eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 سال ۶۳ زمان است. ما جزو رزمندگان از علی_بن_ابیطالب بودیم. آن ایام ما را به در بردند. مکانی که به عنوان مهیا کرده بودند و ما چند ماهی را آنجا گذراندیم. بچه‌های کادر گردان از جمله و فرمانده گردان مصطفی_حاج_سید_جوادی آماده عزیمت به منطقه برای شناسایی هستند. آنها هنگام اعزام سخت همدیگر را در آغوش گرفتند و با هم خداحافظی کردند هر دوی این عزیزان جزو بچه‌های ، مهربان و صمیمی بودند. حتی هنگام سلام و علیک هم خنده بر لب داشتند. این دو بزرگوار در اصل هنگام مرگ را به گرفته بودند و می‌گوید: سید اگر شدی که می‌شوی ما را در آن دنیا شفاعت کن. هم به همین را می‌گوید و امیر می‌خندد تا رد گم کرده باشد آن دو نفر خیلی زود به شهادت رسیدند. : سید ابراهیم موسوی
🥀 آمبولانس متلاشی شد عکس سنگر فرماندهی در را می‌بینید. نوروز سال ۶۲ بود که با دوربین عکاسی‌اش آمده بود تا از ما و اتفاقات منطقه عکس بگیرد. عکس‌های زیادی گرفت . به ما که رسید دوست داشت با جمع ما عکس یادگاری داشته باشد. ایستاد و یکی دیگر از دوستان از ما عکس گرفت. ایشان در همین منطقه بر اثر اصابت ترکش مجروح شد و برای انتقال به بیمارستان داخل گذاشتنش اما در بین راه مورد اصابت خمپاره دشمن قرار گرفت و به رسید. ضمناً هم در جمع ما است. : جانباز فرج الله فصیحی رامندی
🥀 ✨رفع خستگی در آن سال تازه شکل گرفته بود و برای اجرای عملیات‌های مختلف و آموزش‌های مختلفی را می‌گذراندند. این عکس در سال ۶۴ و هنگام آموزش و رزمندگان گردان در منطقه گرفته شد. بچه‌های گردان آن روز بعد از انجام آموزش‌های مختلف برای رفع خستگی با حضور در شروع به ذکر حضرت امام حسین و عزاداری برای آن شهید کربلا کردند. در عکس علی قاریان‌پور ، حسن الاف صفری ، سید باقر علمی و شاپور عبدی حضور دارند. خسته از آموزش روزانه ایستاده‌اند که بدن‌های خسته و بی‌رقمشان به تصویر کشیده شود تا همچنان راست قامت تاریخ بمانند تا ابد. : حمیدرضا ایزدی
🥀 ✨خمپاره در سنگر تدارکات اینجا منطقه و بعد از عملیات است. ما حدود ۴ ماه در این منطقه مستقر بودیم. گردان ما یعنی حدود ۳ کیلومتر از خط را تحت پوشش داشت و نیروهایش در آن مستقر بودند. با توجه به اینکه بنده فرمانده گردان بودم مرتب در حال حرکت بودم و مسیر و نیروها را کنترل می‌کردم ، هیچ وقت یادم نمی‌رود در مقدماتی دشمن که متوجه عملیات ما شده بود ، شروع کرد به بمباران منطقه. در همین حال یک خمپاره ۱۲۰ به ما اصابت کرد. تمام و را تکه تکه کرد و مواد غذایی درون آنها بیرون ریخته شدند. به محض دیدن این صحنه بلند بلند فریاد زد: ای کاش این خمپاره‌ها به قلب من می‌خورد. بچه‌ها وقتی این صحنه را دیدن روحیه خوبی گرفتند اما درست چند دقیقه بعد یک تیر به گردن یکی از رزمندگان خورد که ایشان هم فوراً دستش را روی گردنش گذاشت تا مبادا روحیه ما تضعیف شود و فریاد زد: برای سلامتی امام ، بلند صلوات بفرستید. :جانباز فرج الله فصیحی رامندی