eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.6هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2هزار ویدیو
107 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون: @modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh @khaleghiii
مشاهده در ایتا
دانلود
◇[داستان نسل سوخته] 👇 📖این داستان 👈 مدام توی رفتار خودم و بقیه دقت می کردم 👌... خوب و بد می کردم ... و با اون عقل 9 ساله ... سعی می کردم همه چیز رو با بسنجم ... اونقدر با جدیت و پشتکار پیش رفتم 👌... که ظرف مدت کوتاهی توی جمع بزرگ ترها ... شدم آقا مهران 😍... این تحسین برام واقعا بود ... اما آغاز و شروع بزرگ ترین امواج زندگی من شد ...🌹 از مهمونی برمی گشتیم ... مهمونی مردونه ... چهره پدرم به شدت گرفته بود😢 ... به حدی که حتی جرات نگاه کردن بهش رو هم نداشتم😞 ... خیلی عصبانی بود🙁 ... تمام مدت داشتم به این فکر می کردم که ... - چی شده؟🤔 ... یعنی من کار اشتباهی کردم؟ ... مهمونی که خوب بود ... و عجیبی وجودم رو گرفته بود ...😰 از در که رفتیم تو ... مادرم با خوشحالی اومد استقبال مون☺️ ... اما با دیدن چهره پدرم ... خنده اش خشک شد و مبهوت به هر دوی ما نگاه کرد😳 ... - سلام ... اتفاقی افتاده؟☹️ ... پدرم با ناراحتی سرچرخوند سمت من ... - مهران ... برو توی اتاقت 😯... نفهمیدم چطوری ... با عجله دویدم توی اتاق ... 💗 تند تند می زد ... هیچ جور آروم نمی شد و دلم شور می زد ... چرا؟ نمی دونم ...😥 لای در رو باز کردم ... آروم و چهار دست و پا ... اومدم سمت حال ... - مرتیکه عوضی ... دیگه کار زندگی من به جایی رسیده که... من رو با این سن و هیکل ... به خاطر یه الف بچه دعوت کردن ... قدش تازه به کمر من رسیده ... اون وقت به خاطر آقا ... باباش رو دعوت می کنن ...😡 وسط حرف ها ... یهو چشمش افتاد بهم ... با عصبانیت 😡... نیم خیزحمله کرد سمت قندون ... و با ضرب پرت کرد سمتم ...😱 - گوساله ... مگه نگفتم گورت رو گم کن توی اتاق؟ ...😧😭 ...🍃 @modafehh
🔺🔸🔺 🔻 🔻 این داستـــان👈 .....🔻 دویدم داخل اتاق و در رو بستم ... تپش قلبم شدید تر شده بود ... دلم می خواست گریه کنم اما بدجور ترسیده بودم ... الهام و سعید ... زیاد از بابا کتک می خوردن اما من، نه ... این، اولین بار بود ... دست بزن داشت ... زود عصبی می شدو از کوره در می رفت ... ولی دستش روی من بلند نشده بود... مادرم همیشه می گفت ... - خیالم از تو راحته ... و همیشه دل نگران ... دنبال سعید و الهام بود ... منم کمکش می کردم ... مخصوصا وقتی بابا از سر کار برمی گشت ... سر بچه ها رو گرم می کردم سراغش نرن ... حوصله شون رو نداشت ... مدیریت شون می کردم تا یه شر و دعوا درست نشه ... سخت بود هم خودم درس بخونم ... هم ساعت ها اونها رو توی یه اتاق سرگرم کنم ... و آخر شب هم بریز و بپاش ها رو جمع کنم ... سخت بود ... اما کاری که می کردم برام مهمتر بود ... هر چند ... هیچ وقت، کسی نمی دید ... این کمترین کاری بود که می تونستم برای پدر و مادرم انجام بدم ... و محیط خونه رو در آرامش نگهدارم ... اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم ... از اون شب ... باید با وجهه و تصویر جدیدی از زندگی آشنا بشم ... حسادت پدرم نسبت به خودم ... حسادتی که نقطه آغازش بود ... و کم کم شعله هاش زبانه می کشید ... فردا صبح ... هنوز چهره اش گرفته بود ... عبوس و غضب کرده ... الهام، 5 سالش بود و شیرین زبون ... سعید هم عین همیشه ... بیخیال و توی عالم بچگی ... و من ... دل نگران... زیرچشمی به پدر و مادرم نگاه می کردم ... می ترسیدم بچه ها کاری بکنن ... بابا از اینی که هست عصبانی تر بشه... و مثل آتشفشان یهو فوران کنه ... از طرفی هم ... نگران مادرم بودم ... بالاخره هر طور بود ... اون لحظات تمام شد ... من و سعید راهی مدرسه شدیم ... دوید سمت در و سوار ماشین شد ... منم پشت سرش ... به در ماشین که نزدیک شدم ... پدرم در رو بست ... - تو دیگه بچه نیستی که برسونمت ... خودت برو مدرسه ... سوار ماشین شد و رفت ... و من مات و مبهوت جلوی در ایستاده بودم ... من و سعید ... هر دو به یک مدرسه می رفتیم ... مسیر هر دومون یکی بود ... @modafehh
بسم الله الرحمن الرحیم...🌸🍃
شیرین تر از نـامِ شما، امکان ندارد مخروبه باشد هر دلی جانان ندارد جـانِ مـن و جـانـانِ مـن ، مهــدیِ زهـرا قلبم به جز صاحب زمان سلطان ندارد ▪️تـعجیل در فـرج صلوات ▫️اللهم عجل لولیک الفرج   اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج @modafehh
📸 همزمان با شهادت حضرت زینب(س)، پرچم گنبد مطهر حرم آن حضرت طی آیینی با حضور پرشور زائران آن حضرت تعویض شد. @modafehh
💢 پویش همگانی چلّه قرائت دعای فرج 📢 لطفاً تا میتونید این پیام رو منتشر کنید 📌 بیماری، سیل، جنگ، زلزله... زمین و زمان مضطر شدن. دیگه هیچ چیزی سَرِ جاش نیست. تنها امیدمون واسه رهایی از این اوضاع، ظهورِ منجی از طرف خداست... 🔺 خودِ حضرت بارها فرمودن: «برای تعجیل در فرج دعا کنید، که این دعا، فرج و گشایش برای شماست» (احتجاج، ج ۲) حالا وقتشه دست به دعا برداریم و از خدا بخوایم، باقی مانده ‌ی دوران غیبت رو بر ما ببخشه😔 👥 قرار ما: از امروز سه شنبه ۲۰ اسفند (همزمان با شام شهادت حضرت زینب) ساعت ۲۲ شب، قرائت همگانی دعای فرج (الهی عظم البلاء) به مدت ۴۰ شب به نیت تعجیل در فرج و رفع گرفتاری از مسلمین 📝 امام مهدی فرمود: به دوستان و شیعیانم بگویید خدا را به حق عمه ام زینب قسم دهند که فرج مرا نزدیک گرداند... (شیفتگان حضرت مهدی ج۱ ص۲۵۱) 🙏 خواهشا تا میتوانید این پیام را کنید. اوضاع جهان از این بدتر میشود، بهتر نه. فقط اوست که مرهم درد دنیاست. برای آمدنش از هیچ اقدامی کوتاهی نکنیم... به حق (س)