eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ #فصـل_دوم #قسمـت_صـد_هفت رها هنوز در حال بحث با صدرا بود. نمیدانست چرا اصلا کارشان
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ _اصلا مسیح خودش بمونه و کارهاشو انجام بده، به من چه؟ رها خنده اش گرفت: _اون اصلا مرخصی نداره که بیاد! صدرا:پس چرا ارمیا داره میاد؟ رها: مرخصی آقا ارمیا هنوز تموم نشده. صدرا: پس خودش بره انجام بده و بذاره من به زن و زندگیم برسم! ********************** آیه سوار ماشینش شد. تنها کسی که کارهایش را انجام داده بود و حالابیکار بود تا برای خرید دارو برود او بود، تمام شب از فکر و خیال خوابش نبرده بود و کارهایش را برای فرار از آنهمه فکر، تمام کرد و آفتاب طلوع کرد. نگاهی به لیست خریدهایی که سید محمد داده بود کرد. به جز دارو مقداری غذای کنسروی و آب هم باید میخرید. دنده را جا زد و حرکت کرد. تازه وارد خیابان اصلی شده بود و داشت سرعت میگرفت که ماشینی از پشت با حداکثر سرعت به ماشین او زد و کنترل خودرو دست آیه خارج شد. خیابان آن وقت صبح حسابی شلوغ بود و برخورد ماشین آیه با خودروهای دیگر صحنه ی دلخراشی ایجاد کرد. چشمان آیه داشت بسته میشد که صدای زنگ تلفن همراهش آمد و دیگر چیزی نفهمید. ************************* ارمیا کلافه راه میرفت. تلفن همراه آیه زنگ میخورد و جوابی نبود. ِنگران بود و دلشوره داشت؛ می خواست بگوید از فروشگاه وسایل صفری سر خیابان، یک کیسه خواب دیگر بخرد، چون مال خودش خراب شده بود. حالا آیه جواب نمیداد و دلشوره گرفته بود. بالاخره تماس وصل شد: _چرا جواب نمیدی؟ نمیگی نگران میشم؟ ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ ارمیا: خوبی دخترکم؟ زینب سادات: نه بابا! چرا هیچ چیزی خوب نمیشه؟ چرا قصه ما پایان خوش نداره؟ ارمیا: پایان خوش چیز خوبیه، اما تا حالا به معنیش فکر کردی؟ دنیا مثل قصه پریان نیست عزیزم!پایان خوش یعنی بابا مهدی. پایان خوش یعنی برای خدا بندگی کنی، خدمت خلق کنی، در راه خدا شهید بشی. شهید بشی یعنی با هدف رسیدن به خدا بمیری، در راهی که خدا ازت راضیه! این پایان قصه زندگی هستش عزیزم. اگه آخر یک قصه دیدی زندگی جریان داره، بدون بال و سختی و امتحان هنوزم وجود داره. قصه زندگی هر آدمی از تولدش شروع میشه تا مرگ. توی این دنیا منتظر خوشی ابدی و تا همیشه نباش، این دنیا برای خوشی آفریده نشده. این دنیا برای امتحانه و امتحان همیشه سخته. مگه اصلا امتحان آسون وجود داره؟ پایان قصه تو قشنگه نفس بابا! چون تو بلدی قشنگ زندگی کنی. تو دختر آیه هستی!آیه ای که اسطوره منه. آیه ای که صبر و عشقش به خدا، منو از پپچی بیرون آورد. حالا منتظرم پایان قصه من برسه که خیالم راحت بشه. زینب با هق هق گفت: نگو بابا. نباشی نیستما! ارمیا: گریه نکن عشق بابا!نفسم میگیره ها! میدونی که چقدر عزیزی؟ زینب لب ور چید: اوهوم. ارمیا خندید. از همان خنده های آرام و مظلومانه اش: اوهوم چیه؟ زینب خندید: اوهوم یعنی بله. زینب روی پله ها نشست و سرش را به میله های حفاظ تکیه داد: دوستت دارم بابا! ارمیا: منم دوستت دارم. از همیشه تا همیشه... زینب تکرار کرد: از همیشه تا همیشه..... ⏪ ... 📝 @modafehh 📗 📙📗 📗📙📗
📗📙📗 📙📗 📗 ༻﷽༺ احسان هر دو دست زینبش را در دست گرفت و دلجویانه گفت: خنده داشت! چون امروز به تویی حسادت کردن که جز مهربونی چیزی براشون نداشتی! خنده دار بود چون نفهمیدن ظاهری قضاوت نکنن! نفهمیدن شادی من بخاطر داشتن تو هست.نفهمیدن عشق چی هست. بهشون گفتم نگران نباشن چون اومدم مهریه تو رو بدم. اونها هم فکر کردن،فردای عقد پشیمون شدم و داشتن سعی میکردن،خودشون رو قالب من کنن! من هم فرار کردم اومدم پیشت تا مواظبم باشی ندزدنم! زینب سادات نق زد: احسان! و این اولین بود و اولین ها زیبا هستند... احسان: جانم! شوخی کردم عزیزم. اما اون قسمت اولش راست بود ها،اما من گفتم نگرانش نیستم. زینب سادات گلایه کرد: دیگه اونجوری برای دخترها نخند... احسان سر کج کرد: چشم. اما باور کن شوق دیدن تو دلم رو اونقدر شاد کرده بود که حتی اگه فحش هم میدادن، من همینطور میخندیدم. زینب سادات نق زد: اما اونها به من فحش دادن و تو خندیدی! احسان اخم کرد: زینب جانم! اونها به تو حسادت میکنن؛نه به خاطر من ، بخاطر اینکه خواستنی هستی، بخاطر اینکه نمیتونن مثل تو باشن! به دل نگیر.شما همکار هستید. و یادت نره که من هرگز از تو و دوست داشتنت دست نمیکشم! دنیا دنیا جمع بشن، عشق اگه عشق باشه ثابت میمونه. زینب سادات جوابش را داد: همونطور که زن باید نجیب باشه، مرد هم باید نجابت کنه! همیشه طوری رفتار کن که دوست داری با تو اونطور رفتار کنن! همونطور که زن باید عفت داشته باشه و خودش رو از نامحرم دریغ کنه، مرد باید نگاهش عفت داشته باشه! همه چیز دو طرفه است. نمیتونی خودت به زنها نگاه کنی و انتظار داشته باشی به زنت نگاه نکنن. احسان به فکر فرو رفت !... 📗 📙📗 📗📙📗