eitaa logo
مدافع آنلاین
7هزار دنبال‌کننده
88.6هزار عکس
74.2هزار ویدیو
58 فایل
صفحه خبرنگار بحران و مدافع آنلاین در اینستاگرام، به علت پوشش اخبار لحظه به لحظه شهادت سردار دلها در سال ۹۸ مسدود شد. مدافع آنلاین «هشدار کلاهبرداری، سواد رسانه، تبلیغ نوین»
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شرح آتش دل
‌ 🏴 السَّلامُ عَلَیْكَ يا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاس ▪️ ماه به‌خون‌افتاده تا عکسی از رخسار ماه افتاد در آب رفت از جلال و هیبتش آیینه از تاب برداشت آب و بر لب آورد و فرو ریخت در حسرت یک بوسه‌اش خون شد دل آب پیچید در پایش که دست از او نشوید شد آب هم پابند آن گیسوی پُرتاب بگذاشت پا در علقمه دریای غیرت بگذشت تشنه از کنار آبْ مهتاب او تشنه رفت و تا قیامت آبِ ناکام در دل گرفته عکس آن دردانه را قاب ساقی به‌سوی تشنگان می‌رفت سرمست تا که به میخانه رساند بادۀ ناب مشکی پر از امید را بر دوش می‌برد آن شاه خوبان، شیر هَیجا، شمع احباب بارانی از تیر آمد اما او سپر شد می‌رفت در موج خطر بی ترس گرداب کی از هجوم شب‌پره ترسد عقابی؟ پولاد کی می‌لرزد از غوغای سیماب؟ هرگز نلرزد پشت کوه از لشکر کاه دریا نخواهد شد اسیر چنگ مرداب از تیرها با جانش استقبال می‌کرد تا که بَرد آبی سوی گل‌های بی‌تاب انداختند از پیکرش دست و نلرزید تنها امیدش را به دندان کرد قلاب آن مشک را چون طفل در آغوش می‌برد سقا صدف شد، مشکْ مرواریدِ خوشاب تا که رساند قطرۀ آبی به اصغر شاید شود آن غنچۀ پژمرده شاداب در چشم او تصویری از لب‌های تشنه در گوش او بانگ «عمو بشتاب، بشتاب» پا تا سرش خون بود و فکر خیمه‌ها بود تا تشنه‌کامان را کند از آبْ سیراب دشت تنش شد بیشه‌ای از تیر دشمن خون دل او می‌چکید از چشم نُشّاب شد تیرها بال و پرش، در اوج می‌رفت تا آنکه شد تیری به‌سوی مشک پرتاب هم آب مشک و هم امیدش بر زمین ریخت شد جام ساقی خالی از آن دُرّ نایاب دیگر نه شوق راندن و نه پای رفتن درمانده و نومید شد ماه جهان‌تاب با هم یکی شد آب مشک و اشک عباس از مشک سقا بر زمین می‌ریخت خوناب شد بوسه‌گاه تیرها آن ماه خونین یک تیر هم زد بوسه بر آن چشم جذاب مرغ دلش یک‌باره پر زد تا مدینه چون روضه‌های فاطمیه دارد آداب از روضه‌های فاطمه می‌مرد اباالفضل هر بار حرفی مجتبی می‌زد از این باب می‌سوخت عمری از غم زهرا و حیدر شد بی‌قرارِ مادر آن محبوب احباب ناگاه دستی آمد و شق‌القمر کرد افتاد با صورت به خاک آن ماه محراب دستش جدا فرقش دوتا چشمش پر از خون در راه وصل دوست شد آماده اسباب ناگه پسر خواندش صدایی مهرپرور او دید مادر را به بیداری، نه در خواب آمد به ساحل کشتی پهلوگرفته از داغ دلبندش کشید آه جگرتاب پیچید بوی عطر یاس و سیب در دشت از خیمه‌ها می‌آمد آوای «عمو، آب» شد بار اول که صدا می‌زد: برادر ماه به‌خون‌افتاده را خورشید دریاب... ▪️▪️▪️؛ مولا به‌سوی خیمه‌ها برگشت تنها دیگر نه در تن تاب و نه در پاش پایاب پشتش شکست و باغ امیدش خزان شد بی چاره شد آن چارۀ خویشان و اصحاب از علقمه می‌آمد اما بی علمدار می‌آمد و از چشم او می‌رفت سیلاب زینب شود کم‌کم مهیای اسارت ای وای من از روضۀ خلخال و جَلباب ✍️ @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافع آنلاین
