eitaa logo
"کنجِ حرم"
256 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
111 فایل
اِشتیاقے‌ڪه‌بہ‌دیدارِتودارَد‌دِلِ‌مَن دِلِ‌مَن‌دانَدومَن‌دانَم‌ودِل‌دانَدومَن حرفی سخنی؟! https://harfeto.timefriend.net/16818490554574 #شروطمون @shorotoinsohbata
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
سلام رفیق 😃✋🏻 دنبال یه کانال دخترونه می گردی که از این والپیپر های خوشگل بزاره؟! من یه کانال آوردم برات😍 پراز👇🏻 وایی خسته شدم آخه می دونی فعالیت هاشون تمومی نداره❤️ آخ آخ ببخشید یادم رفت بیا اینم لینکش👇🏻😁 https://eitaa.com/Narges_311 شعبه ی دومشه😍💕 سری بزن روپیوستن والا پشیمون نمیشی🤤❤️
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
وایییییییییییی عکسای بالا رو نگاه کن😱😱😱 دختر هستی و هنوز عضو این کانال نیستی؟؟ 🤦🏼‍♀ منبع پروفایل های چادری اینجاست😍 همه پروفایل هاشونو از اینجا بر میدارن🤫🤭 https://eitaa.com/joinchat/26804352C4d76eb3f34 تازه از مدیرش نگم براتون😂 هفته ای یه بار چالش میزاره و به سوالات همه ی اعضاش پاسخ میده😃😉 اولین کانالیه که انقدر با اعضاش صمیمیه😄 تازه به جز پروفایل هر روز کلی🤩 و.... میزاره😌 لیست عمل به قول هاشو دیدی؟ 😨💯 هر برنامه ای که دنبالشی رو توی لیست عمل به قول هاش گذاشته👻 تازه هروز کلی هم میده😛 اگر عاشق خوندن رمانی این کانال رو از دست نده بیا تو کانال کلی پی دی اف داخلش هست🤑 من دیگه بیشتر از این نمیگم خودت برو نیگا کن😌😂😂👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/26804352C4d76eb3f34
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«پنجشنبه»☆
💞 📚 ✍آخر هفته قرار بود بیان واسه خواستگاری زیاد برام مهم نبود که قراره چه اتفاقی بیوفته حتی اسمشم نمیدونستم ، مامانم همی طور گفته بود یکی می خواد بیاد.... فقط بخاطر مامان قبول کردم که بیان برای آشنایی .... ترجیح میدادم بهش فکر نکنم عادت داشتم پنج شنبه ها برم بهشت زهرا پیش“ شهید گمنام ” شهیدی که شده بود محرم رازا و دردام رفیقی که همیشه وقتی یه مشکلی برام پیش میومد کمکم میکرد ... ”فرزند روح الله“ این هفته بر عکس همیشه چهارشنبه بعد از دانشگاه رفتم بهشت زهرا چند شاخه گل گرفتم کلی با شهید جانم حرف زدم احساس آرامش خاصی داشتم پیشش _ بهش گفتم شهید جان فردا قراره برام خواستگار بیاد..... از حرفم خندم گرفت ههههه خوب که چی االن این چی بود من گفتم .... من که نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر مامان... احساس کردم یه نفر داره میاد به این سمت ، پاشدم دیر شده بود سریع برگشتم خونه تا رسیدم مامان صدااااام کرد - اسمااااااااء _ )ای وای خدا ( سلام مامان جانم _ جانت بی بال فردا چی میخوای بپوشی اگه ادامه شو میخوای به جمع ما بپیوند @Eitaametn
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
