیاء است، پیغمبر؛ او را دوست داشت.
منتها هنوز نطفهاش منتقل نشده بود از پدر به مادر، این زن به شدت علاقهمند به حضرت عبدالله بود.همینکه نطفه رفت، علافهی او برداشته شد!
میگویند:یکی از اسراری که پیغمبر اسم دخترش؛ فاطمه را فاطمه گذاشت، برای اینکه اسم آن خانم فاطمه بود، خواست جواب علاقهی او را به خودش بدهد!
اینها دیگر خیلی خرفها سنگین میشود، دیگر آدم نمیداند.
اینها، حالا ثبت شده مثل حضرت موسای کلیم، دنبال حضرت خضر راه افتاد؛ وقتی صحنهها برایش پیش میآورد، حالت اعتراضگونه میگفت که؛ چرا این کارها را میکنی؟!
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۶
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۶
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0۹
مدافعان ظهور
نامهها بر نامهها ۱۶ قسمت ۸ آمدی قرآن برایت بنویسیم، قلبات را ببینیم! امام مجتبی علیهالصلوة و ال
نامهها بر نامهها ۱۶
قسمت آخر
چرا این کارها را میکنی؟!
فرمود:
اگر حرف نزنی برایت حل میشود.
بعد آن سه مورد را برایش گفت؛ این دلیلش این هست، آن دلیلش آن هست.
اينها چیزهای اسراری هست، به راحتی فاش نمیشود!
حالا باز هم حضرت موسای کلیم بود؛ با آن توان مقامی و جانی که داشت توانست برود مواردی را از جناب خضر بگیرد، مگر خضر کتوم حرف میزند؟!
قربان حضرت موسی! با یک نقشههایی او را به حرف در آورد، یک چند موردی حرف زد!
مابقی را خواست حرف نزند، یک جوری صحنه را کرد که فعلاً تعطيل بشود!
چون کسی که دارد، اگر واقعا میخواهد حرف نزند، آدم اسیر میشود بخواهد از او یک حقيقتی بگیرد!
البته این جور نیست که حالا هر کسی صبح معرکهگیری کند [بگوید]:
من چیزهایی دارم، نمیگویم!
نه اینها هم نیست،
حقايق و معارف، اینقدر خوش نشیناند؛ به هر آدم بی سر و پایی نمیدهند، که تا بیاید لوسبازی در بیاورد!
این هم نیست.
مثل مُسَیلمهی کذاب لوسبازی درمیآورد در مقابل ائمه علیهم السلام، در مقابل انبیاء!
یک زنی هم بود (بنت ابی العوجا) زنی بود که الان اسمش یادم رفته، او هم همین بود،
در زمان اهلبیت خیلی معرکهگیری میکرد!
اوه! چقدر زنها دورش جمع شدند، وای وای!
امروز، امروز،امروز در ایران ما، چه میگذرد، خدا میداند!
اوه! چقدر زنهایی هستند که زنهای بیچاره را دور خودشان جمع میکنند، به اسم اینکه امام زمان من را فرستاده و باید پول جمع کنیم برای ظهور آقا!
خاطرهای برای من هست؛
یکی از آقایان، یک پزشکی هم بود (طفلی) یک روز آمد؛ دیدم یک کیف سامسونت دستش هست.
چیه؟!
گفت: حاج آقا! نامه دارم.
گفتم: نامه چیه؟!
گفت: یک بسته نامهای دارم که یک زنی به
اسم حضرت استادِ شما نماینده شده از مردم پول جمع میکند! فقط من؛ دو میلیون تومان به او دادم!
گفتم: آقا تو چرا عقلت را از دست دادی؟!
نامه را درآورد (خدا گواه هست) چهل پنجاه برگ نامه.
گفت: این مقداری را که من گشتم، چون هرچه که میخواهم زنم را قانع کنم که این نیست قبول نمیکند!
من جان کندم، تازه این پنجاه برگ را (مثلا) برایت جمع کردم، شاید پنجاه هزار برگ باشد، نمیدانم!
(اونی که بین زنها پخش کرده و پول جمع میکند)
نامهها را من خودم گرفتم.
شاید همهشان را نه به دقت تکتک کلمه، امّا چون تمام جملهها شبیه هم بود، نامه هم دستخط یک زن است، یک نفر هم هست!
دیگر نمیشود بگوییم زیراکس.
نه، همه دستخط اصلی!!
بعد به این زن چجور،
به آن زن چه جور:
الان حضرت علامه ناظر بر تو هست،
الان آن نذر تو روا شده،
آن مقدار پول باید میدادی، به علامه دادم گفت: خیلی ممنون!
یک کارهایی کرده!
این آقای حسن زادهای که غایب نیست و حاضر هست و جزء رعیت امام زمان است، یکی از کسانیست که در مسیر پیغمبر و آل پیغمبر است!
حالا آن آقا جان که علیالظاهر الان غایب هست!
چه درمیآورند؟! نمیدانم.
خدا رحم کند!
یک عدهای هم رفتند در کشورهای غربی مثل انگلیس و اسرائیل و آمریکا،
آنجاها هم فهمیدند در ایران مسئلهی امام زمان یک مسئلهی عجیب و غریبی هست!
مردم عجیب اعتقاد دارند!
کسانی را تربیت کردند فرستادند،
آنها تازه معلمینی هستند که زیردستانشان هزاران شاگرد دارند.
به خدا پناه ببریم!
که میخواهد چه پیش بیاید، نمیدانم.
آن آقا الان در چه حالاتی باشند، حضرت بقيةالله [نمیدانم]!
اینکه در دعای افتتاحش هست، حالا دعای افتتاح مال آقا جان هست. میخوانيم.
