❣خاطره از حمید آقا❣
چون حمید آقا خودشون هم ورزشکار بودن همیشه بچه هارو به ورزش کردن تشویق میکرد و خودشون می رفتن دنبال خواهر زاده و برادر زادشون و اونهارو میبردن باشگاه و هر وقت هم وقت داشتن در خانه با آنها تمرین میکردند
#روایت_از_برادر_شهید
#كلنا_عباسک_یا_زينب
#شهید_حمید_سیاهڪالے_مرادے
@modafehh🌷
خاطره ای از حمیدآقا❣
موقعی که برای خدا حافظی رفته بودم پیشش اصلا نتونستم حرفی بهش بگم فقط آروم بهش گفتم نمیشه حمید جان تو نری،هیچی نگفت اما وقتی نگاش کردم لبخند میزد اما نگاهش طوری بود که هنوزم شرمندم که چرا این حرف و زدم
#كلنا_عباسک_یا_زينب
#روایت_از_خواهر_شهید
@modafehh
خاطره ای از حمیدآقا 💫
موقعی که برای خدا حافظی رفته بودم پیشش اصلا نتونستم حرفی بهش بگم فقط آروم بهش گفتم نمیشه حمید جان تو نری،هیچی نگفت اما وقتی نگاش کردم لبخند میزد اما نگاهش طوری بود که هنوزم شرمندم که چرا این حرف و زدم
#كلنا_عباسک_یا_زينب
#روایت_از_خواهر_شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
✧❁🌷 @modafehh 🌷❁✧
خاطره ای از حمیدآقا 🍂🍂
موقعۍ ڪہ برای خُدا حافظی رفته بودم پیشش اصلا نتونستم حرفی بهـش بگم فقـط آروم بهش گفتم :"نمیشـہ حمیـد جاݧ تو نرۍ؟"هیچـۍ نگفت اما وقتۍ نگاش ڪردم ڷبخنـد میزد امّا نگاهش طورێ بود که هنوزم شرمنـدم ڪه چرا این حـرف و زدم!
#كلنا_عباسک_یا_زينب 🌹
#روایت_از_خواهر_شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
┄┅፨• @modafehh •፨┅┄
🍂🌼 بــسمـ اللہ الــرحمن الــرحیم 🌼🍂
یک شب خیلی دلم گرفته بود،به شهید حمید گفتم چرا منو قزوین نمی بری وچرا هوامو نداری و کلی گِلہ از رفیق شهیدم . . .
خوابیدم 😴
نمیدونم دقیقا بعد نماز صبح بود یا قبلش،خواب دیدم که شهید حمید سیاهکالی اومدن،دستمو گرفتن بهم گفتن:{من دستتو گرفتم ولی تو نمیبینی}
بعد بهشون گفتم چرا منو قزوین نمی برید گفتن:(منتظر باش میای)
بعد که از خواب بیدار شدم،موندم تو معجزه شهدا،به این یقین رسیدم که واقعا شهدا زنده هستند و هوای ما رو دارن،دمشون گرم :)
{شُـہدا زنــدهـ اند،میبیننـد،میشنـوند}
#شهید_حمید_سیاهڪالے_مرادے
#كلنا_عباسک_یا_زينب
#ارسالی_اعضا
🍂🌼 @modafehh 🍂🌼
🍂🌼 بــسمـ اللہ الــرحمن الــرحیم 🌼🍂
یک شب خیلی دلم گرفته بود،به شهید حمید گفتم چرا منو قزوین نمی بری وچرا هوامو نداری و کلی گِلہ از رفیق شهیدم . . .
خوابیدم 😴
نمیدونم دقیقا بعد نماز صبح بود یا قبلش،خواب دیدم که شهید حمید سیاهکالی اومدن،دستمو گرفتن بهم گفتن:{من دستتو گرفتم ولی تو نمیبینی}
بعد بهشون گفتم چرا منو قزوین نمی برید گفتن:(منتظر باش میای)
بعد که از خواب بیدار شدم،موندم تو معجزه شهدا،به این یقین رسیدم که واقعا شهدا زنده هستند و هوای ما رو دارن،دمشون گرم :)
{شُـہدا زنــدهـ اند،میبیننـد،میشنـوند}
#شهید_حمید_سیاهڪالے_مرادے
#كلنا_عباسک_یا_زينب
#ارسالی_اعضا
🍂🌼 @modafehh 🍂🌼