⟆﷽⟅ ښݪاݥ ݔة ڋۅښټاݧ ڲݪم✾ من امروز یه کانال زدم به نام : ↲ڋݗټږاݩ ݘاڋږي↳ که در اون این فعالیت ها را می کنم: و کرانچ ✍👇 با ناباوری نگاهی به مغازه مرتضی انداختم. تمام وسایلش پخش زمین شده بود. شیشه ها شکسته بود و خودش هم با یقه پاره و سر وضع نامرتب جلوی در نشسته بود و به زمین خیره بود. از ماشین پیاده شدم و دوباره همه جارا ور انداز کردم. با دیدن من برخاست یک رگه خون از گوشه پیشانی اش تا زیر گونه اش راه افتاده بود. مضطرب جلو رفتم و گفتم چی شده؟ لبخندی زدو گفت همیشه همه چیز اونطوری که ما میخواهیم نمیشه خنده تلخی کردم جمله مرتضی مرا به شش ماه پیش پرتاب کرد. اگر میخوای بقیه اش را بخونی عضو شو🌹و اڲږ ټۅ ھݥ ڋۅښټ ڋاڔي عۻۅ ݔۺے ږۅي ایڋےڪاݩاݪ ڬڷیݣ ڪݧ⇣ ⇄@Chadormmr⇇✾
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
وایییییییییییی عکسای بالا رو نگاه کن😱😱😱 دختر هستی و هنوز عضو این کانال نیستی؟؟ 🤦🏼‍♀ منبع پروفایل های چادری اینجاست😍 همه پروفایل هاشونو از اینجا بر میدارن🤫🤭 https://eitaa.com/joinchat/26804352C4d76eb3f34 تازه از مدیرش نگم براتون😂 هفته ای یه بار چالش میزاره و به سوالات همه ی اعضاش پاسخ میده😃😉 اولین کانالیه که انقدر با اعضاش صمیمیه😄 تازه به جز پروفایل هر روز کلی🤩 و.... میزاره😌 لیست عمل به قول هاشو دیدی؟ 😨💯 هر برنامه ای که دنبالشی رو توی لیست عمل به قول هاش گذاشته👻 تازه هروز کلی هم میده😛 اگر عاشق خوندن رمانی این کانال رو از دست نده بیا تو کانال کلی پی دی اف داخلش هست🤑 من دیگه بیشتر از این نمیگم خودت برو نیگا کن😌😂😂👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/26804352C4d76eb3f34
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
سلام رفیق 😃✋🏻 دنبال یه کانال دخترونه می گردی که از این والپیپر های خوشگل بزاره؟! من یه کانال آوردم برات😍 پراز👇🏻 وایی خسته شدم آخه می دونی فعالیت هاشون تمومی نداره❤️ آخ آخ ببخشید یادم رفت بیا اینم لینکش👇🏻😁 https://eitaa.com/Narges_311 شعبه ی دومشه😍💕 سری بزن روپیوستن والا پشیمون نمیشی🤤❤️
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
سلام بالاخره بعد کلی گشتن و زیر و رو کردن ایتا یه کانال امام رضایی پیدا کردم تمام این فعالت ها رو هم داخلش پیدا میکنی برو داخلش بهت قول میدم پشیمون نشی☺️ اینم لینکش👇👇 @Oshaghoreza8 اگه امام رضا رو دوست داری بیا داخلش😌
👑﷽👑 بًَُِِِِِِِِّّّّهُُُِِّّ زًَُُِِِِِِِِّّّمَُُُِِِِِِِّّیًًًُُُِِِِِِِنًًًَُُِِِِِِ آًَِِّمًُِِِِِّدًُُُِِِِِِِّهًَِِِِّ اًَََِِِِِِِمِِِِِِِّّّّ خًًًًِِِِِِِِّّاُِِِِِِِِِّّّدًًًًًَُِِِِِِمِِِِِِِِّّّ زًََََُِِِِِّهًًُُُِِِِِِّرًًُُُُِِِِِِّاًًَُُِِِِِِّّ بًًُُِِِِِِّّّاًُُِِِِِّّشًََََََِِِِِِّمًًًُُِِِِِِِِِ.ًَُُِِِِِ.ِِِِِِِِِِّّ.ًًَُُِِِِِِِّّ ♡بــــوی عــطــرِ خــــدآ♡ حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ اللّهمَّ عَجَّل لِوَلیّکَ الفَرَج ❤️«امیدمان فقط تویی»❤️ :)♡به امید روزی ک بوی عطر خدا سراسرسرزمین را فرابگیرد ♡:) 👇🚫تٌـوجّـهّــ تٌـوجّـهّــ🚫👇 هشتگهای گروه 🤞🙂 🌱 🧕 🧍‍♂️ 😜 🥺 📖 🖤 🌅 🎧🎼 و کلی چیزای ناب و قشنگ دیگه که باید بیای ببینی 😍 کانال ایتا: https://eitaa.com/Boyeatreekhoda گروه واتساپ: https://chat.whatsapp.com/BxfcDXRgTXSJupXZFpODmS پیج اینستاگرام: https://instagram.com/boyeatreekhoda?utm_medium=copy_link منتظر چی هستی زود بزن رو لینک بالا 🤓 زودی بیا که حضرت مهدی (عج) منتظر حضور پررنگ تو عه 😉
