#گزارش_تصویری
#روایت_اول
شوق دیدار،
بهار را هم عاشق تر و پر معنا تر می کند؛ او را زودتر از موعد آمدنش به قلب های ما می رساند.
به عشق دیدن مشهد فرزندان خدایی ایران، صبحدمان به راه می رفتیم.
جایی که عطر نفس های این مردان بلند همت در تمام لحظات ما جاریست؛
ما نسلی به راه می افتیم که اگرچه ندیده ایم آن مردان سرو قامت را اما بار ها و بارها خواهیم ساخت چنین راه و مردانی را.
ای دیار عشق و غیرت •اندیمشک• از شهر •سید الکریم ( ع )• به سوی تو رهسپار می گردیم تا دگر بار ببینیم این چنین شور و غیرت حسینی (ع) را ، و بارها و بارها از آن مشق کنیم.
به عشق، تمام این لحظات را باید در آغوش گرفت.
سه شنبه | ۱۵ اسفند ماه ۱۴۰۲
به یاد شهدا🌹
💫 #راهیان_نور
♾ #سفر_تا_بینهایت
عکاس: محمد خانی، مهدی اوجاقی، محمد کریمی
گزارشگر: شاهین محبی
#روابط_عمومی بسیج دانشجویی پردیس شهید مفتّح
👁🗨 پایگاه اطلاع رسانی پردیس شهید مفتح شهر ری|نگاه
#حال_خوب
#اردوی_شمیم_امامت
#روایت_اول
🔷آغاز وصال
نمیدونم واقعا چه حکمتی داره وقتی به قول ادبا و عرفا به شهد شیرینی وصال عشق میرسی یه آرامشی پیدا میکنی که جنس خاصی داره. آرامشی که شاید کمتر زمانی اون رو از ته دلمون حس کنیم و داستان سفر «شمیم امامت» که از همین جنس هست.
قرارمون این بود که ساعت ۱۲:۳۰ ظهر همگی تو ایستگاه راهآهن تهران باشیم. حدود ساعت ۱۲ بود که کمکم سر و کله دانشجومعلمان پیدا شد.
بعد از نماز ظهر و عصر، منتظر بودیم بلندگوی ایستگاه اعلام کنه که قطارمون اومده و میتونیم سوار بشیم. قطارمون از قم میاومد و تهران توقف داشت. با شنیدن این حرفم حتما یاد بینالحرمین ایران افتادید. خواهر، یه سمت و برادر، یه سمت دیگه و چه سعادتی که حضرت معصومه(س) ما رو بدرقه سفر کردن،البته این بدرقه از دیروز و با پرچم حضرت بود.
اما نمیدونم چه حکمتی داشت که قطار داستان ما، وارد ایستگاه نمیشد. روی تابلوی نمایشگر ایستگاه نوشته بود که ساعت حرکت، ۱۴:۰۷ خواهد بود. اما همه چیز به اینجا ختم نشد و دوباره تاخیر داشت اما بالاخره حدود ساعت ۱۴:۲۰، بلافاصله بعد از مسافران قطار بندرعباس، گیت برای ما هم باز شد و سوار قطار شدیم.
اما سوارشدن ما همانا و ماجراهای بعد از آن، همانا! یعنی اونقدر که صندلیها و کوپههامون رو جا به جا کردیم اگر کارد کترینگ راهآهن رو به رییس قطار و مهمانداران میزدی خونشون در نمیاومد. دیگه تقصیر خودمون بود چون هر کدوم از ما تو یه کوپه جدا بودیم؛ دوست داشتیم با هم باشیم
عکاس: جواد بیات
راوی: سید آریا بابائیها
👁🗨پایگاه اطلاع رسانی پردیس شهید مفتح شهر ری|نگاه