‌ 🏴 🇮🇷 ایران ای سرای امید 🔹 محمود کریمی - شب تاسوعا ‌ 🏴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج #
‌ 🏴در کربلا چه گذشت 🔹هشتم محرم و صدای العطش کودکان؛ و قحطی آب در خیمه‌ها نزد برادر آمد و اجازه میدان خواست. حسین علیه‌السلام گریست و فرمود: «ای برادر! تو علمدار منی، اگر بروی لشکرم پراکنده می‌شود.» عباس گفت: سینه‌ام تنگ است و از زندگی بیزار شدم، می‌خواهم از این منافقین انتقام بگیرم. 📚نفس المهموم، ص۳۵۶ ‌ 🏴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج (ع) 🇮🇷 @modafeonline 👈
مدافع آنلاین
‌ 🏴در کربلا چه گذشت 🔹هشتم محرم و صدای العطش کودکان؛ و قحطی آب در خیمه‌ها نزد برادر آمد و اجازه میدا
‌ 🏴امام حسین علیه‌السلام فرمود: «برای کودکان کمی آب بیاور.» عباس به طرف دشمنان رفت، هرچه نصیحتشان کرد، فایده‌ای نداشت، برگشت به خیمه، صدای العطش العطش کودکان بلند شد.» 📚نفس المهموم، ص۳۵۶ 🏴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج (ع) 🇮🇷 @modafeonline 👈
مدافع آنلاین
‌ 🏴امام حسین علیه‌السلام فرمود: «برای کودکان کمی آب بیاور.» عباس به طرف دشمنان رفت، هرچه نصیحتشان کر
‌ 🏴مشک روی دوش، به سمت خیمه می‌تاخت، شمشیری بالا رفت و دست راستش را قطع کرد، مشک را انداخت روی دست چپ، شمشیری دیگر، دست چپش را قطع کرد، مشک را گرفت به دندان... 📚 نفس المهموم، ص۳۵۷ ‌ 🏴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج (ع) 🇮🇷 @modafeonline 👈
مدافع آنلاین
‌ 🏴مشک روی دوش، به سمت خیمه می‌تاخت، شمشیری بالا رفت و دست راستش را قطع کرد، مشک را انداخت روی دست چ
‌ 🏴تیری به مشک خورد؛ آب ریخت، و تیری دیگر به سینه؛ عباس از اسب افتاد، و حسین علیه‌السلام را صدا زد... 📚نفس‌ المهوم، ص۳۵۷ ‌ 🏴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج (ع) 🇮🇷 @modafeonline 👈
مدافع آنلاین
‌ 🏴تیری به مشک خورد؛ آب ریخت، و تیری دیگر به سینه؛ عباس از اسب افتاد، و حسین علیه‌السلام را صدا زد..
‌ 🏴 عمود که بر سرش زدند، ناله زد: یا اباعبدالله! علیک منی السلام! 📚نفس المهموم، ص۳۵۸ ‌ 🏴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج (ع) 🇮🇷 @modafeonline 👈
مدافع آنلاین
‌ 🏴 عمود که بر سرش زدند، ناله زد: یا اباعبدالله! علیک منی السلام! 📚نفس المهموم، ص۳۵۸ ‌ 🏴 اَللّهُمَّ
‌ 🏴هنوز صورت عباس مثل قرص قمر می‌درخشید. سربازی از پشت نخل‌های شریعه بیرون آمد، عمود را بالا برد... (خون، صورت ماه عباس را پوشاند، و ناگهان کسوف شد.) 📚نفس المهموم، ص۳۵۵ ‌ 🏴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج (ع) 🇮🇷 @modafeonline 👈
مدافع آنلاین
‌ 🏴هنوز صورت عباس مثل قرص قمر می‌درخشید. سربازی از پشت نخل‌های شریعه بیرون آمد، عمود را بالا برد...
🏴امام حسین علیه‌السلام رسید بالای سر عباس... گریه شدیدی کرد و فرمود: اکنون کمرم شکست و چاره‌ام اندک شد. 📚خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۴ ‌ 🏴 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج (ع) 🇮🇷 @modafeonline 👈