عشق گمنام ۱ با بادی که چادر مشکی ام رو به رقص در می آورد احساس خوبی بهم دست میدهد . این موقع صبح در بام تهران هوا دلپذیر خنک هست . نگاهی به ساعت مچی دستم می اندازم ساعت ۸:۳۰ صبح را نشان میدهد واین یعنی من الان دقیقا یک ساعت میشه که اومدم اینجا . سویچ ماشینم را از جیب مانتو ام در می آورم وبه سمت ماشینم حرکت میکنم ،قفل در را باز میکنم ودر صندلی جای میگیرم کلید را در جایش میچرخانم ماشین را به حرکت در می آورم . وبه سمت خانه ی دکتر حسین محمدی ،میرانم . بعد از ده دقیقه جلوی در خانه ی بزرگان میایستم ،یادم می آید که امروز صبح یادم رفت که کلید رو همراه خودم ببرم ودر خانه جایش گذاشتم . مجبور میشوم دستم را به کلید براق آیفون بزنم کلید رو میزنم وصدای درین درین میپیچد وبعد هم صدای مادر مامان:کیه ؟ جواب می‌دهم: منم مامان جان . بعد از مکث کوتاهی در با صدای تیکی باز میشود . ادامه دارد......🥀 نویسنده :فاطمه زینب دهقان🌼
عشق گمنام ۱ با بادی که چادر مشکی ام رو به رقص در می آورد احساس خوبی بهم دست میدهد . این موقع صبح در بام تهران هوا دلپذیر خنک هست . نگاهی به ساعت مچی دستم می اندازم ساعت ۸:۳۰ صبح را نشان میدهد واین یعنی من الان دقیقا یک ساعت میشه که اومدم اینجا . سویچ ماشینم را از جیب مانتو ام در می آورم وبه سمت ماشینم حرکت میکنم ،فقل در را باز میکنم ودر صندلی جای میگیرم کلید را در جایش میچرخانم ماشین را به حرکت در می آورم . وبه سمت خانه ی دکتر حسین محمدی ،میرانم . بعد از ده دقیقه جلوی در خانه ی بزرگان میایستم ،یادم می آید که امروز صبح یادم رفت که کلید رو همراه خودم ببرم ودر خانه جایش گذاشتم . مجبور میشوم دستم را به کلید براق آیفون بزنم کلید رو میزنم وصدای درین درین میپیچد وبعد هم صدای مادر مامان:کیه ؟ جواب می‌دهم: منم مامان جان . بعد از مکث کوتاهی در با صدای تیکی باز میشود . ادامه دارد......🥀 نویسنده :فاطمه زینب دهقان🌼
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗نگاه خدا💗 قسمت12 بابا رضا: به یه شرط اجازه میدم که بری - چه شرطی؟ بابا رضا : اینکه ازدواج کنی ،بعد هر جا که دوست داشتی میتونی بری بابا این حرف و گفت و بلند شد و رفت الان اینو چیکارش کنم تا صبح فکرم درگیر بود چیکار کنم بابا راضی بشه که خوابم برد صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم عاطفه بود - هااا... عاطی: سلامت کو،رفتی دانشگاه بی ادب شدی؟ - ول کن عاطی اصلا حوصله ندارم عاطی: بیخود ،من به خاطر جناب عالی اومدماااا پاشو بیا دنبالم بریم بیرون - عاطی بیخیال خواب میاد. عاطی: پس دیشب تا صبح کارت چی بود حاج خانم - داشتم فکر میکردم عاطی: عع میزاشتی من هم می اومدم کمک باهم فکر میکردیم ( خوابم پرید): عع راست میگی ،الان میام دنبالت عاطی: خدا شفا بده تن تن لباسمو پوشیدمو رفتم دنبال عاطفه - سلام دوست عزیززززم ... عاطی: چیه مهربون شدی - عع یه بارم میخوایم مثل دخترای مودب حرف بزنیم نمیزاریااا عاطی: آخه بهت نمیاد ... - کجا بریم حالا؟ عاطی: اول گلزار - هیچی باز شروع شد ،عاطفه جان از جون اون شهیده بیچاره چی میخوای،بابا رسیدیم بهشت زهرا ،عاطفه رفت سمت گلزار منم رفتم سمت قبر مادرم نشستم کناره سنگ قبر : میبینی مامان ، میخوام زندگی هم کنم نمیزارن ،مامان جون نمیشه بری تو خواب بابا ازش بخوای که منصرف بشه از ازدواج من... حرفام که تمام شد رفتم سمت گلزار ، دیدم عاطفه مثل همیشه سرش رو ،روی سنگ قبر شهیدش گذاشته داره گریه میکنه رفتم کنار... - سلام برادر،ببخشید این دوستمون شما را کلافه کرده. عاطی: عع سارا بس کن زشته - چی چی زشته همیشه میای اینجا گریه میکنی، لااقل حرف دلتو بلند بهش بگو دیگه ،شاید راهی پیدا کرد عاطی: دیوونه،لازم نکرده ،بریم... - من خواستم کمکت کرده باشم تا زودتر به آرزوت برسی عاطی: بی مزه (سوار ماشین شدیم رفتیم پاتوق همیشگی ) - عاطی کمک میخوام عاطی: باز چه گندی زدی - یه جور میگی که انگار همش در حال خرابکاری ام که عاطی: نه اینکه نیستی .... حالا بگو چی شده ! - میخوام از ایران برم ،بابا نمیزاره عاطی: اول اینکه غلط کردی میخوای بری ،دومم دست حاجی درد نکنه که نمیزاره - عع مسخره بازی در نیار ،میخوام برم کانادا درسمو ادامه بدم ،تازه خاله هم اونجاست و هوامو داره. عاطی: وااایی شوخی نکن - نه بیکارم دارم اراجیف میافم - بابا میگه شوهر کنم برم الان من چیکار کنم عاطی: این دیگه مشکل توست کاری از دست من برنمیاد. ( کیف مو برداشتم پرت کردم سمتش) خیلی دیونه ای ،من چی میگم تو چی میگی عاطی: سارا جان من چکار می تونم بکنم خب. - من میگم نمیخوام شوهر کنم تو داری دنبال میگردی برام راهکار پیدا کنی؟ عاطی: من دیگه تا همین اندازه مخم کار میکرد بیشتر از این دیگه شرمنده - پاشو پاشو بریم ببینم چه گلی به سرم بگیرم عاطی: وایستا هنوز شیر موزم تموم نشده - اه زود باش عاطفه رو رسوندم خونه شون رفتم خونه اصلا حوصله هیچ چیزیو نداشتم رفتم تو اتاقم واسه شامم بیرون نیومدم تو فکر این بودم چیکار کنم ،به ذهنم رسید به ساناز زنگ بزنم - الو ساناز ! سهیل : سلام سارا خانم خوبی؟ - سلام آقا سهیل خوبی؟ خاله خوبه؟ سهیل : مرسی تو خوبی ؟ شرمنده ساناز خوابیده من گوشیشو برداشتم - خیلی ممنوم ،اشکالی نداره فردا تماس میگیرم ،به خانواده سلام برسونین سهیل: اوکی،شما هم سلام برسونین اه که چقدر از این پسره بدم میاد اینقدر خسته بودم که خوابم برد ؛ صبح ساعت ۸ کلاس داشتم با صدای زنگ گوشیم بلند شدم اماده شدم رفتم از پله ها پایین دیدم میز صبحانه آماده اس ،صبحانه رو خوردم.... ادامه دارد. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رو هشتک هامون کلیک کن تا راحت بتونی مطالب تون و پیدا کنید🙂✨ 💊🎶 😎 ❤️🖇 🖼💉 📓 😂💔