خداوند انشاءالله خیر عطا بفرماید!
عقلتان را روشن نگاه دارید!
چراغ عقلتان را دائما روشن کنید، بدانید کجا قدم میگیرید؟ پیش چه کسی میروید چجوری؟!
حالا اینجا که الحمدالله در خدمت عالم ربّانی هستید، شما معطلی نباید داشته باشید،
هیچ!
بپایید! عصا بهدست بگیرید!
عصای علم و عالم را در دست داشته باشيد، هر کاری میکنید، سؤال بکنید!
الان این مسجد، با داشتن این عالم ربّانی
نباید معطل بشويد یک وقت به دامن افرادی بیفتد که خدای نکرده در مسیر غیر انسانی با یک سری شعارهایی با یک سری زرقوبرقهایی!
نمیتوانیم خیلی از حرفها را بزنیم.
اگر نمط دهم اشارات برای عزیزان باز بشود؛ یک کسی با یک نگاه کردن برای یک لحظه آنچنان میتواند متحولات کند بیچارهات کند با یک نگاه!
با یک لباس پوشیدن،
با یک ریخت راه رفتن،
با یک نحوه به تو کجوکوله نگاهکردن،
میتواند آنچنان در تو اثر و تصرف بکند آنوقت هرچه دلش میخواهد میتواند بر علیه تو انجام بدهد!
اینها را رمز و رموزهایش را نمیخواهد یاد بگیرید، امّا حواستتان را جمع کنید!
مسیر راهتان روشن هست.
واجباتتان، حرام الهی، تکالیف شرعیه،
این همه رسالههای عملیه که شده
#قسمتآخر
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۶
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۶
جهت ارتقاء کانال نشر با لینک ⬇️
@modafeanzuhur
🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹
https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0۹
#نکته_روز
#همسرانه
🔹یه «جانم» بگو، دنیارو بردی! 🔹
📌 خانم محترم! وقتی شوهرت از سر کار میاد، بهجای اینکه اول از مشکلات بگی، با یه لبخند و یه «خسته نباشی، جانم» پذیراییش کن. باور کن، همین یه جمله کل خستگی رو از تنش در میاره. مردا وقتی حس کنن تو خونه ارزش دارن، کوه رو هم جابهجا میکنن برات!
📌 آقای عزیز! فکر نکن زنت با یه زندگی معمولی و بیاحساس خوشحاله. گاهی یه «چقدر دوستت دارم» گفتن، اون همه حرص و دلتنگی و لجبازیهای کوچیکو از بین میبره. وقتی زن حس کنه هنوز واسه تو مهمه، همه چی برات فراهم میکنه، از آرامش گرفته تا یه سفره رنگین!
✅ اسلام هم همین رو میگه! پیامبر (ص) خودشون میفرمودن: «هرچی مرد محبت کنه، محبت میبینه.» امام صادق (ع) هم فرمودن: «وقتی مرد زنشو دوست داره و بهش ابراز میکنه، این محبت تا قیامت براش ذخیره میشه!» پس چرا این ذخیره رو از خودت دریغ کنی؟
🔹 یه کلمه محبتآمیز گفتن، خرجی نداره ولی سودش غیرقابل تصوره!
🔹 یه «جانم» بگو، یه «عشق من» بشنو!
🔹 محبتت رو نگه ندار، خرجش کن، سودش رو ببین!
پاشید به هم محبت کنید ببینم ااااا😁
#فضائل_امیرالمومنین
🔰🔰🔰🔰🔰
پیامبر صلوات الله علیه و آله:
✅ هر کسی که ولایت علی را بپذیرد، ولایت مرا پذیرفته است.
ــــــــــــــــــــ
📚 قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: مَنْ تَوَلَّى عَلِيّاً فَقَدْ تَوَلاَّنِي.
(الأمالی للصدوق - صفحه ۵۸)
🔰🔰🔰🔰🔰
#نکته_مهدوی
🔴 #حتما_تا_آخر_بخونید
نذری که بوی ظهور میدهد...
یه وقتایی دلت تنگ میشه، اونقدر که حس میکنی فقط یه معجزه میتونه آرومت کنه... یه دعا، یه نذر، یه کار که بوی خدا بده. حالا فکر کن یه نذر کنی که مستقیم وصل باشه به امام زمانت!
داری پول خرج میکنی، ولی این خرج کردن، عین ذخیره کردنه... نه برای دنیا، بلکه برای یه روزی که همه حسرت میخورن کاش یه ردپایی از خودشون جا میذاشتن.
حسینیه شهید ابراهیم هادی داره تو کربلا ساخته میشه، یه جای باصفا، یه پناهگاه برای زائرها، یه مأمنی برای دلهای بیقرار... یه جایی که وقتی ساخته شد، هر زائری که بیاد، هر روضهای که خونده بشه، هر دلی که سبک بشه، ثوابش برسه به اونایی که تو ساختش شریک بودن.
هر کسی که ۵۰۰ هزار تومن کمک کنه، اسمش پشت کاشیهای این حسینیه میره، برای همیشه... مثل یه سند، مثل یه اثر جاودانه، که روزی، وقتی آقا اومد، اینجا رو ببینه و لبخند بزنه...
نذر کن برای ظهور، نذر کن برای حسینیهای که وقتی ساخته بشه، خدا میدونه چند نفر توش دعا میکنن برای فرج... شاید یکی از همین دعاها، گره از کار ما باز کنه و حضرت زودتر بیاد! ان شاءالله
🔴 بزن رو لینک و توام اسمت رو پشت کاشیهای این حسینیه ماندگار کن
https://ppng.ir/d/3VxA
بسم الله