#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
الا ای مظهر جود خدایی
جوادی حضرت ابن الرضایی
تو عبداللهی و آقای مایی
کرامت از شما از ما گدایی..
دودستِ خالی آوردم برایت
سلام آقای من جانم فدایت
نه دنبال غذا و آب و نانم
نه محتاج عطای دیگرانم
به تو وابستهام دیگر نرانم
خدا میخواست منسائل بمانم
خودش فرموده تو باشی مرادم
به دستور رضا عبدالجوادم
کرم تو، جود تو، دست گدا من
وفای دائمیْ تو، بی وفا من
خطاپوشیْ تو و پُر مدعا من
به تو بدکردهام آقا تماماً
ولی به رو نیاوردی تو اصلاً
مرا بی آبرو کردی تو؟ اصلاً
نه دنیا، نه طلا میخواهم از تو
به جای آن ولا میخواهم از تو
پُر از دردم دوا میخواهم از تو
برات کربلا میخواهم از تو
اگرچه جلد بام کاظمینم
فدایی فدایی حُسینم
**
دوباره ماجرای حجره با زهر
دوباره دردها را شد دوا زهر
زمین زد بی کسی را بی هوا زهر
چه میخواهد ز آل مصطفی زهر
کشید از سینهاش آتش زبانه
امان از غربت مردی به خانه
میان پایکوبی دست و پا زد
زمین که خورد، مادر را صدا زد
دودستش را به خاک حجره تا زد
گریز روضه را به کربلا زد
به فکر روضهی خَدّالتریب است
شبیه جد عطشانش غریب است
خودش غمگین ولی این قوم شادند
غرورش را به زیر پا نهادند
برای کشتنش در اتحادند
بمیرم آب هم دستش ندادند
ملائک آه از دل میکشیدند
کنیزان آه نه، کِل میکشیدند
به روی بام رفت و نیمه جان داشت
لبی زخمی و جسمی ناتوان داشت
خداروشکر اما سایبان داشت
حفاظی زیر بال کفتران داشت
کفن شد پیکرش الحمدلله
نبوده خواهرش الحمدلله
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه
#امام_جواد_ع_شهادت
حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است
هرکجا مینگرم دوروبرم دیوار است
نالهی العطش من نرسیده به کسی
چه کنم هرچه کنم هلهلهها بسیار است
صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس
در زمین خوردن ما دست دگر در کار است
نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است
جای این اذیت و آزار فقط بازار است
به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت
از روی اسب بیفتی به زمین دشوار است
جان به قربان تنی که همهاش غارت شد
بیش از پیرهنش پیکر پاکش....
✍ #سیدپوریا_هاشمی و #حسین_قربانچه
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_شهادت
فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ؛ لاَ مَعَ غَيْرِكُمْ
ترجمه: پس با شما هستم با شما؛ نه با غير شما
📚فرازی از زیارت #جامعه_کبیره
با شمایم با شما، ای عشقتان ایمان من!
اِسمتان ذکر من است و حرفتان قرآن من
دستبوسم، کاسه لیسم، خانهزادم، نوکرم
غیر ازینها نیست در پیش شما عنوان من
شیعهای از خاک ایرانم، مزاحم میشوم
مثل سلمانت صدایم میکنی سلمانِ من؟!
رحمت للعالمینی، رحم کن بیچارهام
جان زهرا دست لطفی هم بکش بر جان من
من از آن مرد یهودی کمترم آقای من؟!
کاش میشد با "علی" باشی شبی مهمان من
من بمیرم در اُحد با سنگ دندانت شکست
چون اویس ای کاش امشب بشکند دندان من
"اشهد اَنَّ علیّا حُجَّتُ الله" از تو بود
تو علی دادی به من، او شد سر و سامان من
دستپخت فاطمه مارا مسلمان کرده است
بوی زهرا میدهد از برکت تو، نان من
::
رفتن تو میشود آغاز غمهای علی
بوی آتش میدهد این دیدهی گریان من...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e